کانال ترجیحی

کانال‌ ترجیحی چیست و چه کاربردی در فن بیان و سخنرانی دارد؟

کانال ترجیحی چیست؟

کانال‌ ترجیحی یکی از سرفصل‌های مهم در علم  NLP (برنامه ریزی عصبی-کلامی) است. ما انسان‌ها از سه طریق اطلاعات را دریافت می‌کنیم: دیدن، شنیدن و حس کردن (شامل بویایی، چشایی و لامسه). نکته جالب توجه این است که در وجود هرکدام از ما یکی از این کانال‌ها قوی تر عمل می‌کند.

  • افرادی که بیشتر اطلاعات را از طریق چشم وارد مغز می کنند، اصطلاحاً دیداری هستند؛
  • افرادی که بیشتر اطلاعات را از طریق گوش وارد مغز می کنند، شنیداری هستند؛
  • افرادی هم که از طریق دیگر حواس مانند چشیدن، لمس کردن و بویایی اطلاعات را بهتر دریافت می‌کنند، لمسی یا کنستاتیک نامیده می‌شوند.

هرکدام از ما  ترکیبی از هر سه کانال‌ ترجیحی را داریم ولی برای هر کس عملکرد یکی از کانال‌ها قوی‌تر است.

 

چطور کانال ترجیحی افراد را شناسایی کنیم؟

دانستن کانال‌ ترجیحی افراد به ما کمک می‌کند ارتباط بهتر و موثرتری با دیگران بسازیم. به سناریوی زیر توجه کنید:

شوهر: عزیزم چرا ناراحتی؟

همسر: واسه اینکه بهم نمیگی دوستت دارم!

شوهر: من که برات گل و کادو میخرم! دیگه چه جوری علاقم رو نشون بدم؟! 

همسر: من دلم می خواد بهم بگی دوستت دارم! 

 

حدس می‌زنید کانال‌ ترجیحی هرکدام چیست؟ درست حدس زدید: کانال‌ ترجیحی مرد دیداری و کانال‌ ترجیحی همسر او شنیداری است.

 در روابط از این مسائل بسیار مشاهده می‌کنیم؛ اگر ما از کانال‌ ترجیحی خودمان به دیگران اطلاعات دهیم در حالی که کانال‌ ترجیحی آن شخص چیز دیگری است، باعث بوجود آمدن سوء تفاهم می شویم و نمی توانیم منظورمان را منتقل کنیم.

افرادی که هوش کلامی بالایی دارند به خوبی می‌دانند چطور با هر شخص صحبت کنند. بنابراین برای تقویت هوش کلامی و فن بیان بهتر است کانال‌ ترجیحی مخاطب موردنظرمان را بشناسیم و از کانال‌ ترجیحی او صحبت کنیم، به قول معروف :

جایِ گُل، گُل باش و جایِ خار، خار

 

افراد متفاوت - کانال‌‌های ترجیحی متفاوت

 

طرز صحبت کردن دیداری ها

افرادی که کانال‌ ترجیحی آن‌ها دیداری است از کلماتی استفاده می‌کنند که تصویری هستند: چشمگیر، قشنگ، بزرگ، کوچک و… ؛

دوست دارند هر چیزی را ببینند؛

سرعت حرف زدن آن‌ها تند است؛

زیاد از زبان بدن استفاده می‌کنند؛

موقع صحبت کردن حتماً باید نگاهتان به آنها باشد؛

و… .

 

طرز صحبت کردن شنیداری ها‌

افراد با کانال‌ ترجیحی شنیداری از کلماتی مانند شنیدن، گفتن، گوش نواز و … استفاده می کنند؛

سرعت حرف زدن آنها متوسط است؛

حرکات دست هایشان کم است و معمولا دستهایشان را در کنارشان قرار می‌دهند؛

موقع صحبت کردن سرشان را به سمت شما می‌آورند؛

و… .

 

طرز صحبت کردن کنستاتیک ها:

اگر کانال‌ ترجیحی فردی کنستاتیک (حسی) باشد، از کلمات حسی استفاده می‌کنند: احساس می‌کنم، خوشمزه، سنگین، چشیدن و… ؛

سرعت کلامشان پایین است و با طُمأنینه صحبت می‌کنند؛

معمولا مردمک چشمشان به سمت پایین می‌رود؛

هنگام صحبت کردن یا حرکات دست ندارند یا دست ها را روی هم می‌گذارند یا جلو (یا پشت) خود قرار می‌دهند و یا دست به سینه اند؛

و… .

تشخیص کانال‌ ترجیحی افراد  به تمرین و ممارست نیاز دارد، برای آشنایی بیشتر با کانال‌های ترجیحی پیشنهاد می‌کنم کتاب “از هفت تا بی‌نهایت”  را مطالعه کنید در این کتاب به همه جوانب هوش کلامی پرداخته شده است و شما را به طور کامل با این مبحث آشنا می کند.

 

 

اهمیت تشخیص کانال ترجیحی در متقاعدسازی

این جمله را نباید از یاد ببریم:

“آدمها هستند که توت فرنگی دوست دارند؛ ماهی ها کرم دوست دارند نه توت فرنگی!”

در بحث متقاعدسازی موضوعی که مطرح می‌شود این است که قبل از هر اقدامی برای متقاعد کردن، ما باید شناخت درست و کافی از طرف مقابل داشته باشیم و مطابق میل او خواسته خود را بیان کنیم. در غیر این صورت تلاش های ما، مانند تیرهایی است که پرتاب می‌شوند ولی هیچکدام به هدف اصابت نمی‌کنند!

 

کاربرد کانال ترجیحی در متقاعدسازی

 

ابعاد مختلفی برای شناختن شخصیت‌ها و ویژگی‌های انسان‌ها وجود دارد که تشخیص کانال‌ ترجیحی یکی از ساده‌ترین آنهاست. در دوره هوش کلامی اولین مطلبی که در رابطه با متقاعدسازی آموزش می‌دهیم شناسایی کانال ترجیحی افراد است.

برای متقاعد کردن طرف مقابل بهتر است با او همسان سازی کنیم یعنی خود را شبیه او کنیم: زبان بدن، کلمات، لحن، سرعت صحبت کردن و… . تشخیص کانال ترجیحی به ما کمک می‌کند سریعاً متوجه شویم که مخاطب ما جز کدام دسته است و خود را شبیه او کنیم، به این طریق احتمال متقاعدشدن مخاطب بالاتر می‌رود.

 

در سخنرانی چطور کانال‌ ترجیحی خود را با مخاطبان تطبیق بدهیم؟

تصور کنید مهمانی بزرگی ترتیب داده‌ایم و مهمانان سه دسته هستند: دسته اول انگور دوست دارند، دسته دوم شلیل را ترجیح می‌دهند و دسته سوم فقط هلو می‌خورند. برای این مهمانی چه میوه ای باید تهیه کنیم؟

قاعدتاً از هر سه نوع میوه تهیه می‌کنیم. ظرف میوه ای که برای پذیرایی جلوی مهمان تعارف می‌کنیم شامل هر سه نوع میوه است که هر کس از هر کدام دوست داشت بردارد.

در سخنرانی با مخاطبین زیادی مواجه هستیم که هر کدام کانال‌ ترجیحی متفاوتی دارند. ما برای اینکه هر سه دسته را در سخنرانی سهیم کنیم و پیام خود را به همه برسانیم بهتر است صحبت های خود را طوری تنظیم کنیم که شامل همه کانال‌های ترجیحی شود.

اهمیت هوش کلامی دقیقاً در اینجاست که جلوه پیدا می‌کند. دایره لغات ما به اندازه کافی باید گسترده باشد که لغات هر سه دسته را به کار ببریم و بتوانیم منظورمان را به هر سه روش بیان کنیم.

فرض کنید می‌خواهیم بگوییم: غروب به خانه رسیدم؛ شما چطور هر سه کانال‌ ترجیحی را سهیم می‌کنید؟

یک روش می‌تواند اینطور باشد: دیشب وقتی رسیدم خونه که دیگه هوا تاریک شده بود (دیداری) و داشتن اذان می‌گفتن (شنیداری)، خیلی هم گشنم بود (حسی)!

البته لزومی ندارد برای هر جمله همه را ترکیب کنیم، فقط باید حواسمان باشد که همیشه و در هر جمله از کانال‌ ترجیحی مختص به خودمان صحبت نکنیم و با استفاده از هوش کلامی خود در جای جای سخنرانی به هرکدام اشاره ای داشته باشیم.

 

نقش دایره لغات در ارتباط با کانال‌های ترجیحی متفاوت

 

در ادامه سه فهرست آورده‌ام که هر کدام کلمات کلیدی هر کانال‌ ترجیحی را شامل می‌شود. استفاده از این لغات برای شروع مناسب است و کمک می‌کند سخنرانی و صحبت‌های خود را با کانال‌های ترجیحی متفاوت تطبیق دهیم.

 

فهرست کلمات رایج در دیداری‌ها

ظاهراً، دیدگاهِ از بالا به پایین، نگاهی انداختن، روشن، تیره، تیپ زده، روشنگری کردن، وارسی کردن، در معرض دید گذاشتن، تمرکز کردن، نگاه اجمالی انداختن، تصویری، مبهم، نامشخص، غبارآلود، نگاه به عقب، توهّم، توصیف کردن، در پرتو چیزی نگاه کردن، نظر داشتن به چیزی، بررسی کردن، قشقرق به پا کردن، چشمِ دل، توجه کردن، آشکار، نگرش، دیدگاه، منظر، تصویر، عکس، ردیابی کردن، فاش کردن، دیدن، نزدیک‌بین، عینک، مغشوش، تار و… .

 

فهرست کلمات رایج در شنیداری‌ها

شنیدن، ندا، رسا، تصنیف ساختن، بحث کردن، هارمونی، گوش کردن، بلند و آشکار، شیوه صحبت کردن، ذکر کردن، یادداشت برداشتن، گفته، نظر، سکوت، آواز خواندن، صدا کردن، گزارش، زبان بند آمدن، فریاد زدن، زبان بسته، صدا، کلمه به کلمه و… .

 

فهرست کلمات رایج در کنستاتیک‌ها

عاطفی، حمل کردن، خنک، خشک، پرت کردن، سرد و گرم، تشنه و گرسنه، خزیدن، مبنا، توجه کردن، تماس برقرار کردن، تب و تاب، برخورد کردن، آزار دادن، ولرم، سفت و محکم، سبک و سنگین، عمق، تیز و بُرنده، دردناک، استرس، فشار، شوکه کردن، از ذهن پریدن، به هم زدن، قلقلک دادن، چلاندن، مچاله کردن، آزار و اذیت کردن، نگه داشتن، مالیدن، میخ، حرکت، پرشور، هیجانی و… .

 

جمع‌بندی

تشخیص کانال‌ ترجیحی افراد به ما کمک می‌کند روابط مؤثرتر و قوی‌تری برقرار کنیم. در سخنرانی توجه به کانال‌ ترجیحی افراد ضروری است، اینکه بدانیم هر فردی دیداری یا شنیداری و یا کنستاتیک است و در صحبت کردن، کانال‌ ترجیحی خود را با دیگران مطابقت دهیم. 

 

تمرین:

پیشنهاد می‌کنم سخنرانی های مختلفی را ببینید و تحلیل کنید که سخنران از چه کلماتی استفاده می کند و چطور منظور و مثال های خود را بیان می‌کند. این تمرین هم در تشخیص کانال‌ ترجیحی دیگران به شما کمک می‌کند و هم دستتان می‌آید با هر کانال‌ ترجیحی چطور صحبت کنید.

البته کانال‌ ترجیحی فقط قطره‌ای از دریای هوش کلامی است؛ هوش کلامی بخش‌های مختلفی دارد: : متقاعدسازی،  طنزپردازی،  حاضرجوابی،  معرفی و ارائه خود،  داستان گویی،  بداهه‌گویی،  هیپنوتیزم کلامی. هر کدام از این موارد به نوبه‌ی خود در فن بیان الزامی هستند. با شرکت در دوره غیر حضوری هوش کلامی، تمامی این مهارت ها را یاد می‌گیرید و سخنرانی خود را جذاب‌تر ارائه می‌کنید.

 

دوره هوش کلامی

 

کتاب هوش کلامی ایرج شرفی

وقتی کتابِت توسط مدرسان دیگه، منبع تدریس میشه

اینکه چرا در این لحظه آمدم و این ماجرا را برایتان نوشتم را جلوتر خواهم گفت اما اجازه دهید کمی عقب تر بروم و بگویم از کجا شروع شد:

اون روزی که کتاب دومم با نام «از هفت تا بی نهایت» را نوشتم قطعاً به محتوای آن ایمان زیادی داشتم. تک تک تمرین ها و مطالبش را خودم یکی یکی تجربه کرده بودم. تمام تلاشم را کردم که به بهترین شیوه به نگارش دربیاد. خدا رو شکر در پاییز ۹۷ چاپ شد.

اوایلش که دیگران بعد از خواندن آن تشکر می کردند، هیجان زده می شدم و کلی قند توی دلم آب می شد. اما کم کم انقدر حجم این پیام ها زیاد شد که نسبت بهشون سِر (بی احساس) شدم. 

 

این روند ادامه پیدا کرد و روزی در لابلای تبلیغات یکی از اساتید خوبمان دیدم که کتاب من را در لابلای مقالات سایتش معرفی کرده است. ذوقی که آهسته آهسته داشت به سوی خاموشی می رفت دوباره شعله ور شد. (صادقانه بگویم نه به اندازه ای که آن اوایل داشتم. ولی خوب بهتر از خاموشی و سردی بود.) 

 

 

کمی بعد مدرسان خوبی که کتاب را مطالعه کرده بودند، از من خواستند تا برای مخاطبانی که در دوره های آموزشی آنها شرکت کرده اند، به صورت لایو نکاتی را آموزش دهم تا علاوه بر آموزه های خوب خودشان در زمینه فن بیان، آنها را در زمینه هوش کلامی هم تقویت کنند. آن روزها هم در ابتدای راه واقعاً لذت بخش بود. دعوت شدن توسط یک مدرس دیگر یعنی پذیرش تو. یعنی دمت گرم که انقدر خوب کار کردی که دیگران تو، اطلاعات، شخصیت و شیوه ی تو را قبول دارند. 

اما چیزی که باعث شد امشب ذوق زده بیایم و این دلنوشته را برای شما بنویسم این بود که یکی از اساتید حوزه فن بیان و سخنرانی دراینستاگرام پیام زیر را برایم ارسا کرد:

 

 

در کلاسم تدریس میکنم!!!!!!!!

نمی دانم می توانید احساس مرا درک کنید یا نه. لذتی که در این پیام بود سطح ذوق و شوقی که چشیدم، چندین مرتبه بالاتر از روزهای ابتدایی و آن تشکرهایی بود که بابت مطالعه کتاب می کردند.

خلاصه این که دوست داشتم این احساس ناب را با شما به اشتراک بگذارم.

امیدوارم سراسر زندگیتون پر باشه از این احساسات ناب.

راستی اگر دوست دارید نسخه الکترونیکی این کتاب را داشته باشید، می توانید از این لینک کمک بگیرید.

 

معرفی خود

چطور خود را حرفه ای معرفی کنیم؟

اصلاً چرا معرفی مهمه ؟

اولین گام در برقراری هر ارتباطی این است که طرفین رابطه همدیگر را بشناسند و بدانند که قرار است با چه کسی ارتباط داشته باشند. بنابراین ما هم اولین مهارتی که در هوش کلامی به آن اشاره می‌کنیم نحوه معرفی خودمان است.

