عزت نفس چیست؟ | آیا عزت نفس با اعتماد به نفس فرق دارد؟
وقتی در یک لیوان آب یک قطره جوهر سیاه می اندازید، جوهر به آرامی پخش شده و رنگ کل لیوان تغییر پیدا می کند. این اما در قبال دریا جور دیگریست. دریا را حتی با یک تانکر جوهر هم نمی توان تغییر رنگ داد. بعضی از انسان ها همچون لیوان آب و برخی دیگر همانند دریا هستند؛ برخی با عزت نفس بالا و برخی درگیر عزت نفس پایین.
عزت نفس بالا یعنی دریا شدنِ وجود، بزرگ شدنِ روح، عمیق شدنِ نگاه ما به زندگی.
در این مقاله قرار است به چه چیزهایی بپردازیم؟
1- عزت نفس چیست؟
2- مرغ یا تخم مرغ؟ عزت نفس یا رفتار؟
3- آیا عزت نفس همان اعتماد به نفس است؟
4- چطور بفهمیم عزت نفس خودمان یا دیگران پایین است؟
عزت نفس چیست؟
شاید بهترین تعریف برای عزت نفس این باشد که:
من خودم را دوست دارم، توانمندی ها و خواسته هایم را ارزشمند می دانم. به خودم و دیگران احترام می گذارم و باور دارم همه ما حق داریم شاد زندگی کنیم و به دنبال رشد و ترقی باشیم.
شاید شما هم با خواندن این تعریف کمی دچار تردید شده باشید که آیا با این رفتارها و نحوه تفکری که دارید، عزت نفستان پایین است یا در وضعیت مناسبی قرار دارید؟
لطفاً کمی صبوری کنید چرا که در اواسط این مقاله برایتان مثال هایی خواهم آورد تا به این موضوع عمیق تر بپردازیم.
لازم است یادآور شوم که عزت نفس اصل و اساس و تمام سرمایه وجودی ماست که اگر تمام آن را از دست بدهیم به پوچی می رسید و خواهیم مُرد. برای درک بهتر این مفهوم شما را به خواندن داستان واقعی زیر دعوت می کنم:
بعد از جنگ آمریکا با کره، حدود هزار نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند. نکته ای که تعجب مقامات امریکایی را برانگیخته بود، درصد بالای مرگ و میر زندانیان در این اردوگاه بود یعنی ۳۸ درصد؛ بالاترین میزان مرگ زندانیان جنگ در تاریخ ارتش ایالات متحده.
تعجب امریکایی ها به این دلیل بود که:
– زندانیان به مرگ طبیعی می مردند. بسیاری از آنها شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند؛
– این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود؛ یعنی خبری از سیم خاردار یا نگهبان مسلح نبود؛
– آب و غذا و امکانات به وفور یافت می شد؛
– زندانیان با هیچ یک از تکنیک های متداول شکنجه نمی شدند؛
– در غذای زندانیان سم یا مواد عجیب و غریب ریخته نمی شد؛
– زندانیان را مجبور به انجام کارهای نامتعارف و سنگین مثل خُرد کردن سنگ ها نمی کردند؛
– رفتارهای زندانبانان خیلی متعارف و معمولی بود؛
– با تمام این موضوعات هیچ سربازی برای فرار تلاش نمیکرد و حتی گاهی اوقات از هم خدمتیها و فرماندهان خود فاصله میگرفتند و با زندانبانان کرهای روابط دوستانه برقرار میکردند.
– زمانی که گروهی از این سربازان به صلیب سرخ تحویل داده می شدند و اجازه داشتند به کسانی که دوستشان دارند تلفن بزنند، تعداد بسیار کمی از آنها تمایل داشتند چنین کاری کنند.
– وقتی هم که زندانیان باقی مانده آزاد شدند برخی از آنها هرگز به خانه برنگشتند و برخی هم که برگشتند، ترجیح دادند که دوستی یا رابطهای با دیگران برقرار نکنند و بعد از مدتی انزوا در اوج تنهایی مُردند!