ضمیر ناخودآگاه ما انسان‌ها در اولین لحظه ملاقات با هر فردی، در زمان بسیار کوتاهی (بین ۷ تا ۳۰ ثانیه) شروع به قضاوت فرد مقابل می‌کند. نوع پوشش، نحوه عملکرد، شیوه رفتار، نوع صحبت و موارد زیاد دیگری را بررسی کرده و تصمیم می‌گیرد که با این فرد چگونه رفتار کند: آیا فرد مقابل انسان ارزشمندی است یا خیر، آیا جایگاه خاصی برای او قائل شوم یا خیر، آیا ارزش دارد زمانم را به او اختصاص دهم یا خیر و سؤالات زیاد دیگری که در زمان بسیار کوتاه با تحلیل فرد مقابل به آنها پاسخ می دهد.

 

با توجه به نکته بالا، ما با معرفی حرفه‌ای خودمان می‌توانیم اعتبار سازی کنیم و قبل از آنکه ضمیر ناخودآگاه فرد مقابل شروع به قضاوت کند، ما جایگاه ویژه‌ای برای خودمان در ذهن او بسازیم.

 

 

مرحله صفرم در یک معرفی خوب

قبل از اینکه خودمان را معرفی کنیم باید بدانیم مخاطبان ما چه کسانی هستند، از ما چه انتظاری دارند، دوست داریم با چه دیدگاهی به ما نگاه کنند یا به چه اطلاعاتی از ما نیاز دارند. برای مثال شیوه معرفی ما در یک کنفرانس علمی با معرفی در جلسه اولیاء و مربیان مدرسه فرزندمان باهم متفاوت است. اطلاعاتی که در این دو موقعیت بیان می‌کنیم، به‌احتمال‌زیاد یکسان نیستند.

گاهی ممکن است در موقعیتهای جدیدی قرار بگیریم که ندانیم از کدام مدل پیروی کنیم؛ در این حالت بهترین راه‌کار این است که به این فکر کنید که مخاطبان به چه اطلاعاتی از ما نیاز دارند.

نکته دومی که باید آن را در نظر بگیریم این است که چقدر از زمان خود را صرف معرفی می‌نماییم. مثلاً آیا در موقعیتی که کلاً ۳ دقیقه فرصت برای سخنرانی داریم، اختصاص ۲ دقیقه آن برای معرفی کار درستی است؟!؟ باید زمان‌سنجی کنیم و در نظر داشته باشیم که چقدر از زمانمان را می‌خواهیم صرف این کار نماییم.

در گام بعدی هدف از این معرفی را برای خودمان مشخص می‌کنیم؛ یعنی با خود می اندیشیم که مخاطب چه اطلاعاتی از من بداند تا هم کافی باشد و جایگاه خوبی در ذهن او بسازم و هم زیاد از حد و نامربوط نباشد و جایگاهم را تضعیف نکند. با این کار مسیرِمعرفی برای ما روشن‌تر و معرفی‌مان متناسب با هر موقعیت، متفاوت می‌شود.

در انتها نیز باید مراقب اثر جمع باشیم. یعنی مراقب باشیم از الگویی که عموم افراد از آن برای معرفی خودشان استفاده می‌کنند، پیروی نکنیم؛ این بدین معنا نیست که سعی کنیم خاص و متفاوت باشیم بلکه منظور این است که قبل از شروع کمی فکر کنیم و با توجه به موقعیت موجود و شرایط خودمان، معرفی مناسب را ارائه دهیم.

 

 

یک نمونه ویدئویی

در ویدئو زیر که قسمتی از برنامه صبح خلاق تهران است، نمونه ای از یک معرفی مناسب را برایتان آورده ام.در این معرفی کمترین کلمات، بهترین ارائه و مطابق با نیازی که این جمع از آشنایی با این فرد دارند، رقم می خورد: 

 

 

 

چطور یک معرفی قدرتمند داشته باشیم؟

روش‌ها و متد مختلفی برای معرفی وجود دارد که در اینجا یکی از قدرتمندترین و البته ساده‌ترین روش‌ها را برای شما توضیح می دهم. برای ساختن یک معرفی اثرگذار تنها کافی است قدم‌های زیر را گام‌به‌گام برداریم و به سؤالات پاسخ دهیم. درنهایت جواب‌ها را در کنار هم قرار می‌دهیم و الگوی معرفی خود را می‌سازیم. بیایید شروع کنیم:

 

 

 

گام اول: بیان نام

اولین قدم بیان ناممان است. بسته به اینکه رابطه ما با مخاطب چقدر رسمی یا دوستانه است، نام یا نام خانوادگی یا هردو آن‌ها را بیان می‌کنیم.

برای مثال من در جمع‌های دوستانه خودم را «ایرج»، در کارگاه‌ها و دوره‌های عمومی «ایرج شرفی» و در سخنرانی‌های رسمی‌تر برای ارگان‌ها و سازمان‌ها «شرفی» معرفی می‌کنم.

 

این شیوه ساده همچنین به ما کمک می‌کند تا حدومرزهایمان را در هر ارتباطی مشخص کنیم. زمانی که شما خودتان را با نام کوچک معرفی می‌کنید، نشان‌دهنده این است که تمایل دارید تا روابط دوستانه و صمیمی باشد. زمانی که صرفاً نام خانوادگی خودتان را بیان می‌کنید، نشان می‌دهید انتظارتان از این رابطه رسمی بودن است. اگر هم نام و هم نام خانوادگی‌تان را بیان کنید، توقع دارید در این رابطه همچنان که احترامات پابرجاست، کمی شوخی و صمیمیت چاشنی آن باشد.

 

 

گام دوم: چه‌کاره هستیم؟

در این گام به نقش حال حاضر خود در ارتباط با مخاطب اشاره می‌کنیم.

برای مثال من مربی و مدرس هوش کلامی و بهبود مهارت‌های ارتباطی هستم و در شروع کلاس‌ها و دوره‌هایم خودم را با این عنوان معرفی می‌کنم.

حال فرض کنید قرار است برای پیگیری وضعیت تحصیلی فرزندم به مدرسه او بروم. 

آیا در این لحظه من برای معرفی خودم به مدیر مدرسه باید به شغلم اشاره کنم؟ آیا باید از دستاوردها و کتاب‌هایم در معرفی خودم استفاده کنم؟ مطمئناً هیچ فردی چنین کار اشتباهی را انجام نمی‌دهد. در این موقعیت ما به نقش خودمان در این رابطه اشاره می‌کنیم. به این موضوع می‌اندیشیم که فرد مقابل (که در این مثال مدیر مدرسه است) به چه اطلاعاتی از ما نیاز دارد تا رابطه بهتری با او شکل دهیم.

پس اگر قرار باشد من به مدرسه فرزندم مراجعه کنم بهتر است خودم را این‌گونه معرفی کنم: «من شرفی هستم، پدر صدرا». این تنها اطلاعاتی است که برای برقراری ارتباط بهتر با مدیر مدرسه نیاز دارم. همین‌که مدیر بداند من چه کسی هستم کافی است. زیرا بعدازآنکه دانست من پدر چه کسی هستم جایگاه من در ذهن او شکل می‌گیرد و می‌توانیم به ادامه صحبت بپردازیم.

در معرفی خود، تنها به مواردی اشاره می‌کنیم که به شناخت مخاطب از ما کمک می‌کند.

 

آیا تحصیلات و رشته دانشگاهی را هم در معرفی خود بگوییم؟

این سوال خیلی خوب است و جواب آن را خودتان بهتر از من یا هر فرد دیگری می‌دانید. با توجه به شرایطی که هستید می‌توانید تشخیص دهید که لزومی دارد دیگران درباره تحصیلات شما چیزی بدانند؟ کمکی به خودتان و آن‌ها می‌کند؟به عنوان مثال در یک جلسه مهم رسمی و اداری، اتفاقاً بهترین فرصت است که در معرفیِ خود به تحصیلات خود اشاره کنید و اعتبار خودتان را افزایش دهید. این امر باعث می‌شود افراد مانند خود را پیدا کنید و همکاری خوبی با یکدیگر داشته باشید.

 

 

بذار لب کوزه!

شاید با خودتان بگویید «ای بابا…. الان مدرک تحصیلی به درد این میخوره بذاری لب کوزه و آبش را بخوری… دیگه هیچکی تره خورد نمیکنه برای این حرفا و… ».

فقط یک فردی که عزت نفس پایین دارد این حرف را می‌زند! حتی اگر مدرک تحصیلی ما در شغل ما به کار نیاید اما هر چه باشد ما برای آن زحمت کشیده‌ایم و تجارب زیادی بابت آن کسب کرده‌ایم که ما را به آنچه امروز هستیم تبدیل کرده است. هر فرد حرفه‌ای و بااعتماد به نفس، قدر دستاوردها و تلاش‌های خودش را می‌داند.

افراد زیادی هستند که در کارشان موفق هستند اما رشته تحصیلی آن‌ها چیز دیگری بوده… مثلاً علی دایی، فوتبالیست معروف کشورمان، از اینکه بگوید مهندسی شیمی دانشگاه شریف خوانده، باید خجالت بکشد؟ یا افتخار؟

جایی که می‌دانید دانستن رشته و دانشگاه تحصیلی شما باعث می‌شود مخاطب به شما اعتماد کند و با شما دوست شود حتماً در معرفی خود با قدرت و دوستانه آن را بگویید و فرصت‌های بیشتری برای خود ایجاد نمایید.

 

نحوه معرفی خود

 

 

گام سوم: چند سال سابقه داریم؟

گاهی در معرفی‌هایی که در فضاها و موقعیت‌های کاری داریم، می‌توانیم به میزان سابقه خود اشاره‌ای کنیم. این اشاره تنها زمانی باید اتفاق بیفتد که به بالا رفتن اعتبار ما کمک می‌کند. پس به‌طورمعمول اگر سابقه فعالیتمان زیر ۳ سال است در معرفی خود به آن اشاره‌ای نمی‌کنیم.

البته استثنایی هم در این بین وجود دارد و آن‌هم متعلق به زمانی است که حوزه کاری ما بسیار بِکر و جدید است. وقتی حوزه کاری ما حوزه‌ای خاص و جدید است و رقیب جدی در آن وجود ندارد، می‌توانیم به فعالیت کوتاه مدت خودمان هم اشاره‌کنیم.

 

 

گام چهارم: چه کمکی می‌کنیم؟

در گام چهارم به این موضوع می‌پردازیم که شغل یا فعالیت ما چه کمکی به دیگران می‌کند.

این قسمت از معرفی، تأثیرگذار و مهم است. پس بایستی برای آن زمان صرف کنیم تا عباراتی اثرگذار و کلماتی زیبا برای آن انتخاب کنیم. لطفاً دقیقاً از عبارت «به افراد (یا شرکت‌ها) کمک می‌کنم که…» استفاده کنید. چراکه بار معنایی آن به اعتبار و جایگاه سازی شما کمک می‌کند.

مجدد خودم را مثال می‌زنم. من در این قسمت از معرفی می‌گویم: «به افراد کمک می‌کنم تا بتوانند، کلام قدرتمندتری داشته و اثرگذارتر باشند.»

 

 

گام پنجم: مخاطبان ما چه کسانی هستند؟

در قسمت پایانی معرفی خود، شاید بد نباشد که به برخی از افراد یا سازمان‌هایی که ما با آن‌ها همکاری داشته‌ایم اشاره‌کنیم. این کار علاوه بر بالا بردن اعتبارمان، به مخاطب گوشزد می‌کند که اقشاری که ما با آن‌ها فعالیت می‌کنیم و مخاطب ما هستند، شامل چه افراد یا گروه‌هایی می‌باشند و اگر شما هم جزئی از این دسته هستید، من فرد مناسبی برای برقراری ارتباط با شما هستم.

 

 

جمع بندی

اگر بخواهم یک جمع بندی از مطالبی که گفتیم داشته باشیم، فقط کافیه یک بار دیگر به نقشه ذهنی که اول بحث مطرح کردیم، نگاهی بیندازیم: 

 

 

 

یادمان نمی‌رود که…

در این بین باید به چند نکته توجه داشت:

اول اینکه در معرفی خود غلو و بزرگنمایی نکنیم. شاید فکر کنید بد نباشد که در معرفی اولیه خود کمی بزرگنمایی کنید تا جایگاه بهتری در ذهن مخاطب برای خود بسازید؛ اما اگر کمی تفکر سیستمی داشته باشید و آینده نگری کنید هرگز چنین کاری نخواهید کرد. چراکه می‌توان حدس زد اگر مخاطب شما کمی بعد مغایرتی بین گفته‌های شما و واقعیت ببیند، دیگر هیچ جایگاهی در ذهن او نخواهید داشت.

نکته بعدی اینکه از ارائه اطلاعات بیش‌ازاندازه خودداری کنیم. مخاطب را با اطلاعات بیهوده بمباران نکنیم. اصل را بر حذف اطلاعات بگذاریم تا اضافه کردن آن. بعد از آماده کردن معرفی، از خودمان بپرسیم آیا اگر این جمله را حذف کنم به اصل معرفی آسیبی وارد می‌شود؟ اگر جواب منفی بود، با شجاعت آن را حذف کنیم.

 

برای اینکه با معرفی در موقعیت های مختلف بیشتر آشنا شوید، در ادامه به نمونه‌هایی از معرفی خودم در شرایط متفاوت اشاره می کنم:

 

۱- «من ایرج شرفی هستم. مربی و مدرس بهبود مهارت‌های ارتباطی و به افراد کمک می‌کنم تا بتوانند، روابط بهتری با اطرافیانشان بسازند و اثرگذارتر باشند. مخاطب من تمام افرادی هستند که دوست دارند در ارتباطات بدرخشند و مؤثرتر باشند.» (در شروع کارگاه‌ها و کلاس‌های عمومی)

 

۲- «من شرفی هستم. نویسنده کتاب «از هفت تا بی نهایت» و کارم تحقیق و پژوهش در حوزه مهارت‌های ارتباطی است.» (در شروع سخنرانی در جمع اساتید دانشگاه و فرهنگیان)

 

۳- «من شرفی هستم. پدر صدرا. شاگرد کلاس الف» (در مدرسه فرزندم)

 

۴- «من شرفی هستم. همسایه طبقه بالایی» (در ارتباط با یکی از همسایگان)

 

۵- «من ایرج هستم. نوه فلانی» (در ارتباط با اقوام دور در یک عروسی)

 

 

تمرین:

حالا نوبت شماست. حداقل ۳ معرفی از خودتان بنویسید که در موقعیت‌های مختلف به آن نیاز دارید. (حتماً یکی از آن‌ها باید در رابطه با محیط کارتان باشد).

 

نمونه متن معرفی خود در موقعیت‌های مختلف

فرمولی که برای معرفی خود خواندید، در موقعیت‌های مختلف کاربردهای مختلفی دارد. بعضی جاها لازم نیست همه موارد را ذکر کنیم اما بعضی جاها لازم است. در ادامه برای چند موقعیت متفاوت، چند مثال می‌آورم.

 

معرفی حرفه‌ای خود در جلسات اداری:

سلام من مریم ربیعی هستم، کارشناسی ارشد آی تی، سه سال سابقه کار در فلان شرکت رو به عنوان مدیر تیم برنامه نویسی دارم و در حال حاضر هم اونجا هستم. هدفم اینه که با کمترین هزینه و زمان، بهترین خروجی رو داشته باشیم.

به عنوان تمرین، تمام گام‌های ذکر شده را در این معرفی پیدا کنید.

 

 

معرفی خود به دوستان

جمع دوستان کاری: سلام من مریم ربیعی هستم، آی تی خوندم و الان تو یه شرکت قسمت فنی رو مدیریت میکنم.

جمع دوستان نزدیک محل زندگی: سلام من مریم هستم، تو همین ساختمون ارکیده مجتمع سوم زندگی می‌کنم.

در حضور دوستان دانشگاهی: سلام، مریم ربیعی هستم. ارشد آی تی می‌خونم و ترم آخرمه.

 

 

معرفی خود در جمع فامیل:

سلام من مریم هستم، دختر آقا عبدالله.

 

 

معرفی خود در مدرسه:

مریم ربیعی هستم، کلاس دهم انسانی.

 

 

دقت کنید که در هر موقعیتی چه گام‌هایی ضروری است و باید ذکر شود و چه گام‌هایی مهم نیستند که چه بسا نگفتن آن‌ها بهتر از گفتنشان است. مثلاً در جمع فامیل لزومی ندارد که مثل جلسات اداری، رزومه تحصیلی و کاری خود را به قطار بکشیم و بگوییم.

 

 

نمونه متن معرفی خود به دیگران

 

معرفی حرفه ای تر: معرفی به کمک پیام مخفی

برای معرفی خودمان یک سبک بسیار حرفه ای تر هم  وجود دارد که به آن معرفی به کمک پیام مخفی می گوییم. از آنجایی که این سبک از معرفی را در مقاله اعتبارسازی حرفه ای به صورت کامل توضیح داده ام، در این مقاله دیگر به آن نمی پردازم. اما مؤکداً توصیه می کنم این مقاله را هم مطالعه کنید. 

 

 

بهترین روش معرفی خود

هر چه که در این مقاله خوانده‌اید را به کرسی عمل بنشانید تا کاربرد هر تکنیک دستتان بیاد.

تمرین کنید تا هوش کلامی شما تقویت شود. هر چه هوش کلامی شما بیشتر شود، می‌توانید در هر موقعیتی سنجیده، هوشمندانه و جذاب صحبت کنید و تأثیرگذاری کلام خود را افزایش دهید.

مجموعه ایرج شرفی با بیش از ۵ سال تجربه تخصصی در زمینه هوش کلامی و فن بیان، دوره بی‌نظیر هوش کلامی را آماده کرده است و که در آن با به روز‌ترین و مؤثرترین تکنیک‌های هوش کلامی، آشنا می‌شوید. برای کسب اطلاعات بیشتر روی دوره هوش کلامی کلیک کنید.

 

بنر هوش کلامی

بنر هوش کلامی

هیپنوتیزم کلامی

هیپنوتیزم کلامی | چطور کلام نافذ واثرگذار داشته باشیم؟

هیپنوتیزم چیست؟

خیلی از افراد زمانی که با کلمه «هیپنوتیزم» مواجه می‌شوند یاد ساعت جیبی گردی می‌افتند که از یک زنجیر بیست سانتی‌متری آویزان است و جلوی چشم یک نفر آن‌قدر به چپ و راست می‌رود تا فرد را وارد یک خلسه کند. بی‌شک این تصویر به این دلیل در ذهن ما جای گرفته است که بارها و بارها آن را در کارتون‌های دوران کودکی دیده‌ایم. 

در این مقاله قرار نیست ما چنین کاری انجام دهیم. به‌ دروغ بودن یا حقیقی بودن این نوع از هیپنوتیزم هم کاری نداریم چراکه به موضوع این مقاله ارتباطی ندارد. (برخی اعتقاد دارند چنین روشی واقعاً وجود دارد و برخی معتقدند دروغی بیش نیست). تنها چیزی که ما در این فصل از آن کمک می‌گیریم مفهوم و معنای هیپنوتیزم است.

 

کودک اتم به دست

در اولین کتابم که با نام «موفقیت در خون توست» به چاپ رسید، اصطلاحی را خلق کردم به نام «کودک اتم به دست». در یکی از فصول این کتاب به‌طور کامل به شرح این اصطلاح پرداختم و بیان کردم که کودک اتم به دست همان ضمیر ناخودآگاه ماست؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه ما بسیار قدرتمند اما بشدت ساده‌لوح است و همانند کودکی می‌ماند که قدرت اتم به دست دارد اما گاهی ساده‌لوحی او شرایط بدی را رقم می‌زند. در همان‌جا نیز راه‌کارهایی را ارائه کردم تا بتوانیم از این قدرت، نهایت استفاده را ببریم.
(برای تهیه نسخه الکترونیکی این کتاب می‌توانید به  این صفحه مراجعه نمایید.)

 


ضمیر ناخودآگاه در حالت عادی در دسترس نیست و به‌راحتی نمی‌توانیم بر روی آن اثرگذار باشیم. هیپنوتیزم یکی از روش‌هایی است که می‌توانیم به کمک آن با ضمیر ناخودآگاه ارتباط برقرار کنیم؛ یعنی ضمیر خودآگاه را کنار می‌زنیم و مستقیماً با ضمیر ناخودآگاه ارتباط برقرار می‌کنیم.

 

شاید برایتان سؤال پیش بیاید که اصلاً چرا باید با ناخودآگاه ارتباط برقرار کنیم؟ در کتاب موفقیت در خون توست به‌صورت کامل شرح داده شد اما اگر بخواهم جواب مختصری به این سؤال بدهم باید بگویم که غالب تصمیم‌های ما توسط ضمیر ناخودآگاه گرفته می‌شود. اگر بخواهیم فرد مقابلمان تصمیم دلخواه ما را بگیرد یا رفتار دلخواه ما را انجام دهد ابتدا باید بتوانیم تأییدیه ضمیر ناخودآگاه او را بگیریم.

درحقیقت هیپنوتیزم کلامی مجموعه ای از مهارت ها و تکنیک هاست که با بکار بردن آن‌ها در کلاممان بتوانیم سریعاً با ضمیر ناخودآگاه مخاطب ارتباط برقرار کنیم و اثرگذارتر باشیم.

 

 

آیا استفاده از هیپنوتیزم کلامی کاری اخلاقی است؟

برخی از افراد زمانی که در دوره‌های آموزشی هوش کلامی با مفهوم هیپنوتیزم کلامی آشنا می‌شوند از من می‌پرسند: «آیا واقعاً این کار اخلاقیه؟» در جوابشان می‌گویم: «قرار نیست ما افراد را به یک خلسه ببریم و از آن‌ها اخاذی کنیم. هیچ فردی اگر قصد انجام کاری یا گفتن حرفی را نداشته باشد، ما نمی‌توانیم او را مجبور کنیم تا به خواسته ما تن دهد.

محال است افراد نخواهند از چارچوب‌های فکری، اعتقادی و ارزشی خود خارج شوند و کسی بتواند آن‌ها را مجبور به خارج شدن کند؛ نه‌تنها در حالت عادی، حتی در هیپنوتیزم هم امکان چنین چیزی وجود نخواهد داشت.»

مجدد می‌پرسند: «اگر این‌طور است که با مایل نبودن فرد ما نمی‌توانیم تأثیرگذار باشیم پس چرا باید از هیپنوتیزم استفاده کنیم؟»

در جواب میگویم: «بله درست است که اگر تمایلی نداشته باشد نمی‌توانیم او را مجبور کنیم؛ اما اگر خواسته یا صحبت ما در غالب چارچوب‌های فکری، اعتقادی و ارزشی او باشد، با استفاده از هیپنوتیزم کلامی شانس پذیرش صحبت خود را بالاتر برده‌ایم. همچنین خیلی از مواقع افراد بین چند گزینه مردد هستند و نمی‌توانند گزینه صحیح را انتخاب کنند. ما با هیپنوتیزم کلامی گزینه بهتر را به آن‌ها معرفی می‌کنیم تا میزان پذیرش آن گزینه بالاتر رود.

به‌عبارت‌دیگر با کمک هیپنوتیزم کلامی «سطح پیشنهاد پذیری» افراد را بالاتر می‌بریم. شاید در حالت عادی تمایل زیادی به پیشنهادهای ما نشان ندهند اما زمانی که از تکنیک‌های هیپنوتیزم کلامی استفاده می‌کنیم، میزان پذیرش خود را بالاتر برده‌ایم.»

 

اجزای هیپنوتیزم کلامی

هیپنوتیزم کلامی از دو بخش تشکیل شده است:

 

 

ا- مهارت های فن بیان و صداسازی

مهارتهای فن بیان شامل موارد بسیاری همچون: داشتن صدایی رسا و قدرتمند، افزایش برد و حجم صدا، تغییر لحن، آهنگین بودن کلام، تغییر سرعت کلام و … می شود. از آنجایی که در این مقاله مجالی برای آموزش این موارد نیست، از آنها گذر می کنیم. (اگر تمایل دارید این مهارت ها را در خود تقویت کنید و با تمرین های هر کدام آشنا شوید، پیشنهاد می کنم به فصل آخر کتاب «از هفت تا بی نهایت» مراجعه نمایید.

 

 

۲- تکنیک های هیپنوتیزم کلامی

تکنیک‌های زیادی در زمینه هیپنوتیزم کلامی وجود دارد که در دوره های هوش کلامی هفت تکنیک را آموزش می دهیم ؛ اما در این مقاله به دو تا از این تکنیک ها می‌پردازیم:

 

تکنیک اول: تکنیک تیم سازی

به دو عبارت زیر توجه کنید:

الف) لطفاً تمرینات این کتاب را جدی بگیرید. آن‌قدر تمرین کنید تا به تسلط برسید.

ب) ما باید آن‌قدر این تمرین‌ها را جدی بگیریم تا به تسلط برسیم.

 

کدام‌یک از جملات بالا برای شما دل‌نشین‌تر است؟

مطمئناً جمله دوم به دلیل اینکه قالب دستوری ندارد، دل‌نشین‌تر است. در عبارت دوم من هم جزئی از شما هستم و ما باهم در یک تیم قرار داریم. پس پذیرش شما از کلام من در حالت دوم بیشتر است.

در هر صنف و هر حیطه‌ای که مشغول هستیم، بایستی با مخاطبان خود در یک تیم باشیم. مخاطب باید احساس کند که ما مدافع حقوق او هستیم و قصدمان خدمت به او است.

تصور کنید ارتباطات ما چقدر می‌تواند لذت‌بخش‌تر باشد اگر اساتید دانشگاه و معلمان مدارس، خود را با دانشجویان و دانش آموزان در یک تیم ببینند، فروشنده‌ها خود را با مشتریان در یک تیم ببینند، پدر و مادرها خود را با فرزندانشان در یک تیم ببینند و هرکدام از آن‌ها این موضوع را که ما باهم در یک تیم هستیم بیان کنند و در عمل هم نشان دهند. بدون هیچ تردیدی در این حالت ارتباطات ما دچار تحول بزرگی خواهد شد.

 

 

تکنیک دوم: تکنیک سه تایی طلایی

در تکنیک سه‌تایی طلایی ما جمله‌ای را که می‌خواهیم اثرگذار شود و در ضمیر ناخودآگاه مخاطب بنشیند، در سه جمله پی‌درپی تکرار می‌کنیم. این تکرار می‌تواند در ابتدای جملات سه‌گانه باشد یا در انتهای آن‌ها.

 برای مثال اگر بخواهیم افراد را ترغیب کنیم تا هوش کلامی خود را ارتقا دهند می‌توانیم از تکنیک سه‌گام این‌گونه استفاده کنیم:

اگر می‌خواهیم حاضرجواب باشیم، باید هوش کلامی خود را تقویت کنیم.

اگر می‌خواهیم در صحبت کردن‌هایمان حرف کم نیاوریم، باید هوش کلامی خود را تقویت کنیم.

اگر می‌خواهیم زمانی که همه خاموش‌اند ما با بداهه گویی بدرخشیم، باید هوش کلامی خود را تقویت کنیم.

 

همچنین می‌توانیم عبارت تکرارشونده را در ابتدای جملات نیز بیاوریم:

هوش کلامی خود را تقویت کنیم تا بتوانیم داستان‌هایی جذاب‌تر تعریف کنیم.

هوش کلامی خود را تقویت کنیم تا با طنزپردازی، افراد بیشتری را به خود جذب نماییم.

هوش کلامی خود را تقویت کنیم تا راحت‌تر بتوانیم دیگران را متقاعد کنیم.

 

جمع بندی

این تکنیک ها همگی قسمتی از سرفصل های دوره آموزشی هوش کلامی هستند. در دوره های هوش کلامی هفت مهارت را یاد می گیریم تا کلامی قدرتمندتر داشته باشیم ودر هر جمعی بدرخشیم.این مهارت ها عبارتند از: حاضر جوابی؛ بداهه گویی، هیپنوتیزم کلامی، متقاعدسازی کلامی، معرفی و ارائه خودمان، طنزپردازی، داستان گویی جذاب.

اگرتمایل دارید در رابطه با این دوره اطلاعات بیشتری داشته باشید می توانید به این صفحه مراجه کنید.

 

 

تحلیل هیپنوتیزم کلامی در کلام آقای ظریف

در نهایت برای اینکه شما را با قدرت هیپنوتیزم کلامی آشنا کنم  در یک فایل صوتی به تحلیل و بررسی یکی از صحبت‌های جناب آقای ظریف (وزیر امور خارجه کشورمان) پرداخته‌ام و به تکنیک‌های هیپنوتیزم کلامی که ایشان از آن‌ها استفاده می‌کنند، اشاره می‌کنم. توصیه می‌کنم حتماً حتماً این تحلیل را  گوش دهید. برای این کار کافیست روی لینک زیر کلیک کنید:

 

 

 

تحلیل سخنرانی دکتر ظریف از دیدگاه هیپنوتیزم کلامی

هوش کلامی چیست؟

هوش کلامی چیست؟ چطور آن را تقویت کنیم؟

هوش کلامی

مطمئناً همه ما در طول زندگی خود افرادی را دیده ایم که وقتی لب به سخن باز می کنند گویا عصای جادویی به دست گرفته اند؛ با هر کسی به راحتی ارتباط می گیرند، همه را می خندانند، جمع را دست می گیرند، به راحتی دیگران را متقاعد می کنند، در مذاکرات همیشه پیروز میدان هستند، خود را به راحتی در دل همه جا می کنند، حرفشان خریدار دارد، معتبر هستند و دیگران روی آنها حساب ویژه ای باز می کنند، همیشه جواب قاطعانه ای در آستین خود دارند، هنگامی که صحبت می کنند همه میخکوبشان هستند، هیچگاه حرف کم نمی آورند و در یک جمله کلام آنها عصای معجزه گر آنهاست.

این افراد از یک سیاره دیگر نیامده اند، بلکه انسانی هستند همانند ما با این تفاوت که هوش کلامی تقویت شده ای دارند. این افراد قبل از اینکه فن بیان خوبی داشته باشند، هوش کلامی قوی دارند. اجازه دهید که راحت به شما بگویم، هیچ آموزشی در زمینه فن بیان و سخنرانی به شما کمک نمی‌کند مگر آنکه هوش کلامی خود را تقویت کرده باشید.

 

آیا هوش کلامی همان فن بیان است؟

خیلی از افراد حتی مدرسانی که در این حوزه فعالیت می کنند، به اشتباه هوش کلامی را همان فن بیان قلمداد می کنند درحالیکه اینطور نیست. هرچند این دو مبحث به شدت بهم نزدیک هستند اما ذاتاً باهم متفاوتند. در ویدئوی زیر به صورت کامل تفاوت این دو مبحث را با هم توضیح داده ام: 

 

هوش کلامی چیست؟

اگر بخواهیم از تعریف های آکادمیک و خشک کمی فاصله بگیریم و هوش کلامی (Verbal/Linguistic Intelligence) را با زبان ساده تعریف کنیم، می توانیم بگوییم:

 

هوش کلامی یعنی:

چطور از کلام خود استفاده کنیم تا در هر شرایطی کلاممان اثرگذار و نافذ باشد؛ خواه در صحبت کردن با دیگران باشیم، خواه در نوشتن

 

کلمات، واژه ها و عبارت ها آجرهایی هستند که عمارت هوش کلامی را می سازند. ما برای اینکه هوش کلامی خوبی داشته باشیم، ناگزیر هستیم تا از واژه ها و عبارات استفاده کنیم.