رمزگشایی از این فاجعه
ژنرال ویلیام مایر (که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد) ، علت این نوع مرگ و میر را سال ها مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که کره ای ها برای رسیدن به این مقصود از 4 ترفند روانی بسیار هوشمندانه(که عزت نفس زندانیان را کاهش می داد) کمک می گرفته اند. او نتیجه تحقیقات خود را اینگونه شرح داد:
1) در این اردوگاه هرکس که جاسوسی سایر زندانیان را می کرد، سیگار جایزه می گرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
2) کره ای ها هر روز جلساتی را تحت عنوان جلسات روانکاوی برگزار می کردند و از زندانیان می خواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند یا می توانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند.
3) با اعترافات زندانیان از خیانت های خود یا امتناع از خدمت رسانی هایشان، به تدریج اعتماد و اعتبارشان نزد یکدیگر فرو می ریخت و وفاداری به فرماندهان و حتی وفاداری به کشور را از دست می دادند.
4) فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد و ناامیدکننده بودند به دست زندانیان می رسید و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل داده نمی شدند.
علت مرگ زندانیان
تحقیقات نشان داد که این اقدامات کره ای ها در کنار هم، زندانیان را به کام مرگ خاموش کشانده است:- با جاسوسی، تصویر ذهنی شان نسبت به خودمنفی می شد و خود را انسانی پست می دیدند.
– با تعریف خیانت ها، اعتبارشان نزد دیگران از بین می رفت.
– همرزمان و دوستانشان را انسان هایی بی ارزش می یافتند و آنها را نادیده می گرفتند.
– با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید خود را از دست می دادند.
این موارد در کنار هم سبب می شد تا زندانیان تمام سرمایه وجودی خود یعنی « عزت نفس شان » را از دست بدهند و کم کم به پوچی برسند و انگیزه ای برای ادامه زندگی نداشته باشند.
داستان همیشگی مرغ و تخم مرغ
رابطه عزت نفس با رفتارهای ما همچون رابطه مرغ است با تخم مرغ که هر دو وابسته به دیگری و ناشی از آن هستند.
یعنی ما بر اساس عزت نفسی که داریم (خواه بالا باشد و خواه پایین) رفتارهایی از خود بروز می دهیم (خواه رفتار هایی سالم و اخلاقی خواه ناسالم و غیر اخلاقی).
از طرفی هر رفتاری که از ما سر می زند (مستقیم یا غیر مستقیم) عزت نفس ما را یا بالا می برد و یا پایین می آورد.
شاید گیج شوید که در نهایت تکلیف ما چیست و از کجا باید شروع کنیم؟
از آنجایی که تغییر یک رفتار برای ما ساده تر و عملی تر است، پیشنهاد من اینست که با تغییر رفتارهایمان شروع کنیم. رفتارهایی که در لابلای این مقاله به آنها خواهیم پرداخت.
آیا عزت نفس همان اعتماد به نفس است؟
خیلی از افراد این دو مفهوم را اشتباهاً با هم یکی می دانند درحالی که تفاوت زیادی بین این دو وجود دارد. در حقیقت اعتماد به نفس میوه درخت عزت نفس است؛ عزت نفس ریشه و بنیان وجودی ماست و یکی از ثمرات آن اعتماد به نفس می باشد.
هر زمانی که بحث اعتماد به نفس مطرح می شود، سریعاً این سوال در ذهن تداعی می شود که «در چه زمینه ای؟». اعتماد به نفس ترکیب مهارتهای ما بعلاوه باوریست که در ذهن خود به آن مهارتها داریم؛ در حالیکه عزت نفس یعنی من خودم را چگونه ارزیابی می کنم؟ آیا خودم را یک فرد مؤثر و مفید در جامعه می بینم؟ آیا حالم نسبت به خودم خوب است؟
اعتماد به نفس بالا گاهی تبدیل به غرور و خودپسندی می شود. فرد مغرور دیگران را نمی بیند و اعتقاد دارد «من» مهم هستم، «من» بالاتر از شما هستم، اگر قرار است منافع یکی از ما تأمین شود، آن یکی «من» هستم.
اما عزت نفس همچون سلامتی جسمانی است و بیش از حد بالا بودن آن هیچ مشکل یا تبعاتی ندارد چراکه عزت نفس در تعریف خود جایی برای دیگران دارد و می گوید من انسان هستم و حقوقی دارم، دیگران هم انسان هستند و حقوقی دارند.
پیشنهاد می کنم برای درک بهتر تفاوت این دو موضوع، علاوه بر این مقاله، مقاله «اعتماد به نفس چیست؟» را هم مطالعه کنید.