اما یک سوال: گفتیم که اصل و اساس هوش کلامی را کلمات و عبارات تشکیل می دهند و این کلمات و عبارات هم در دسترس همگان قرار دارند؛ اما چرا همه افراد از هوش کلامی خوبی برخوردار نیستند؟

برای جواب به این سوال اجازه بدهید برگردیم به همان مثال آجر و عمارت. مصالح در خدمت همه معماران قرار دارند اما همه ساختمان هایی که ساخته می شوند از یک کیفیت و زیبایی برخوردار نیستند. این هنر معمار و طراح است که زیبایی یک خانه را رقم می زند.

در هوش کلامی نیز این چنین است. همه افراد به یک میزان هنر بکارگیری از کلمات را ندارند. کلمات در اختیار همگان است اما این هنر ماست که آنها را چطور بکار ببندیم تا اثرگذارتر باشند.

 

من در کارگاه ها و دوره هایم، هوش کلامی را اینطور که در ویدئوی زیر آمده است تعریف میکنم:

 

 

هوش کلامی زبانی طبق تعریف گاردنر

برخی از منابع آکادمیک مانند آقای هوارد گاردنر (اولین فردی که هوش کلامی زبانی را معرفی می کند) مولفه های هوش کلامی را منحصر به چهار مؤلفه زیر می دانند:

۱- معنا شناسی واژگان: اینکه هر کلمه در موقعیت های مختلف چه معنایی می دهد. در معناشناسی باید کلمه را از متن و فضای آن جدا کنیم و آنچه از آن باقی می‌ماند، معنای خالص و ثابت آن کلمه است. مثلاً کلمه شب را در نظر بگیرید که می‌تواند نماد ظلمت و ناامیدی باشد اما همه می‌دانیم که منظور از شب، همان آسمان تاریک و ستاره‌دار است!

۲- آوا شناسی: اینکه در هنگام صحبت کردن یا نوشتن، به موزون بودن کلمات، آهنگی که کنار هم می سازند و… توجه شود. به طور خلاصه اینکه لحن بخش مهمی از هوش کلامی است. چون یک جمله در موقعیت‌های مختلف، برداشت‌های مختلفی دارد بنابراین اگر ما لحن درستی نداشته باشیم ممکن است سوء تفاهم ایجاد شود. لحن رنگ و بوی کلمات است.

۳- قواعد و دستور زبان: اینکه کلمات چگونه در کنار هم قرار بگیرند و یا به عبارت ساده تر مهارت جمله سازی. هر زبانی قواعد خودش را دارد، مثلا اینکه فعل کجا باشد و فاعل کجا و… . افرادی که روان و سلیس صحبت می‌کنند، هر کلمه در جایگاه دستوری درست خودش به کار می‌برند. مغز ما به زبان مادری عادت کرده است و در صورتی یک جمله را راحت متوجه می‌شود که کلمات آن به ترتیب درست و در جای درست قرار گرفته باشند.

۴- کاربرد واژه ها: توجه به اینکه هر کلمه در حوزه های مختلف می تواند معانی متفاوتی از خود نشان دهد. می‌دانیم یک کلمه در موقعیت‌های مختلف ممکن است معنای متفاوتی هم داشته باشد. مثلاً کلمه شیر هم معنای شیر خوردنی دارد و هم حیوان درنده. برای تقویت هوش کلامی زبانی خود باید کاربرد هر کلمه را بشناسیم و بدانیم در موقعیت مورد نظر چه تصوری در ذهن مخاطب می‌سازد.

 

هوش کلامی شامل چه موضوعاتی می‌شود؟

اما هدف ما از هوش کلامی به هیچ عنوان پرداختن به موضوعات خشک و غیر کاربردی بالا نیست و آنها را صرفاً به این دلیل آورده ام که بدانید هوش کلامی دنیای بزرگ و گسترده ای دارد و ما تنها قرار است به مواردی اشاره کنیم که بوسیله آن می توانیم زندگی خود را رشد دهیم. مواردی همچون سرفصل های آورده شده در تصویر زیر: 

 

هوش کلامی

تقویت هوش کلامی چه مزایایی برایمان دارد؟

اگر هوش کلامی مان را تقویت کنیم:

  • جرأت صحبت کردن در جمع را پیدا می کنیم؛
  • هنگام صحبت کردن حرف کم نمی آوریم؛
  • دیگران از هم کلامی و هم صحبتی با ما لذت می برند؛
  • کلام نافذ و اثرگذاری خواهیم داشت؛
  • جمع های دوستانه و خانوادگی را دست می گیریم و حرفی برای گفتن داریم؛
  • دایره واژگانمان را گسترده تر می کنیم و بجای جملات تکراری و خسته کننده، زیباتر و شیرین تر صحبت می کنیم؛
  • اگر از کسی درخواستی داریم و یا پیشنهادی به کسی می دهیم، راحتتر می توانیم او را متقاعد کنیم؛
  • دیگران حرف هایمان را راحت تر می پذیرند؛
  • با کلاممان می توانیم به دیگران انگیزه و امید و آرامش بدهیم و نظر آنها را به سمت خود جلب کنیم؛
  • پرقدرت تر و مقتدرانه تر صحبت کنیم تا در دیگران نفوذ کند؛
  • در ارتباط برقرار کردن خیلی حرفه ای تر می شویم و ارتباطات خوبی با دیگران می سازیم.
  • روان تر صحبت می کنیم.
  • نوشتن برایمان راحت تر می شود.
  • داستان های و طنزهای جذاب تری تعریف می کنیم.
  • اگر کسی با کلامش به ما حمله کرد می توانیم محترمانه حاضرجوابی کنیم.
  • می توانیم به صورت بداهه درباره یک موضوع صحبت کنیم.
  • توانایی ها و مهارت هایمان را بهتر ارائه و معرفی می کنیم.
  • در زمینه هایی مثل فروش، مذاکره و … از بقیه افراد یک سر و گردن بالاتر می رویم.

 

نیاز به هوش کلامی

اصلاً تقویت هوش کلامی امکان دارد؟

برخی ها سوال می پرسند که: «آخه مگه میشه این مهارت ها رو یاد گرفت؟ مگه میشه هوش کلامی رو تقویت کرد؟  این مهارت ها ذاتیه!»

در جواب این دوستان به جمله ای از دکتر مایکل مرزنیچ که یکی از پیشگامان انعطاف پذیری عصبی هستند ارجاع می دهم که گفته اند: 

 

” مغز شما همواره در حال رشد هست و انعطاف پذیر، از روزی که به دنیا می‌آیید تا روزی که می‌میرید. مغز به طور پیوسته تغییر شکل می‌دهد، یا رشد می‌کند یا ضعیف می‌شود، بسته به این که چطور از آن استفاده می‌کنید…”

 

با توجه به این جمله از دکتر مایکل مرزنیچ دیگر هیچ بهانه ای برای دوستانی که می گویند: «دیگه از ما گذشته» یا «این مهارت ها ذاتیه» باقی نمی ماند. چرا یاد گرفتیم مغز ما همیشه در حال تغییر است و تنها کافیست  آموزش ببینیم و این آموزش ها را در زندگی خود عملی کنیم.

در رابطه با انعطاف پذیری عصبی و یا مسیرهای عصبی خواندن مقاله زیر خالی از لطف نیست و به ما دید خوبی می دهد: 

مسیر عصبی چیست و چطور در یادگیری به ما کمک می کند؟

 

چطور هوش کلامی خود را تقویت کنیم؟

برای تقویت هوش کلامی خود نیاز داریم تا دو دسته تمرین انجام دهید:

الف) تمرینات عمومی  ب) تمرینات اختصاصی هر برای مهارت

ابتدا به معرفی برخی از تمرینات عمومی برای تقویت هوش کلامی می پردازیم: 

 

الف) تمرینات عمومی

 

۱- تندگویی: قوی ترین تمرین برای تقویت هوش کلامی

تحقیقات نشان می‌دهد هر انسان بالغ که در اجتماع زندگی می‌کند، بین ۱۸ هزار تا ۲۵ هزار لغت در ذهن خود دارد اما در ایده‌آل‌ترین حالت تنها ۴۵۰ تا از آن‌ها را استفاده می‌کند.

«تمرین تندگویی» اطلاعات مغز ما را منظم و مرتب می‌کند. به‌عبارت‌دیگر به کمک این تمرین لغات، عبارات، اصطلاحات و اطلاعات موجود در مغز ما را دسته‌بندی کرده و آماده قرار می‌دهد تا هر زمانی که به آن‌ها نیاز داریم، دسترسی آسان‌تر و سریع‌تری داشته باشم.

برای آنکه با نحوه انجام این تمرین به صورت کامل تر و حرفه ای تر آشنا شوید پیشنهاد می کنم به لینک زیر مراجعه کنید تا هم با نحوه انجام این تمرین آشنا شوید و هم در غالب یک فایل صوتی نمونه ای از نحوه صحیح انجام آن را بشنوید:

مطالعه مقاله تندگویی و گوش دادن به  فایل صوتی آن

 

۲- جمع آوری بهترین ها

یکی از راه های بسیار مؤثر در تقویت هوش کلامی، جمع آوری بهترین هاست که نیاز دارد کمی تیز حس باشیم. اما قرار است چه چیزهایی را جمع آوری کنیم؟ 

 اصطلاحات جدید، طنزها و لطیفه ها، حاضرجوابی ها، داستان ها، شعر ها و ضرب المثل هایی که در کلام دیگران می شنویم یا می خوانیم را یادداشت می کنیم تا به مرور زمان ما هم از آنها در لابلای صحبت هایمان استفاده کنیم.

این موارد را می توانیم با کمی تیزحسی در کلام دیگران، فیلم ها، کتاب ها و به طور کلی هرجایی که کلمات و عبارات وجود دارند، بیابیم.

microsoftToDo

برای آنکه راحت تر و سریعتر به این لیست خود دسترسی داشته باشیم و بتوانیم به راحتی مواردی را به آن اضافه کنیم یا از موارد یادداشت شده استفاده نماییم، توصیه می کنم از اپلیکشین های مخصوصی که برای این کار وجود دارند استفاده نمایید. یکی از بهترین اپلیکیشن های موجود در این حوزه، اپلیکیشن Microsoft To Do است که می توانید برای آشنایی بیشتر با نحوه کار کردن آن، در گوگل جستجو کنید.

 

۳- افزایش دایره واژگان

یکی از اثرگذارترین تمرینات برای تقویت هوش کلامی، افزایش دایره واژگان ماست؛ بعبارت دیگر اگر ما کلمات بیشتری در ذهن داشته باشیم همانند اسلحه ای عمل خواهیم کرد که فشنگ بیشتری در اختیار دارد. پس تا می توانیم باید تعداد کلماتی که در صحبت هایمان بکار می بریم را افزایش دهیم.

واژگانی که ما با آنها سروکار داریم به سه دسته تقسیم می شوند:

۱- واژگانی که معنای آنها را نمی دانیم (بی نهایت کلمه در دنیا وجود دارد که معانی آنها را نمی دانیم. مثل کلمات چینی، فرانسوی، ایتالیایی و …) .

۲- واژگانی که معنای آنها را می دانیم اما در صحبت هایمان از آنها استفاده نمی کنیم یا کلمات منفعل ما (یک فردی که دیپلم می گیرد حدود ۲۰ هزار کلمه در مغز خود دارد اما نهایتاً از ۳۰۰ تا ۴۵۰ تا از آنها در لابلای صحبت یا نوشتار خود استفاده می کند.)

۳- واژگانی که معنای آنها را می دانیم و از آنها در صحبت هایمان استفاده می کنیم یا به عبارت دیگر کلمات فعال ما (در بهترین حالت حدود ۳۰۰ تا ۴۵۰ کلمه)

ایده آل ترین حالت برای تقویت هوش کلامی دسته دوم از تقسیم بندی بالا است. پس بایستی تمام تلاش خود را بکارگیریم تا دایره واژگان خود را از دسته دوم به به دسته سوم ارتقا دهیم.

در ادامه قسمتی از ویدئوی دوره هوش کلامی را برایتان آورده ام که در آن ۸ تمرین و تکنیک بی نظیر در رابطه با افزایش دایره واژگان را به شما آموزش می دهد.

 

 

۴- ناشتا بنویس

چهارمین تمرین برای تقویت هوش کلامی «نوشتن صبحگاهی» است (البته برای برخی ها که ظهر از خواب برمی خیزند، «نوشتن ظهرگاهی» درست تر است!) 

این تمرین به اینگونه است که بایستی بلافاصله بعد از بیدار شدن (قبل از اینکه ذهن کاملاً هشیار شود)، یک موضوع ساده انتخاب کنید و در حد یک برگه A4 کامل درباره آن بنویسید. این تمرین همانند تمرین تندگویی به کمک می کند تا مغزمان اطلاعات را بهتر و بیشتر دسته بندی کنند و در زمانی که به آنها نیاز داریم سریعتر بر سر زبانمان جاری شوند.

رابطه نوشتن و هوش کلامی

 

ب) تمرینات اختصاصی: 

در بخش قبل به تمرین های عمومی برای تقویت هوش کلامی پرداختیم. اما اگر بخواهیم در مهارت های هفت گانه ای که در اواسط این مقاله به آنها اشاره کردیم (یعنی مهارت های هیپنوتیزم کلامی ، حاضر جوابی ، بداهه گویی ، متقاعدسازی کلامی ، داستان گویی جذاب ، طنزپردازی ، ارائه مهارتها و توانایی هایمان) را تقویت کنیم، نیاز است تا با هرکدام از آنها خیلی مفصل تر آشنا شویم؛ چرا که هر کدام از آنها ما را با گوشه ای از دنیای هوش کلامی آشنا می کنند و بسیار مفصل تر از آن هستند که بتوان آنها را در قالب یک مقاله آورد.

لذا در ادامه یک ویدئو برایتان آورده ام (که یک از لایوهای پیج اینستاگرام ما بوده است) و در آن ۱۳ تکنیک فوق العاده کاربردی را توضیح داده ام تا بتوانید به کمک آن اثرگذاری کلامتان را بیشتر کنید و در قلب و دل و مغز دیگران نفوذ کنید: (به هیچ عنوان این ویدئو را از دست ندهید)

 

 

 

اگر تمایل دارید این مهارت ها را به صورت حرفه ای آموزش ببینید، پیشنهاد می کنم حتماً حتماً در دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی شرکت کنید.

از طریق لینک زیر می نمانید با سرفصل ها و موضوعات این دوره بیشتر آشنا شوید:

 

توضیحات دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی

هوش کلامی

 

الگوهای حاضرجوابی

چگونه محترمانه و دندان شکن حاضر جوابی کنیم؟

 حاضر جوابی اسلحه‌ای برای حمله به دیگران نیست. قرار نیست ما با حاضرجوابی به تخریب دیگران بپردازیم و هرجایی که دلمان خواست دیگران را تحقیر کنیم. همچنین بیان کردیم که حاضرجوابی یک سِپَر است و به ما کمک می‌کند تا در مقابل حمله کلامی دیگران از خود دفاع کنیم.

اما در این مقاله قصد داریم به روش هایی بپردازیم که به کمک آنها می توان مهارت حاضرجوابی را در خود تقویت کنیم:

 

حاضر جواب و محترم باش و بدرخش

افراد حاضر جواب همیشه در ارتباط با دیگران قدرتمند ظاهر می‌شوند. حاضر جوابی یکی از بهترین جذاب‌ترین ویژگی‌های افراد با هوش کلامی بالا است. اما افرادی که در جمع دوستان، همکاران، خانواده، آشنایان و… ساکت هستند و با دیگران ارتباط نمی‌گیرند؛ حتی اگر حق آن‌ها پایمال شود هم سکوت می‌کنند؛ نمی‌توانند توانایی‌ها و شایستگی‌های خود را بروز دهند و همیشه از ابراز نظر و احساسات خود پرهیز می‌کنند. به نظرتان چنین فردی می‌تواند موفق و تأثیرگذار باشد؟ بعید است!

چنین افرادی موقعیت‌های سرنوشت سازِ خود را می‌سوزانند و همیشه آرزوهای خود را دور می‌بینند. متأسفانه فرهنگ جامعه ما نیز به گونه‌ای است که وقتی فردی خود را از جمع دور می‌کند، کمتر کسی برای برقراری ارتباط به سراغ او می‌رود. تکرار این چرخه باعث منزوی‌تر شدنِ این افراد می‌شود.

موفقیت متعلق به افرادی است که در موقعیت‌ها و فرصت‌های مناسب به خوبی خود را ابراز می‌کنند و توانمندی‌هایشان را بروز می‌دهند؛ هر زمان که احساس کنند نظر آن‌ها سازنده است، با قدرت نظر خود را اعلام می‌کند؛ در هر جمعی با تیزحسی به دنبال افراد توانمند و تاثیرگذار است تا با آن‌ها ارتباط سازی کنند؛ از همه مهم‌تر اگر کسی بخواهد حق آن‌ها را پایمال کند با کلام خود مانع می‌شوند.

خودتان قضاوت کنید، آیا میزان موفقیت این دو دسته با هم یکسان است؟! قطعاً نه!

حاضر جوابی یک ابزار قدرتمند است که با کمک آن می‌توانیم از حق خود دفاع کنیم، از شر سؤالات نامربوط و افراد فضول خلاص شویم، تهمت‌هایی که به ما زده می‌شود را از خودمان دور کنیم. البته منظور ما حاضرجوابی از نوع مثبت و محترمانه است که خب کار هر فردی هم نیست! در ادامه با مقاله از سایت ایرج شرفی همراه باشید تا این مهارت فوق العاده را به روش اصولی و حرفه‌ای یاد بگیریم.

 

اهمیت حاضر جوابی

 

آیا حاضر جوابی خوب است؟

قبل از هر چیزی بهتر است منظورمان را از حاضرجوابی مشخص کنیم. حاضر جوابی اسلحه‌ای برای حمله به دیگران نیست. قرار نیست ما با حاضرجوابی به تخریب دیگران بپردازیم و هرجایی که دلمان خواست دیگران را تحقیر کنیم. حاضر جوابی یک سِپَر است و به ما کمک می‌کند تا در مقابل حمله کلامی دیگران از خود دفاع کنیم. (اگر به دنبال اسلحه هستید به سراغ مقالات بداهه گویی بروید و خودتان را به آن مجهز سازید. چراکه بداهه گویی سلاح ماست.)

 

برای مثال فرض کنید شما در محل کار خود وظیفه‌تان را درست و بی‌نقص انجام داده‌اید اما در جلسه کاری به شما انتقاد می‌کنند و قصد دارند زحمات شما را زیر سؤال ببرند. اگر شما به سپر حاضرجوابی مجهز باشید، قطعاً اجازه نخواهید داد تا حقتان را ضایع کنند.

 

در حقیقت هنر حاضر جوابی برای ما این‌گونه عمل می‌کند که زمانی که حمله‌ای به ما صورت می‌گیرد، ما جاخالی نمی‌دهیم؛ بلکه همان گلوله را به گلوله دیگری تبدیل می‌کنیم و به سمت خود فرد برمی‌گردانیم.

 

اگر بداهه گویی خود را تقویت کرده باشید، در این قسمت موفق‌تر عمل خواهید کرد زیرا حاضر جوابی و بداهه گویی کمی به هم وابسته هستند. چراکه در بحث حاضرجوابی نیاز به مهارت‌های بداهه گویی داریم.

 

 

حاضر جوابی چیست

 

حاضرجوابی محترمانه و مودبانه چگونه است؟

در حقیقت هنر حاضر جوابی برای ما این‌گونه عمل می‌کند که زمانی که حمله‌ای به ما صورت می‌گیرد، ما جاخالی نمی‌دهیم؛ بلکه همان گلوله را به گلوله دیگری تبدیل می‌کنیم و به سمت خود فرد برمی‌گردانیم.

 

اگر بداهه گویی خود را تقویت کرده باشید، در این قسمت موفق‌تر عمل خواهید کرد زیرا حاضر جوابی و بداهه گویی کمی به هم وابسته هستند. چراکه در بحث حاضرجوابی نیاز به مهارت‌های بداهه گویی داریم.

باز هم تاکید می‌کنم که هدف ما از آموزش حاضر جوابی در این مقاله، استفاده از آن در جهت مثبت است. بتوانیم از حق خودمان دفاع کنیم، مانع از تهمت و افتراها بشویم و درواقع اعتبار و احترام خود را حفظ کنیم. اگر قرار باشد که بی‌ادبی و بی‌احترامی کنیم که بدتر خود را بی‌احترام کرده‌ایم. افراد سیاست‌مدار و کاریزماتیک، قبل از هر فردی، احترام خود را نگه می‌دارند.

 

 

راه کار اول: تمرین های بیانی

در این قسمت به معرفی دو تمرین ساده اما بسیار قدرتمند می پردازیم که به ما کمک می کنند تا بتوانیم در کمترین زمان کلمات بسیاری را بر سر زبان جاری کنیم و در حاضرجوابی حرف کم نیاوریم.

 

تمرین یک: تمرین تندگویی

تصور کنید مدیریت یک شرکت را بر عهده دارید. در شرکت شما یک اتاق بایگانی بزرگ وجود دارد که هیچ‌گاه کسی به آن رسیدگی نکرده است و به‌شدت به‌هم‌ریخته، شلوغ و بی‌نظم است. هر بار که شما به پرونده‌ای نیاز دارید، باید وقت زیادی را صرف کنید تا آن پرونده را در اتاق بایگانی پیدا کنید.

این وضعیت شما را خسته و کلافه می‌کند و باعث می‌شود تصمیم بگیرید فردی را جهت سروسامان دادن به اتاق بایگانی استخدام کنید.

در اوایل کار هرگاه شما پرونده‌ای را طلب می‌کنید، مسئول بایگانی باید مدت‌ها بگردد و پرونده را پیدا کند؛ اما وقتی این کار را طی روزهای متمادی بارها و بارها انجام دهد، به اوضاع مسلط می‌شود، هر پرونده را نام‌گذاری می‌کند، دسته‌بندی می‌کند، داخل قفسه‌های مجزا قرار می‌دهد، برای هر دسته رنگ خاصی در نظر می‌گیرد و … . درنتیجه بعد از مدت کوتاهی به‌محض اینکه شما از او پرونده‌ای را طلب می‌کنید، بدون هیچ‌گونه اتلاف وقت و با نهایت سرعت پرونده را به دست شما می‌رساند.

مثال بالا شباهت زیادی به نحوه عملکرد مغز ما دارد. ما طی سالیان طولانی که از عمرمان می‌گذرد کلمات، لغات، اصطلاحات، اطلاعات، عبارات و نکات زیادی را وارد مغزمان می‌کنیم. تحقیقات نشان می‌دهد هر انسان بالغ که در اجتماع زندگی می‌کند، بین ۱۸ هزار تا ۲۵ هزار لغت در ذهن خود دارد اما در ایده‌آل‌ترین حالت تنها ۴۵۰ تا از آن‌ها را استفاده می‌کند.

 

«تمرین تندگویی» اطلاعات مغز ما را همانند آن اتاق بایگانی منظم و مرتب می‌کند. به‌عبارت‌دیگر به کمک این تمرین لغات، عبارات، اصطلاحات و اطلاعات موجود در مغز ما را همانند آن اتاق بایگانی دسته‌بندی کرده و آماده قرار می‌دهد تا هر زمانی که به آن‌ها نیاز داریم، دسترسی آسان‌تر و سریع‌تری داشته باشم.

 

 

خوب دقیقاً باید چیکار کنیم؟!

در این تمرین لازم است به‌صورت تصادفی و در لحظه یک کلمه را انتخاب کرده و با سرعت بالا و بدون مکث ۳ دقیقه درباره آن کلمه و مسائل مربوط به آن حرف بزنیم. اصلاً مهم نیست که جملات ما معنا و مفهوم خاصی داشته باشند یا نه. مهم نیست جمله‌بندی ما ادبی باشد یا نه. تنها لازم است این لغت در صحبت‌هایمان مدام تکرار شود.

در روزهای ابتدایی که این تمرین را شروع می‌کنیم، ممکن است نتوانیم ۳ دقیقه درباره یک موضوع با سرعت بالا و بدون مکث حرف بزنیم. این موضوع کاملاً طبیعی است و جای هیچ نگرانی نیست. اگر حرف‌هایمان تمام شد و هیچ‌چیز جدیدی برای بیان کردن به ذهنمان خطور نمی‌کند، می‌توانیم همان حرف‌ها را مجدد از ابتدا تکرار کنیم. نکته مهم در انجام این تمرین این است که بدون مکث ۳دقیقه با سرعت بالا صحبت کنیم. پس هر طور شده در این ۳ دقیقه نباید سکوت کرد.

برای اینکه تمرین تندگویی را بهتر درک کنید، این تمرین را یک‌بار در غالب یک فایل صوتی انجام داده‌ام که می‌توانید با مراجعه به این مقاله  آن را دریافت نمایید.

 

 

تمرین دو: سریع گویی

همان‌طور که قبل‌تر اشاره شد، در حاضرجوابی زمان زیادی در اختیار نداریم و در سریع‌ترین زمان ممکن باید جواب بدهیم؛ بنابراین مغز ما به سریع فکر کردن نیاز دارد. برای آنکه مغزمان در لحظه بحرانی بتواند سریع فکر کند باید از قبل آن را آماده کنیم.

یکی از قوی‌ترین تمرینات که در فصل‌های قبل هم به آن اشاره کردیم، تمرین تند گویی است که سرعت فکر کردن را بشدت بالا می‌برد؛ اما تمرین دیگری که به سریع فکر کردن کمک می‌کند، تمرین «سریع گویی» است که این تمرین هم مثل تندگویی بشدت مؤثر است.

احتمالاً با تمرین سریع گویی آشنا باشید. همان کاری که در برخی از برنامه‌های تلویزیونی، مجری با مهمان برنامه انجام می‌دهند. مجری با سرعت کلماتی را بیان می‌کند و مهمان برنامه باید سریعاً اولین جمله یا عبارتی که درباره آن کلمه به ذهنش می‌رسد را بیان کند.

در این تمرین مغز سعی می‌کند کارایی خود را به بالاترین حد ممکن برساند؛ زیرا باید در زمان بسیار کوتاهی به دنبال اطلاعات زیادی بگردد.

در ویدئو زیر (که قسمتی از دوره هوش کلامی است)، می توانید نحوه انجام این تمرین را به صورت عملی مشاهده کنید:

 

 

راه کار دوم: الگوهای حاضر جوابی

الگویی که هر فردی در حاضر جوابی از آن پیروی می کند، منحصر به فرد و متفاوت از دیگران است. یعنی هر کدام از ما به شیوه خودمان حاضر جوابی می کنیم اما برای آنکه ذهن مان در حاضرجوابی بهتر عمل کند، چند مورد از الگوهایی را که در این زمینه کارساز است را خدمتتان معرفی کرده و به توضیح یکی از آنها می پردازیم:

 

مایندمپ الگوهای حاضرجوابی

 

در این مقاله قصد داریم یکی از این الگوها را برای شما توضیح دهیم:

 

 

الگوی مقایسه کوبنده

در این الگو چیزی را در مقابل چیز دیگری قرار می‌دهیم که مخاطب حتی فکرش را هم نمی‌کند.

مثال اول: «در زمستان هنگامی‌که آقای مدرس از پله‌های مجلس بالا می‌رفت، یکی از نمایندگان مجلس به او برخورد کرد و گفت: شما در این زمستان سرد، با این پیراهن کرباسی و یقه ‌باز گرفتار سرماخوردگی می‌شوید. مدرس نگاه تندی به او کرد و گفت: کاری به یقه باز من نداشته باش. حواست جمع دروازه‌های ایران باشد که باز نماند.»

مثال دوم: چندی پیش که وزیر امور خارجه عربستان، انتخابات عراق را زیر سؤال برده بود. یکی از نمایندگان مجلس عراق در جواب به گستاخی او چنین جواب داده بود: «کشوری به ما آموزش دموکراسی می‌دهد که آخرین انتخاباتش زمانی برگزار شد که از هر قبیله‌ای یک نفر را انتخاب کردند تا پیامبر اسلام (ص) را به قتل برسانند.»

در هر دو مثال بالا بجای اینکه بر سر موضوع بیان‌شده صحبتی شود، مقایسه‌ای صورت گرفته با موضوعی کاملاً بی‌ربط که گوینده با زیرکی و زیبایی تمام ارتباطی بین آن‌ها به وجود آورده است.

مثال سوم: فیلم زیر نیز یکی از مثال هایی است که در آن با استفاده از الگوی مقایسه کوبنده حاضرجوابی می شود:

در صورتی که تمایل دارید با با سایر الگوهای حاضر جوابی هم آشنا شوید و درباره آنها اطلاعات کسب کنید، پیشنهاد می کنم در دوره «هوش کلامی» مراجعه نمایید.

 

 

راه کار سوم: استخراج حاضرجوابی های دیگران

یکی از ساده ترین روش ها برای تقویت حاضرجوابی اینست که لیست به دست باشیم. یعنی با تیز حسی فراوان همچون یک کارآگاه به صحبت‌های دیگران توجه کنیم و در جملات آن‌ها به دنبال حاضرجوابی‌ها باشیم و به‌سرعت آن‌هایی که مفید هستند را وارد لیست کنیم. (ترجیحاً از اپلیکیشن Wunderlist که قبل‌تر در اینجا معرفی شد، استفاده کنیم). برای این کار همچنین می‌توانیم از دیالوگ فیلم‌ها و سریال‌ها استفاده کنیم.

 

شکی نیست که برای موفقیت در این مسیر، باید مسیر عصبی آن را بسازیم؛ اما برای ساخت مسیر عصبی چه کنیم؟

  • از تکنیک «اگه جاش بودم» استفاده کنیم؛ یعنی خودمان را در موقعیت افراد دیگر تصور می‌کنیم و با خود می‌اندیشیم که اگر من جای آن‌ها بودم چه می‌گفتم. حتی می‌توانیم خود را بجای شخصیت فیلم‌ها قرار دهیم.
  • از تکنیک «اگه جام بود» استفاده کنیم؛ یعنی اگر در شرایط خاص و ویژه‌ای گیر افتاده‌ایم و چیزی به ذهنمان نمی‌آید، با خود فکر کنیم اگر فلانی که هوش کلامی بالایی دارد در این موقعیت قرار می‌گرفت چه می‌گفت.

 

 


اگر تمایل دارید مهارت حاضرجوابی را به صورت حرفه ای آموزش ببینید، پیشنهاد می کنم حتماً حتماً فیلم کارگاه حاضر جوابی را مشاهده نمایید.

از طریق لینک زیر می توانید به این فیلم دسترسی پیدا کنید:

 

توضیحات فیلم کارگاه حاضر جوابی

 

جالب‌ترین نمونه‌های حاضرجوابی

چند نمونه حاضرجوابی دندان شکن و عالی از سیاستمداران و بزرگان تاریخ وجود دارد که همیشه در دوره هوش کلامی به عنوان نمونه تجزیه و تحلیل می‌کنیم. حاضر جوابی های بزرگان بسیار عمیق و پُرمعنا هستند که به اندازه یک کتاب ۱۰۰ صفحه‌ای حرف در خود گنجانده‌اند. بررسی این موارد به شدت به تقویت حاضرجوابی کمک می‌کنند. سه نمونه از آن‌ها را در ادامه برای شما آورده‌ایم:

 

 

حاضر جوابی چرچیل

یک روز چرچیل در حال عبور از یک کوچه باریک بود که تنها امکان عبور یک نفر داشت. ناگهان یکی از رقبای سیاسی زخم خورده خود را می‌بیند که از رو به رو در حال آمدن بود. چند لحظه چشم در چشم هم نگاه می‌کنند و رقیب می‌گوید: «من هیچوقت راه خودم رو کج نمی‌کنم تا یه آدم احمق عبور کنه…». چرچیل در حالی خودش را کج می‌کرد، گفت: «ولی من اینکارو می‌کنم».