چطور بفهمیم عزت نفس خودمان یا دیگران پایین است؟
چهره، رفتار و گفتار یک فرد نشان دهنده میزان عزت نفس اوست؛ لذا در این قسمت می خواهیم به مواردی بپردازیم که می توان آنها را در رفتارها و گفتارهای یک فرد مورد بررسی قرار داد و بالا بودن یا پایین بودن عزت نفس را تشخیص دهیم:
1- حُسن جویی از دیگران
فردی که عزت نفس بالایی دارد، بجای اینکه به دنبال نواقص دیگران باشد و درصدد عیب جویی از آنها برآید، به دنبال نکات مثبت در افراد می گردد و زمانی که تشخیص داد فردی عملکرد خوبی داشته است، از فرد مقابل حُسن جویی می کند.
برای مثال زمانی که دوستمان همیشه خوش قول بوده و به تعهداتش پایبند است می توانیم از این کار او حسن جویی کنیم و به او بگوییم: «خوشحالم که دوست متعهدی مثل تو دارم. این ویژگی تو خیلی خیلی ارزشمند است.»
گاهی حتی شاید نتوان این حسن جویی ها را به طرف مقابل ابراز کرد که هیچ ایرادی ندارد. همینکه ما در ذهن خود از آن فرد حسن جویی کنیم بازهم عزت نفس خود را رشد داده ایم.
برای مثال وقتی می بینیم یک راننده در کمال گذشت صبر می کند تا عابران پیاده رد شوند و بعد حرکت می کند، حتماً حتماً این کار او را در ذهن خود تحسین می کنیم.
یک نکته بسیار ظریف در این قسمت وجود دارد که اگر رعایت نکنیم ممکن است عواقب بدی داشته باشد. آن هم این که گاهی ممکن است حُسن جویی های ما رنگ تَمَلُّق(چابلوسی) بگیرند. برای اجتناب از این موضوع باید حواسمان باشد که چیزی نگوییم که فرد مقابل آن را قبول ندارد و می داند تعریفی که از او می شود واقعی نیست.
مطالعه بیشتر: چطور از دیگران تعریف کنیم تا در دل آنها نفوذ کنیم؟
2- قدرشناس بودن
افرادی که عزت نفس پایینی دارند از بالا به پایین نگاه می کنند و همیشه از دیگران طلبکار هستند؛ در حالی که عزت نفس بالا ما را به این سمت سوق می دهد که از کوچکترین خدمت دیگران قدردانی و تشکر کنیم.
برای مثال مدیری که عزت نفس پایینی دارد، بعد از آنکه کارمندش وظیفه خود را به نحو احسن و حتی کمی بالاتر از حد انتظار او انجام داده است، بجای آنکه تقدیر و تشکر کند، یا ایراد روی کار او می گذارد و یا در خوشبینانه ترین حالت می گوید: «خوبه. از تو جز این هم انتظار نمی رفت.»
3- گشاده رو بودن
فردی که عزت نفس بالایی دارد، همیشه با دیگران با روی گشاده و لبخند برخورد می کند. او می داند دیگران هم همانند او انسان هستند و نیاز به دیده شدن و مورد احترام واقع شدن دارند.
فروشنده ای که با همه مشتریان با احترام رفتار می کند، پدری که با لبخند وارد خانه می شود، همسایه ای که همیشه با بقیه خوش رفتار و مردم دار است، مدیری که در یک سازمان بزرگ وقتی می بیند چهره کارمندش گرفته است از او دلیلش را می پرسد و … همگی و همگی دارای عزت نفس بالایی هستند.
پیشنهاد مطالعه: 6 اصل مهم کاریزماتیک بودن
4- استقلال در بیان نظر یا بروز خواسته ها
فردی که عزت نفس بالایی دارد، هنگامی که می خواهد نظر خود یا خواسته خود را بیان کند، به نظر یا خواسته دیگران وابسته نیست و شجاعت این را دارد که حتی اگر نظر یا خواسته اش با نظر یا خواسته کل جمع متفاوت بود آن را ابراز کند.