می‌بینید چقدر هوشمندانه و باظرافت تیری رقیب را به خودش برگرداند! چرچیل حاضرجوابی‌های دندان شکن زیادی دارد که نشان دهنده هوش کلامی بالای اوست اینکه چطور در لحظه می‌تواند این جواب‌های دندان شکن را بگوید!

 

 

حاضرجوابی ملانصرالدین

یک روز الاغ ملانصرالدین می‌میرد. دوستانِ ملانصرالدین که این خبر را می‌شنوند، به منظور مسخره به خانه او می‌روند تا مرگ لاغ را تسلیت بگویند.

ملانصرالدین هم هنگام خوشامدگویی در کمال ذکاوت می‌گوید: «اگر می‌دانستم الاغم اینقدر رفیق دارد، یک مهمانی بزرگ می‌گرفتم!».

این نوع حاضرجوابی کمی تند است و شاید بی‌ادبی تلقی شود اما از آن می‌توان الگوبرداری کرد!

 

 

حاضرجوابی انیشتین

می‌گویند یکی از خانم‌های بازیگر که معروف بود، به اینشتین نامه‌ای می‌نویسد که:

«فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم، بچه‌هایمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می‌شوند!»

اینشتین هم در جواب نوشت:

«ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم. واقعا که چه غوغایی می‌شود! اما من می‌ترسم که قضیه برعکس شود، آن موقع چه رسوایی بزرگی برپا می‌شود.

 

آن خانم فکرش را نمی‌کرد چنین جوابی بگیرد و فکر نکنم دیگر فکر ازدواج با اینشتین به سرش زده باشد!

 

 

حاضرجوابی برنارد شاو

برنارد شاو یکی از فیلمنامه نویس‌های معروف و قهار بود که فردی لاغر اندام بود. روزی به یک مهمانی می‌رود و ناگهان یک مرد چاق به سراغ او می‌رود و از روی تمسخر می‌گوید: «آقای شاو! من شما را می‌بینیم فکر می‌کنم در اروپا قحطی افتاده است». برنارد شاو هم نه گذاشت و نه برداشت بلافاصله جواب داد: «بله! من هم هر موقع شما را می‌بینم فکر می‌کنم عامل این قحطی شما هستید!».

این حاضرجوابی بی‌نظیر، برای همیشه در تاریخ ثبت شده است!

 

حاضر جوابی های بزرگان

 

چند مورد پیج و کانال حاضرجوابی مودبانه و محترمانه

در ادامه چند نمونه از پیج‌های اینستاگرام و کانال تلگرامی برای حاضر جوابی محترمانه معرفی کرده‌ایم که به شدت برای ایده گرفتن کمک می‌کنند، فقط حتماً هنگام خواندن این تیکه کلام‌ها، تجزیه تحلیل کنید و الگوی آن‌ها را استخرج کنید.

  • پیج اینستا حاضر جوابی مودبانه: @pluse.yavashaki (برای مادرشوهرها و عروس خانم‌ها)
  • پیج اینستا حاضر جوابی مودبانه: @tikeh_kalam1
  • کانال حاضرجوابی مودبانه: @h4zer_javab
  • کانال حاضرجوابی مودبانه: @hazerjavab

 

 

کتاب حاضر جوابی

در ادامه سه نمونه از کتاب‌های معتبر در زمینه آموزش حاضر جوابی را معرفی می‌کنیم:

 

کتاب هنر حاضر جوابی و طنازی نوشته پاتریک

نویسنده این کتاب به خوبی به اهمیت حاضرجوابی و شوخ طبعی می‌پردازد و می‌گوید «تقریباً در هر کلامی که بین دو یا چند نفر انجام می‌گیرد آنچه خیلی اهمیت دارد، شوخی و حاضرجوابی است. این ویژگی باعث می‌شود تا هر فردی را ز نظر کلامی تسلیم خود کنید».

 

کتاب حاضر جوابی

 

کتاب شوخی‌های توتو نوشته تیئری کوپه

این کتاب کودکانه است و با فضای تصویرسازی شده، حاضرجوابی را به کودکان آموزش می‌دهد. گاهی اوقات خودم کتاب‌های کودکانه می‌خوانم چرا که جذاب و ساده هستند و سریع می‌تواند خواند و یادگرفت. این کتاب درباره یک پسربچه بازیگوش است که با هم سن و سال‌های خود تفاوت دارد و فقط دوست دارد که سر به سر اطرافیانش بگذارد.

 

کتاب حاضر جوابی شوخی های تو تو

 

کتاب از هفت تا بی‌نهایت

کتاب از هفت تا بی‌نهایت نوشته آقای ایرج شرفی است و به ما کمک می کند تا:

  • چطور به بهترین شکل ممکن خودمان را معرفی کنیم تا دیگران به توانایی‌ها و مهارت‌هایی که داریم پی ببرند.
  • اصول روایت گری را یاد بگیریم و داستان‌هایی جذاب و گیرا تعریف کنیم و مخاطب را جذب نماییم.
  • بخش کلامی متقاعدسازی را فرا بگیریم و راحت تر بتوانیم دیگران را متقاعد کنیم.
  • بتوانیم بداهه صحبت کنیم و با این کار بدرخشیم و نقطه تمایزی میان خود و افراد دیگر ایجاد کنیم.
  • حاضر جواب باشیم و سپری در برابر حمله دیگران بسازیم.
  • در کلاممان به زیبایی از طنز استفاده کنیم و بر جذابیت کلام خود بیفزاییم.
  • با هیپنوتیزم کلامی آشنا شویم و به کمک آن اثرگذاری خود را بالاتر ببریم.
  • صدای خود را تقویت کنیم و در هنگام صحبت، صدایی مقتدرانه داشته باشیم.

 

کتاب حاضر جوابی از هفت تا بی نهایت

 

بهترین روش تقویت حاضر جوابی

تکنیک‌های معرفی شده در این مقاله صد در صد نتیجه بخش هستند البته به شرطی که در تمرین کردن استمرار داشته باشید. معمولاً بعد از یک روز یا دو روز تمرین کردن انتظار داریم به اندازه آقای مهران مدیری حاضر جواب و شوخ طبع باشیم و چون اینطور نمی‌شود نا امید می‌شویم و تمرین را متوقف می‌کنیم.

در حالی که این تمرینات فقط در طولانی مدت جواب می‌دهند و حفظ استمرار در این زمینه کار هر فردی نیست. اما با شرکت در دوره‌های هوش کلامی که پشتیبانی دارند، می‌توانید انگیزه خود را حفظ کنید. مزیت پشتیبانی این است که هر روز تمرینات شما بررسی و تحلیل می‌شوند و اشکالات شما را مطرح می‌کنند تا در تمرینات بعدی برطرف کنید.

مجموعه ایرج شرفی با بیش از ۵ سال تجربه تخصصی در زمینه هوش کلامی، دوره بی‌نظیر هوش کلامی را آماده کرده است و که در آن با به روز‌ترین و مؤثرترین تکنیک‌های هوش کلامی، آشنا می‌شوید. حاضرجوابی فقط یکی از درس‌های تخصصی آن به شمار می‌رود. با انجام تمرینات این دوره، شک نکنید که حاضر جواب‌تر، شوخ طبع‌تر می‌شوید و کلامتان اثرگذارتر و نافذتر خواهد شد. برای مشاهده توضیحات این دوره، روی لینک دوره هوش کلامی کلیک نمایید.

 

حاضر جوابی

حاضر جوابی

 

حاضر جوابی سلاحی برای حمله نیست؛

سپری است برای دفاع از خودمان در برابر حمله دیگران

 

چرا باید حاضر جواب باشیم؟

حاضر جوابی ابزاری است که به ما کمک می‌کند تا در ارتباط با دیگران قدرتمند ظاهر شویم. فردی را تصور کنید که در جمع دوستان، خانواده، محیط کار و… ساکت است و با دیگران ارتباط برقرار نمی‌کند؛ حتی اگر حق او را پایمال کنند، حرفی نمی‌زند؛ توانایی‌هایش را بروز نمی‌دهد و هیچ‌گاه نظر خود را بیان نمی‌کند. بعید به نظر می‌رسد چنین فردی بتواند موفق شود.

او خودش را از بی‌شمار موقعیتی که ممکن است سرنوشت او را تغییر دهند، محروم ساخته است. متأسفانه فرهنگ جامعه ما نیز به‌گونه‌ای است که وقتی فردی خود را از جمع دور می‌کند، کمتر کسی برای برقراری ارتباط به سراغ او می‌رود. این چرخه ادامه پیدا می‌کند و او هر روز منزوی‌تر می‌شود.

حالا فردی را تصور کنید که در موقعیت‌های مناسب ابراز وجود می‌کند و توانایی‌هایش را بروز می‌دهد؛ هرگاه احساس کند نظر او سازنده است، باقدرت نظر خود را اعلام می‌کند؛ اگر کسی بخواهد حق او را پایمال کند با کلام خود مانع می‌شود؛ از هر موقعیتی و در هر جمعی با تیز حسی به دنبال پیدا کردن افراد مؤثر و توانمند است تا با آن‌ها ارتباط بسازد.

آیا میزان موفقیت این دو فرد باهم برابر است؟! مطمئناً جواب منفی است. برای اینکه موقعیت و شرایط خودمان را به فرد دوم نزدیک‌تر و شبیه‌تر کنیم نیاز است تا کلامی اثرگذار داشته باشیم که یکی از ابزارهای قدرتمند آن مهارت حاضرجوابی است.

اسلحه یا سپر دفاعی؟

قبل از هر چیزی بهتر است منظورمان را از حاضرجوابی مشخص کنیم. حاضر جوابی اسلحه‌ای برای حمله به دیگران نیست. قرار نیست ما با حاضرجوابی به تخریب دیگران بپردازیم و هرجایی که دلمان خواست دیگران را تحقیر کنیم. حاضرجوابی یک سِپَر است و به ما کمک می‌کند تا در مقابل حمله کلامی دیگران از خود دفاع کنیم. (اگر به دنبال اسلحه هستید به سراغ مقالات بداهه گویی بروید و خودتان را به آن مجهز سازید. چراکه بداهه گویی سلاح ماست.)

برای مثال فرض کنید شما در محل کار خود وظیفه‌تان را درست و بی‌نقص انجام داده‌اید اما در جلسه کاری به شما انتقاد می‌کنند و قصد دارند زحمات شما را زیر سؤال ببرند. اگر شما به سپر حاضرجوابی مجهز باشید، قطعاً اجازه نخواهید داد تا حقتان را ضایع کنند.

 

حاضر جوابی 2

 

در حقیقت هنر حاضر جوابی برای ما این‌گونه عمل می‌کند که زمانی که حمله‌ای به ما صورت می‌گیرد، ما جاخالی نمی‌دهیم؛ بلکه همان گلوله را به گلوله دیگری تبدیل می‌کنیم و به سمت خود فرد برمی‌گردانیم.

اگر بداهه گویی خود را تقویت کرده باشید، در این قسمت موفق‌تر عمل خواهید کرد زیرا حاضر جوابی و بداهه گویی کمی به هم وابسته هستند. چراکه در بحث حاضرجوابی نیاز به مهارت‌های بداهه گویی داریم.

 

خسرو و فرهاد

یکی از زیباترین حاضرجوابی‌ها که در ادبیات ما آمده است، مربوط می‌شود به شعری از نظامی گنجوی که مکالمه بین خسرو و فرهاد را به زیباترین شکل ممکن به نظم درآورده است. خسرو و فرهاد هر دو عاشق دختری به نام شیرین بودند و هرکدام سعی می‌کردند به وصال او برسند. خسرو حاکم و صاحب قدرت بود اما فرهاد جوانی ساده و دلباخته. در ادامه این شعر زیبا را باهم می‌خوانیم و به حاضرجواب بودن فرهاد در برابر حملات خسرو توجه می‌کنیم.

نخستین بار گفتش کَز کجایی                                 بگفت از دار ملک آشنایی

بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند                          بگفت انده خرند و جان فروشند

بگفتا جان فروشی در ادب نیست                             بگفت از عشق‌بازان این عجب نیست

بگفت از دل شدی عاشق بدین‌سان؟                        بگفت از دل تو می‌گویی من از جان

بگفتا عشق شیرین بر تو چونست                            بگفت از جان شیرینم فزونست

بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب                              بگفت آری چو خواب آید، کجا خواب

بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک                              بگفت آنگه که باشم خفته در خاک

بگفتا گر خرامی در سرایش                                    بگفت اندازم این سر زیر پایش

بگفتا گر کند چشم تو را ریش                                 بگفت این چشم دیگر دارمش پیش

بگفتا گر کَسیش آرد فرا چنگ                                 بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ

بگفتا گر نیابی سوی او راه                                     بگفت از دور شاید دید در ماه

بگفتا دوری از مه نیست در خَور                              بگفت آشفته از مه دور بهتر

بگفتا گر بخواهد هر چه داری                                 بگفت این از خدا خواهم به زاری

بگفتا گر به سر یابیش خوشنود                               بگفت از گردن این وام افکنم زود

بگفتا دوستیش از طبع بگذار                                  بگفت از دوستان ناید چنین کار

بگفت آسوده شو که این کار خامست                       بگفت آسودگی بر من حرام است

بگفتا رو صبوری کن درین درد                                                    بگفت از جان صبوری چون توان کرد

بگفت از صبر کردن کس خجل نیست                       بگفت این دل تواند کرد دل نیست

بگفت از عشق کارت سخت زار است                         بگفت از عاشقی خوش‌تر چکار است

بگفتا جان مده بس دل که با اوست                         بگفتا دشمنند این هر دو بی دوست

بگفتا در غمش می‌ترسی از کس                              بگفت از محنت هجران او بس

بگفتا هیچ هم خوابیت باید                                    بگفت ار من نباشم نیز شاید

بگفتا چونی از عشق جمالش                                   بگفت آن کس نداند جز خیالش

بگفت از دل جدا کن عشق شیرین                           بگفتا چون زیم بی‌جان شیرین

بگفت او آن من شد زو مکن یاد                              بگفت این کی کند بیچاره فرهاد

بگفت ار من کنم در وی نگاهی                                بگفت آفاق را سوزم به آهی

چو عاجز گشت خسرو در جوابش                             نیامد بیش پرسیدن صوابش

به یاران گفت کز خاکی و آبی                                  ندیدم کس بدین حاضر جوابی

 

عطار و حاضر جوابی

اما فقط نظامی نبود که به حاضر جوابان نظر ویژه ای داشت؛ عطار هم در یکی از شعرهایش در وصف یکی از افراد که در حاضر جوابی بسیار حاذق بود اینگونه سروده است:

چنان در ساحری گیرا نفس بود  /  که شیخ نَجد با او هیچکس بود

دمی کان آتشین دم برگرفتی /  اگر بر سنگ خواندی درگرفتی

زبانی داشت در حاضر جوابی  /  به تیزی چون لب تیغ سِدابی

 

کجاها میشه؟ کجاها نمیشه؟

از حاضرجوابی در جواب به مزه‌پرانی دیگران، تیکه انداختن‌ها، توهین کردن‌ها، پاسخ به گستاخی‌ها، مناظره‌ها، مذاکرات تجاری  سیاسی و … می‌توانیم بهره بگیریم.

نکته مهم در استفاده از حاضرجوابی این است که حاضر جوابی آسانسوری است؛ یعنی در همان چند ثانیه بعد از حمله، دفاع باید صورت گیرد. به‌محض اینکه جمله‌ای به سمت ما شلیک شد، باید جواب آن را بدهیم وگرنه دیگر جواب ما ارزشی نخواهد داشت. به عبارت دیگر بهترین حاضر جوابی دقیقاً لحظه ای پس از حمله است.

تصور کنید شما معلم هستید و یکی از شاگردانتان سر کلاس اعتبار شما را هدف قرار دهد و بامزه پرانی‌هایش به شما حمله می‌کند. شما هم در این لحظه برای دفاع، چیزی به ذهنتان نمی‌رسد. کلاس تمام می‌شود و شما فردای آن روز یادتان می‌افتد که می‌توانستید در جواب به آن حمله این پاسخ را بدهید. خنده‌دار نیست اگر در جلسه بعد که آن فرد را دیدید، جواب او را بدهید؟!

 

در روابط عاطفی کاملاً ممنوع!

حالا که دانستیم در چه موقعیت‌هایی می‌توانیم از حاضرجوابی استفاده کنیم، خوب است بدانیم که به‌هیچ‌عنوان اجازه نداریم در روابط عاطفی از آن استفاده کنیم. منظور از روابط عاطفی رابطه ما با اعضای خانواده‌مان ازجمله پدر و مادر، همسر، فرزند، خواهر، برادر و… است. همان‌طور که قبل‌تر اشاره کردیم حاضرجوابی گلوله‌ای است در مقابل حمله‌ای که به ما شده است. قطعاً ما هیچ‌گاه نمی‌خواهیم افرادی که دوستشان داریم کوچک‌ترین خراشی بردارند چه برسد که به سمت آن‌ها گلوله‌ای شلیک کنیم. شاید آن‌ها ناآگاهانه یا ناخواسته حرفی بزنند که موردپسند ما نباشد اما ما هیچ‌گاه اجازه نداریم آن‌ها را از خود برنجانیم.

البته این اجازه را داریم که در فضای شوخی و طنز از حاضرجوابی های کوتاه و حاضر جوابی های محترمانه در مقابل افراد خانواده استفاده کنیم اما یادمان نرود که ملزم به رعایت حد و حدود دیگران هستیم.

فیلم زیر قسمتی از کارگاه «هوش کلامی» است که حاضر جوابی یکی از سر فصل های آن می باشد:

 

 

برای مطالعه قسمت دیگر از سری مقاله های «حاضرجوابی» روی لینک زیر کلیک کنید:

قسمت دوم این مقاله: الگوهای حاضرجوابی

 

اگر تمایل دارید مهارت حاضرجوابی را به صورت حرفه ای آموزش ببینید، پیشنهاد می کنم حتماً حتماً فیلم کارگاه حاضر جوابی را مشاهده نمایید.

از طریق لینک زیر می توانید به این فیلم دسترسی پیدا کنید:

 

توضیحات فیلم کارگاه حاضر جوابی

 

 

 

سخنرانی بداهه

قوانین سخنرانی بداهه

 

در مقالات قبلی گفتیم که مهارت بداهه گویی یعنی چطور صحبت کنیم تا حرف کم نیاوریم و آنجایی که لازم است سریع حرفمان را بزنیم. همچنین گفتیم سخنرانی بداهه به ما یک قدرت عجیب‌وغریب می‌دهد و ما را از بقیه افراد متمایز می سازد.

در انتها نیز متوجه شدیم که اصلاً چیزی به اسم صحبت بداهه وجود ندارد و موضوع بداهه گویی یک دروغ بزرگ است. مهارتهای بداهه گویی چیزی جز مسیرهای عصبی بسیار زیادی که از قبل در ذهن فرد شکل گرفته است، نیستند.

 

 

دام های سخنرانی بداهه

برای آنکه در دام‌های سخنرانی بداهه گیر نیفتیم در این مقاله به برخی از نکات می پردازیم تا سخنرانی بداهه‌مان حرفه‌ای‌تر باشد.

 

یک:

در مقاله قبلی هم اشاره کردیم که هر سخنران خوب الزاماً بداهه گوی خوبی نیست. اگر در حال حاضر به‌خوبی سخنرانی می‌کنیم، اسیر این دام نشویم و توهم این را نداشته باشیم که در موقعیت‌های خاص قدرت بداهه گویی داریم. برای بداهه گویی باید تمرین کرد و از قبل پرونده های آماده در ذهن داشت و همچنین به تکنیکهای بداهه گویی مسلط بود.

 

دو:

برخی به‌اشتباه این‌گونه تصور می‌کنند که: «چون در حال بداهه سخنرانی کردن هستم و مخاطب می‌داند که این صحبت به‌صورت بداهه است و من غافلگیر شده‌ام، بنابراین انتظار بالایی از من ندارند و این صحبت اهمیت زیادی ندارد.»

در جواب این افراد این‌گونه خواهیم گفت که اگر قرار است ما از سخنرانی بداهه به‌عنوان یک ابزار قدرتمند برای نشان دادن میزان هوش کلامی‌مان استفاده کنیم، اتفاقاً خیلی هم موضوع مهمی است؛ حتی مهم‌تر از سخنرانی‌های از قبل طراحی‌شده.

 

سه:

دام اشتباه دیگر این است که اینگونه باور داشته باشیم که اگر در حین سخنرانی بداهه، پراکنده‌گویی کنیم و از این شاخه به شاخه دیگر بپریم، اشکالی ندارد؛

خوب است بدانیم که اگر کلام ما منسجم نباشد، نه‌تنها باعث جایگاه سازی ما در ذهن مخاطب نمی‌شود، بلکه از همان جایگاه قبلی خود نیز سقوط خواهیم کرد.

 

چهار:

مراقب مدیریت زمان باشیم. گاهی پیش می‌آید که در سخنرانی بداهه به دلیل طولانی شدن صحبتمان، مخاطبان خسته می‌شوند و بجای آنکه در نظر آن‌ها فرد توانمندی به نظر برسیم، اعتبارمان را هم از دست می‌دهیم.

 

و آخرین دام اینکه…

و آخرین دام  همان جمله معروف در مقاله قبلی است که می گفت:

 

سخنرانی بداهه سخنرانی بدون آمادگی نیست، سخنرانی بدون اطلاع است.

 

 

 

پیکره بندی سخنرانی بداهه

تصور کنید کتابی به شما داده شود که شیرازه آن را (قسمتی که تمامی ورقه‌ها به هم چسبیده‌اند) بریده‌اند و کتاب به‌صورت ورقه ورقه درآمده است. این ورقه‌ها را به هم ‌ریخته‌اند و صفحات آن پشت سر هم نیستند. از شما می‌خواهند این کتاب را مطالعه کرده و هر آنچه برداشت نموده‌اید را به‌صورت خلاصه بیان کنید. چند درصد از مطالب این کتاب را درک می‌کنید؟!

از مثال بالا تعجب می‌کنیم اما ماهیت صحبت خیلی از افراد (حتی شاید خودمان) این‌گونه است. صحبتی فاقد چارچوب، بدون قالب، تهی از پیکره‌بندی.

هرچقدر هم که سطح دانش، تجربه و مهارتمان در هر حوزه‌ای بالا باشد، وقتی می‌خواهیم به‌صورت بداهه صحبت کنیم، اگر صحبت‌هایمان چارچوب مشخصی نداشته باشند، نمی‌تواند برای مخاطب جذاب باشد.

 

 

اگر صحبت هایمان پیکره بندی نداشته باشند، چی میشه؟

اگر صحبت‌هایمان پیکره‌بندی نداشته باشد، مثل این است که برای شام مهمان دعوت کرده‌ایم و بهترین و مرغوب‌ترین مواد غذایی را تهیه نموده‌ایم اما بجای پخت غذا و چینش زیبای سفره، همه مواد غذایی خام را در یک تشت قرمز بریزیم و جلوی او بگذاریم و بگوییم: «بفرمایید شروع کنید!»

اگر دانشمان را بدون نظم و ترتیب و پیکره‌بندی ارائه کنیم، دقیقاً مانند همین تشت قرمزرنگ است. همان‌گونه که در پخت غذا از اجاق‌گاز و ظروف استفاده می‌کنیم، برای ارائه بهتر مطالبمان هم باید از پیکره‌بندی استفاده کنیم.

 

استفاده از قالب‌های پیکره‌بندی، باعث می‌شوند صحبت‌های بداهه ما برای مخاطب قابل‌فهم باشد.

 

وقتی از پیکره‌بندی استفاده می‌کنیم توقع نداریم صحبت‌های ما موردپذیرش واقع شود؛ چراکه پذیرش یک موضوع و متقاعد ساختن دیگران برای پذیرش ما نیازمند پر شدن لیوان متقاعدسازی آن‌هاست و کلام ما تنها بخشی از این لیوان را پر می‌کند. استفاده ما از قالب‌های پیکره‌بندی صرفاً برای این است که صحبت ما برای مخاطب قابل‌فهم باشد نه اینکه بعد از اتمام صحبت ما، هیچ برداشتی از آن نداشته باشند.

 

در تصویر زیر چند قالب برای پیکره‌بندی صحبت‌هایمان معرفی شده است: 

 

قالب های سخنرانی بداهه

 

در مقاله بعد به توضیح قوی ترین قالب سخنرانی بداهه می پردازیم و با هم مشغول انجام یک تمرین سخنرانی بداهه می شویم. زیرا باید بدانیم که چطور کلاممان را پیکره بندی کنیم تا برای مخاطب قابل درک باشد.

 

برای مطالعه قسمت های دیگر از سری مقاله های «بداهه گویی» روی لینک های زیر کلیک کنید:

قسمت اول این مقاله: بداهه گویی چیست؟

قسمت سوم این مقاله: قوی ترین قالب بداهه گویی

 

 


اگر تمایل دارید مهارت بداهه گویی را به صورت حرفه ای آموزش ببینید، پیشنهاد می کنم حتماً حتماً در دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی شرکت کنید.

از طریق لینک زیر می نمانید با سرفصل ها و موضوعات این دوره بیشتر آشنا شوید:

 

توضیحات دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی

هوش کلامی

 

بد نیست به ویدئو زیر هم نگاهی بیندازید:

بداهه گویی

بداهه گویی

منظور از بداهه گویی چیست؟

بداهه گویی یعنی چطور صحبت کنیم تا حرف کم نیاوریم و آنجایی که لازم است سریع حرفمان را بزنیم.

شاید برای شما هم پیش آمده باشد در موقعیتی قرار گرفته باشید که نتوانسته‌اید آن‌گونه که شایسته است، صحبت کنید؛ کلمات را فراموش کرده‌اید؛ با سؤالی مواجه شده‌اید و نمی‌دانید چه جوابی بدهید، از شما خواسته‌اند در حیطه کاری خود چنددقیقه‌ای صحبت کنید اما آمادگی نداشته‌اید؛ نظرتان را پرسیده‌اند اما نمی‌دانید بهتر است چگونه جواب بدهید؛ در مذاکرات به شما حمله شده است اما جوابی به ذهنتان نمی‌رسد و موارد بی‌شمار دیگری که قطعاً برای هرکدام از ما رخ داده‌اند.

سخنرانی بداهه به ما یک قدرت عجیب‌وغریب می‌دهد. آن قدرت هم این است که وقتی همه سکوت می‌کنند، ما می‌درخشیم.

 

« صحبت بداهه یعنی وقتی همه سکوت می‌کنند، ما می‌درخشیم. »

 

مهارت بداهه گویی مانند یک سنگ محک است که سخنران حرفه‌ای را از سخنران معمولی متمایز می‌کند. هر فردی که بتواند در لحظه، سنجیده و روان صحبت کند، حتی از یک سخنران هم می‌تواند اثرگذارتر باشد.

 

اهمیت بداهه گویی

 

جادوی بداهه گویی را دست کم نگیر

با نظر این افراد که می‌گویند «اگه بداهه گویی هم بلد نباشم مشکلی پیش نمیاد… » مخالفتی ندارم اما بهتر است با خودمان روراست باشیم، کدام یک از موقعیت‌های زیر برایمان آزاردهنده نبوده است؟

  • مورد انتقاد و تهاجم قرار گرفته باشیم در حالی اصلاً تقصیری نداشتیم و به شدت خشمگین و ناراحت شدیم اما نتوانستیم عمقِ منظور خود را به زبان بیاوریم و از خود دفاع کنیم؛
  • در یک جمع دوستانه بودیم و همه در حال گپ زدن با یکدیگر بودند اما ما فقط نظاره می‌کردیم و هیچ موضوعی در ذهن پیدا نمی‌کردیم که ما هم در آن جمع حرف بزنیم و بدرخشیم؛
  • در جمع از ما سؤالی می‌پرسند و ما اطلاعات زیادی داریم اما نمی‌دانیم چطور باید در آن مدتِ کوتاه، آن اطلاعات را در اختیار دیگران قرار دهیم؛

شاید در این موقعیت کسی حتی را ما را مسخره نکند و شاهد سکوت دیگران باشیم اما خودمان از ته دل خودخوری می‌کنیم و به هم می‌ریزیم.

اما تصور کنید که اگر بداهه گویی شما قوی باشد و بتوانید در لحظه، خیلی روان و پخته صحبت کنید، آن موقع چه حالی دارید؟ مدیری که نظرش برایتان مهم بود، حالا شما را فردی مقتدر می‌بیند و روی شما حساب می‌کند. خانم یا آقایی که به او علاقه دارید، حسابی توجهش به شما جلب می‌شود (روی صحبتم با افراد مجرد است لطفاً سوء تفاهم نشود)، مشتری شما را فردی با اطلاعات می‌بیند و راحت‌تر خرید می‌کند و… .

اینجاست که باید گفت:

بداهه گویی از سخنرانی با آمادگی قبلی بهتر است!

 

 

بداهه گویی چه سودی دارد؟

اگر به قدرت بداهه دست پیدا کنیم، خیلی سریع رشد می‌کنیم. این قدرت بداهه است که به کارشناسان رادیو و تلویزیون که در برنامه‌های زنده به سؤالات جواب می‌دهند، جایگاه بخشیده است. قدرت بداهه است که مجریان توانمند را از مجریان معمولی متمایز می‌کند. قدرت بداهه است که برخی از اساتید دانشگاه را از برخی دیگر جدا می‌کند. قدرت بداهه است که مدیران موفق را سر میز مذاکره برنده می‌کند. بله این قدرت بداهه است که می‌تواند شما را خاص کند.

نظر شما درباره آقای فردوسی پور، رضا رشیدپور، مهران مدیری، رامبد جوان، احسان علیخانی و … چیست؟ به نظرتان یکی از ویژگی‌های مشترکی که باعث شده این عزیزان موفق و حرفه‌ای باشند، همین قدرت کلام و مخصوصاً بداهه گویی و حاضرجوابی آن‌ها نیست؟ پس لطفاً قدرت بداهه را دست‌کم نگیرید.

 

هنر بداهه گویی

 

سخنران یا بداهه گو؟

در اینکه سخنران‌های زیادی در سطح کشور وجود دارند که به‌صورت حرفه‌ای سخنرانی می‌کنند هیچ شکی نیست؛ اما آیا همه سخنران‌ها بداهه گوهای خوبی هستند؟ الزاماً خیر.

لزوماً هر سخنران نمی‌تواند سخنرانی بداهه انجام دهد. در حقیقت اکثر افرادی که ما می‌بینیم خوب سخنرانی می‌کنند سخنرانی‌هایشان را از قبل طراحی کرده‌اند، در آن آمادگی کسب کرده‌اند و برای آن بسیار تمرین کرده‌اند.