برای مثال فرض کنید با چهار نفر از دوستان خود در یک اتومبیل هستید و برای تفریح رهسپار خارج از شهر هستید. دوستان شما همگی در حال گوش دادن به گزارش فوتبال از طریق رادیو هستند و شما هیچ علاقه ای به فوتبال ندارید. در این موقعیت با توجه با بالا یا پایین بودن عزت نفستان ممکن است رفتارهای متفاوتی از خود بروز دهید.
اگر عزت نفس پایینی داشته باشید، هیچ حرفی نمی زنید و نظر خود را بروز نمی دهید و تا پایان گزارش فوتبال فقط خودخوری می کنید. علاوه بر این حال بد، عزت نفستان هم کاهش یافته است.
اگر عزت نفس بالایی داشته باشید، نظرتان را بیان می کنید و درخواست می کنید که موج رادیو را تغییر دهند. در این موقعیت حتی اگر نظر شما پذیرفته نشود و همچنان به گوش دادن گزارش فوتبالی ادامه دهند، عزت نفس شما صدمه ای نخورده است چرا که حداقل برای نظر خود ارزش قائل بوده اید و آن را ابراز کرده اید.
همچنین بخوانید: 7 رمز نفوذ کلام که تأثیرگذاری شما را افزایش میدهد
5- احساس امنیت
فردی که عزت نفس بالایی دارد به خودش و توانایی هایش ایمان دارد و به خاطر همین ایمان داشتن، نگران از دست دادن موقعیت و یا جایگاه خود نیست؛ به همین دلیل آنها هیچ کس را رقیب خود نمی دانند.
برای مثال کسی که عزت نفس پایینی دارد، با ورود یک کارمند جدید به شرکت، احساس ناامنی می کند و نگران است که نکند او جای من را بگیرد و یا پیشرفت را برای من سخت تر کند. به همین دلیل جنگ قدرت راه می اندازد و سعی می کند در اولین فرصت به هر نحوی که شده است، کارمند جدید را از صحنه خارج کند.
در مثال دیگر می توان به ورود یک فرد جدید به اعضای خانواده اشاره کرد. برای مثال آقا یا خانمی که عزت نفس پایینی دارند با ورود یک باجناق یا یک عروس دیگر به جمع خانواده، موقعیت خود را در خطر می بینند و دست به کارهایی می زنند که موقعیت و جایگاه خود را حفظ کنند و همچنان مورد توجه قرار بگیرند.
6- پذیرش اشتباهات
ابوعلی سینا جمله زیبایی دارد که می گوید: «اگر برای توجیه یک اشتباه هزار دلیل بیاورید، در نهایت هزار و یک اشتباه انجام داده اید.»
فردی که عزت نفس بالایی دارد به راحتی اشتباه خود را می پذیرد چرا که می داند و پذیرفته است که هیچ انسانی کامل نیست. او نه تنها از کامل نبودن خود خجالت نمی کشد بلکه در تلاش است تا هر روز و هر روز در این مسیر بیشتر رشد کند.
شاید در نگاه اول نگران این موضوع باشیم که اگر اشتباهاتمان را بپذیریم، در نظر دیگران فردی هستیم که مدام اشتباه می کند و دیگر اعتباری نداشته باشیم.
اما به این موضوع باید از این منظر بنگریم که پذیرش اشتباهات از ما فردی منطقی و منصف می سازد. و اگر در موقعیت دیگری ما خیلی محکم سر حرف خود ایستادیم و بر آن اصرار داشتیم، پذیرش حرف ما بیشتر است چرا که ما به عنوان فردی منطقی و منصف شناخته شده ایم.
بد نیست به ویدئو زیر هم نگاهی بیندازید:
اگر تمایل دارید خودتان رو مورد بررسی قرار دهید چک لیست زیر را دانلود کنید و هر روز به بررسی رفتارهای خود بپردازید.
دانلود چک لیست عزت نفس
با مقالات زیر عزت نفس خود را تقویت کنید:
مطالعه قسمت دوم از سری مقالات عزت نفس: «نشانههای یک فرد با عزت نفس پایین»
مطالعه قسمت سوم از سری مقالات عزت نفس: «عوامل کاهش عزت نفس»
مطالعه قسمت چهارم از سری مقالات عزت نفس: «افزایش عزت نفس»
مطالعه قسمت پنجم از سری مقالات عزت نفس: «تقویت عزت نفس | پر کردن مخزن عزت نفس مان»
دیدگاهتان را بنویسید