هر سخنران لزوماً بداهه گوی خوبی نیست اما افرادی که می‌توانند بداهه گوی خوبی باشند، احتمالاً سخنران‌های خوبی هستند یا می‌توانند باشند.

صحبت‌های جدی ما حکم سخنرانی دارند. سخنرانی صرفاً صحبت کردن در یک جمع نیست. صحبت با یک فرد نیز می‌تواند در حکم سخنرانی باشد. حتی اگر آن یک نفر خودمان باشیم.

تصور اشتباه درباره بداهه گویی

برخی این‌گونه تصور می‌کنند که صحبت بداهه یعنی صحبتی بدون آمادگی قبلی. این تصوری کاملاً اشتباه است. یک فرد حرفه‌ای که بر حوزه کاری خود تسلط دارد، قطعاً باید بداند که از او در رابطه با چه موضوعاتی می‌خواهند که صحبت کند؛ باید بداند از او در رابطه با چه موضوعاتی سؤال می‌پرسند؛ باید بداند که ممکن از در چه موضوعاتی مورد نقد قرار گیرد؛ بنابراین بایستی ذهنش را برای صحبت کردن آماده نگه دارد.

فردی که همیشه آمادگی خود را حفظ می‌کند، وقتی در شرایطی خاص قرار ‌گیرد می‌تواند خوب صحبت کند. مخاطبان که از بیرون به ماجرا نگاه می‌کنند، تصور می‌کنند او این صحبت‌ها را به‌صورت بداهه انجام داده است درحالی‌که او همیشه برای صحبت کردن آماده بوده است و تنها از زمان صحبت کردن خود اطلاع نداشته است.

 

سخنرانی یا بداهه گویی

 

یک اعتراف

اجازه دهید اعتراف کنم که اصلاً چیزی به اسم صحبت بداهه وجود ندارد و بداهه گویی یک دروغ بزرگ است. بداهه گویی چیزی جز مسیرهای عصبی بسیار زیادی که از قبل در ذهن فرد شکل گرفته است، نیست. وقتی فرد از قبل مسیرهای عصبی مختلفی را در ذهن خود ساخته باشد، در مواجهه با هر موضوعی یکی از این مسیرهای عصبی فعال شده و به فرد کمک می‌کند بتواند در رابطه با آن موضوع صحبت کند.

برای درک بهتر فرض کنید ما اطلاعات را (مخصوصاً اطلاعاتی که می‌دانیم درباره آن‌ها از ما سؤال می‌شود، یا از ما می‌خواهند درباره آن‌ها صحبت کنیم و …) به‌صورت فایل‌های مجزا که هرکدام با یک موضوع خاص هستند در ذهن خود ذخیره کرده‌ایم. هرگاه در شرایطی قرار گرفتیم که به آن‌ها نیاز داریم، فایل مربوط به آن موضوع در ذهن ما اجرا می‌شود و ما می‌توانیم از آن اطلاعات در صحبت‌هایمان استفاده کنیم.

 

صحبت بداهه صحبت بدون آمادگی قبلی نیست؛ بلکه صحبتی است بدون اطلاع قبلی.

 

تیغ دو دَم

سخنرانی بداهه همچون یک تیغ جراحی است که هم می‌تواند زندگی ببخشد و هم می‌تواند زندگی را بگیرد. اگر از پس آن برآییم، به ما اعتبار می‌بخشد و اگر در آن موقعیت خوب ظاهر نشویم، اعتبارمان را از دست می‌دهیم. لذا استفاده از آن نیاز به آگاهی از قوانین سخنرانی بداهه، دانش و مهارت دارد.

 

چطور یک بداهه گوی قوی باشیم؟

ادیسونِ عزیز علاوه بر لامپ، یک چیز دیگر هم بین ما به یادگار گذاشته است، این جمله زیبا:

استعداد ۹۹ درصد اکتسابی است و فقط ۱ درصد آن ذاتی است.

معنای این جمله آن است که هر مهارتی را می‌توان با تمرین و تکرار در خود تقویت کرد. فکر می‌کنید چرا بعضی از افراد بدون تمرین، بداهه گوهای قوی هستند؟ البته بدون تمرین نه… چون آن‌ها هم تمرین کرده‌اند منتها در شرایط واقعی…. آنقدر در جمع‌ها به خود جسارت دادند و صحبت کردند که اکنون می‌توانند تا یک ساعت حرف بزنند و حرف کم نیاورند.

اما اکنون که شما این مقاله را می‌خوانید، با یادگیری اصول بداهه گویی حرفه‌ای و انجام تمرینات آن، می‌توانید خیلی حرفه‌ای‌تر بداهه گویی کنید.

 

خود باوری اولین گام برای تقویت قدرت بداهه گویی

بدانید تا زمانی که خودمان را باور نداشته باشیم، نمی‌توانیم تغییر کنیم. از طرفی اگر با اعتماد به نفس و باور بالا صحبت کنیم، می‌توانیم مخاطب را تحت تاثیر قرار دهیم. صحبتی که پشتش باوری نباشد، تاثیری هم ندارد. قبل از بداهه گویی در جمع، یک نفس عمیق بکشید و افکار خود را (طبق قالب‌های بداهه گویی) منظم کنید و سپس نظر بدهید.

 

خودباوری

 

تقلید ممنوع

اگر می‌خواهید اعتبار خود را پایین بیاورید، تقلید کنید! تقلید کردن فرد را ضعیف و کند ذهن نشان می‌دهد چرا که اگر خلاق باشد، سبک خودش را ارائه می‌دهد. همه سخنرانان معروف را در نظر بگیرید: آنتونی رابینز، استیو جابز، وارن باف، برایان تریسی و… ، آیا صحبت کردن آن‌ها شبیه هم است؟ نه… هر کدام تیکه کلام، لحن و زبان بدن خاص خود را دارند. آنقدر در جمع صحبت کرده‌اند که توانسته‌اند سبک خود را پیدا و تقویت کند. اینجاست که بداهه گویی جاری می‌شود و تاثیر خود را می‌گذارد.

آنقدر تمرین کنید تا سبک بداهه گویی خودتان دستتان بیاید و سبک کسی جز خودتان را قبول نداشته باشید.

 

سبک شخصی در بداهه گویی

 

افزایش اطلاعات عمومی

دانستن همه چیز درباره یک چیز، دانستن یک چیز درباره همه چیز

این یک ضرب المثل آمریکایی است و به اهمیت دانش و اطلاعات کامل در یک موضوع اشاره می‌کند. به عنوان مثال یک خیاط که تخصص آن مانتو است، درباره انواع مانتو‌ها، مدل‌ها، پارچه‌های مناسب، نحوه برش، نوع دوخت هر مانتو اطلاعات کامل دارد (دانستن همه چیز درباره یک چیز). از طرفی نوع دوخت هر لباسی به جز مانتو را هم می‌داند (دانستن یک چیز درباره همه چیز). این نکته طلایی برای تقویت بداهه گویی عالی است.

اطلاعات عمومی یعنی همین و قرار نیست خود را خفه کنیم تا کل کتاب‌های تاریخ و جغرافیای کتابخانه را حفظ شویم یا فیلسوف بشویم.

اطلاعات عمومی در زندگی روزمره ما جاری هستند و کافیست که ما به آن‌ها دقت کنیم و از آن‌ها ساده نگذریم. فیلم‌ ببینید، با افراد مختلف معاشرت کنید، به افراد مختلف در حل مسائل کمک کنید، جسارت به خرج دهید و به مهارت‌های جدید روی بیاورید، خود را آپدیت کنید و… .

تمامی این کارها اطلاعات عمومی شما را افزایش می‌دهد و در بداهه گویی کمک می‌کند.

 

روش های تقویت بداهه گویی

 

طرح سوالات احتمالی از قبل و پاسخ به آن‌ها

در هر حوزه‌ای که فعال هستید، مطمئن باشید یک روز از شما سؤالات مربوط به شغلتان را خواهند پرسید و بهتر است خودتان از قبل این سؤالات را حدس بزنید و برای آن جواب آماده کنید. این راه حل را برای حاضرجوابی هم پیشنهاد می‌دهیم و نتیجه فوق العاده‌ای دارد. با این روش ذهن شما تا حد خیلی زیادی آماده بداهه گویی می‌شود.

 

تکنیک های تقویت بداهه گویی

 

ارتباط برقرار کردن بین موضوعات

یک ترفند عالی برای بداهه گویی، ربط دادن موضوعات مختلف به یکدیگر است. این تمرین به شدت هوش کلامی شما را افزایش می‌دهد. اگر بتوانید بین موضوعات مختلف ارتباط برقرار کنید، همیشه حرفی برای گفتن خواهید داشت و دهانتان از صحبت دست خالی نمی‌ماند (چی گفتم!)! این مثال یک نوع ربط دادن بود!

اوایل که با هوش کلامی تازه آشنا شده بودم، این تمرین را روزی سه بار انجام می‌دادم تا قدرت خود را محک بزنم. فوق العاده است و خلاقیت و قوه تخیل شما را افزایش می‌دهد.

 

 

تمرین برای افزایش قدرت بداهه گویی

بداهه گویی مانند بازی فوتبال است؛ بازیکن قبل از مسابقه تمرین می‌کند، خسته می‌شود حتی با اینکه خیلی از اوقات شرایط معمولی است. اما حین بازی یک یا دو موقعیت حساس و گلزنی فراهم می‌شود که بازیکن با یک حرکت زیبا آن را به گل تبدیل می‌کند. همان موقعیت کوتاه باعث می‌شود که بدرخشد و دیده بشود و نتیجه تمرینات زیادی را که انجام داده، ببیند.

بداهه گویی هم همینطور است، ما نمی‌دانیم کی و کجا موقعیت بداهه گویی فراهم می‌شود اما از قبل باید آنقدر تمرین کرده باشیم که برای هر لحظه آماده باشیم. افراد زیادی که فکر می‌کنند، بداهه گویی صحبت بدون آمادگی قبلی است، در حالی بداهه گویی یعنی صحبت بدون اطلاع قبلی.

باید آنقدر تمرین بداهه گویی انجام دهید تا برای هر موقعیتی آماده شوید. یکی از قوی‌ترین و بهترین تمرینات برای تقویت بداهه گویی، تمرین تندگویی است. این تمرین سخت اما به شدت نتیجه بخش است.

برای آشنایی با نحوه صحیح این تمرین، مقاله تندگویی را مطالعه کنید.

 

 

تندگویی پیشرفته

 

کتاب بداهه گویی

دو کتاب در زمینه تقویت بداهه گویی وجود دارد که عالی هستند و با مطالعه آن‌ها می‌توانید هوش کلامی خود را تقویت کنید:

 

جادوی بداهه گویی

کتاب جادوی بداهه گویی سازوکارهایی را به شما معرفی می‌کند که با استفاده از آن می‌توانید در کمتر از ۳۰ ثانیه سخنرانی کنید. این کتاب روش‌های قدرتمندی که توسط برندگان مسابقات سخنرانی، سیاست‌مداران و بازیگران را شرح می‌دهد و با رازهای بداهه گویی آشنا می‌شوید.

 

کتاب جادوی بداهه گویی

 

از هفت تا بی‌نهایت

کتاب از هفت تا بی نهایت نوشته آقای ایرج شرفی است و به ما کمک می کند تا:

  • چطور به بهترین شکل ممکن خودمان را معرفی کنیم تا دیگران به توانایی‌ها و مهارت‌هایی که داریم پی ببرند.
  • اصول روایت گری را یاد بگیریم و داستان‌هایی جذاب و گیرا تعریف کنیم و مخاطب را جذب نماییم.
  • بخش کلامی متقاعدسازی را فرا بگیریم و راحت تر بتوانیم دیگران را متقاعد کنیم.
  • بتوانیم بداهه صحبت کنیم و با این کار بدرخشیم و نقطه تمایزی میان خود و افراد دیگر ایجاد کنیم.
  • حاضر جواب باشیم و سپری در برابر حمله دیگران بسازیم.
  • در کلاممان به زیبایی از طنز استفاده کنیم و بر جذابیت کلام خود بیفزاییم.
  • با هیپنوتیزم کلامی آشنا شویم و به کمک آن اثرگذاری خود را بالاتر ببریم.
  • صدای خود را تقویت کنیم و در هنگام صحبت، صدایی مقتدرانه داشته باشیم.

 

کتاب حاضر جوابی از هفت تا بی نهایت

 

قالب های بداهه گویی

این تیتر را قبل از تیتر بعد آوردم که یک تقلب به شما برسانم. چند قالب بداهه گویی وجود دارد که ناخودآگاه حتی خودمان در صحبت‌هایمان به کار می‌بریم. با دانستن این الگوها می‌توانید آگاهانه و در موقعیت‌های مختلف از آن‌ها استفاده کنید که هم حرف کم نیاورده باشید و هم سنجیده، هوشمندانه و مختصر و مفید صحبت کرده باشید. البته بهتر است که تمرین تندگویی را ابتدا انجام دهید که مسیر عصبی بداهه گویی را بسازید سپس که راه افتادید، این الگوها را استفاده کنید. در مقاله قوی‌ترین قالب بداهه گویی با بهترین قالب آشنا می‌شوید. حتماً مطالعه کنید.

 

چند نمونه موضوع بداهه گویی

حال که با قالب بداهه گویی آشنا شدید، یک مورد از موضوعات زیر را انتخاب کنید و ۳ دقیقه طبق قالب prep راجع به آن صحبت کنید:

  1. بهترین سفر شما کدام است؟
  2. ترسناک‌ترین تجربه شما چیست؟
  3. اگر قرار بود که به مدت یک هفته در یک باغ وحس کار کنید، از کدام حیوان مراقبت می‌کردید؟
  4. اگر شما احتیاجی به خوابیدن نداشتید، زندگی شما چگونه بود؟
  5. تصور کنید که می‌خواهید به گذشته برگردید و با خودتان، که ۱۰ ساله هستید، صحبت کنید در آن صورت چه توصیه‌هایی برای خودتان می‌داشتید؟
  6. اگر به شما یک میلیون دلار پول بدهند و بخواهند که آن را در عرض یک ماه خرج کنید، چکار می‌کردید؟
  7. سفر مهمتر از مقصد است.
  8. آیا به نظر شما قهرمانان ورزشی خرج زیادی دارند؟
  9. اگر می‌توانستید یک تغییر در دنیا ایجاد کنید، آن تغییر چه بود؟
  10. آیا جالب است که یک فرزند باشید یا یک فرزند داشته باشید؟

پیشنهاد می‌کنیم، صدای خود را ضبط کنید که بعداً بتوانید اشکالات خود را متوجه شوید.

 

ضبط صدای خود

 

 


بهترین روش تقویت بداهه گویی

هر چه که در این مقاله خوانده‌اید را به کرسی عمل بنشانید تا کاربرد هر تکنیک دستتان بیاد.

تمرین کنید تا هوش کلامی شما تقویت شود. هر چه هوش کلامی شما بیشتر شود، می‌توانید در هر موقعیتی سنجیده، هوشمندانه و جذاب صحبت کنید و تأثیرگذاری کلام خود را افزایش دهید.

مجموعه ایرج شرفی با بیش از ۵ سال تجربه تخصصی در زمینه هوش کلامی و فن بیان، دوره بی‌نظیر هوش کلامی را آماده کرده است و که در آن با به روز‌ترین و مؤثرترین تکنیک‌های هوش کلامی، آشنا می‌شوید. برای کسب اطلاعات بیشتر روی دوره هوش کلامی کلیک کنید.

 

هوش کلامی

 

بد نیست به ویدئو زیر هم نگاهی بیندازید:

 

 

در ادامه از نظرات و پیشنهادات شما خوشحال می‌شویم.