کلام اثرگذار

۱۳ تکنیک طلایی برای اینکه کلام اثرگذارتری داشته باشیم (+دانلود ویدئو)

اگر شما هم جزء اون دسته از آدمهایی هستید ک دوست دارند وقتی صحبت می کنند، حرفشان همچون تیری نافذ بر جان و دل دیگران بنشیند، این ویدئو همانی است که می خواهید.

این ویدئو لایو اینستاگرامی به تاریخ ۲۳ آذر ۹۹ است که در پیج iraj.sharafi@ برگزار شد. یک شب قبل از این لایو از مخاطبین نظرسنجی شد که بین دو موضوع «چطور حرف کم نیاوریم؟»  و  «چطور کلام اثرگذارتری داشته باشیم؟» کدام موضوع را برای آموزش دیدن بیشتر دوست دارید؟ بیش از ۶۱ درصد از آنها به گزینه دوم رای دادند و لایو با این موضوع برگزار شد.

حالا شما هم این شانس را دارید تا از این نکات حرفه ای و جذاب استفاده کنید و کلامتان را اثرگذارتر کنید:

کانال ترجیحی

کانال‌ ترجیحی چیست و چه کاربردی در فن بیان و سخنرانی دارد؟

کانال ترجیحی چیست؟

کانال‌ ترجیحی یکی از سرفصل‌های مهم در علم  NLP (برنامه ریزی عصبی-کلامی) است. ما انسان‌ها از سه طریق اطلاعات را دریافت می‌کنیم: دیدن، شنیدن و حس کردن (شامل بویایی، چشایی و لامسه). نکته جالب توجه این است که در وجود هرکدام از ما یکی از این کانال‌ها قوی تر عمل می‌کند.

  • افرادی که بیشتر اطلاعات را از طریق چشم وارد مغز می کنند، اصطلاحاً دیداری هستند؛
  • افرادی که بیشتر اطلاعات را از طریق گوش وارد مغز می کنند، شنیداری هستند؛
  • افرادی هم که از طریق دیگر حواس مانند چشیدن، لمس کردن و بویایی اطلاعات را بهتر دریافت می‌کنند، لمسی یا کنستاتیک نامیده می‌شوند.

هرکدام از ما  ترکیبی از هر سه کانال‌ ترجیحی را داریم ولی برای هر کس عملکرد یکی از کانال‌ها قوی‌تر است.

 

چطور کانال ترجیحی افراد را شناسایی کنیم؟

دانستن کانال‌ ترجیحی افراد به ما کمک می‌کند ارتباط بهتر و موثرتری با دیگران بسازیم. به سناریوی زیر توجه کنید:

شوهر: عزیزم چرا ناراحتی؟

همسر: واسه اینکه بهم نمیگی دوستت دارم!

شوهر: من که برات گل و کادو میخرم! دیگه چه جوری علاقم رو نشون بدم؟! 

همسر: من دلم می خواد بهم بگی دوستت دارم! 

 

حدس می‌زنید کانال‌ ترجیحی هرکدام چیست؟ درست حدس زدید: کانال‌ ترجیحی مرد دیداری و کانال‌ ترجیحی همسر او شنیداری است.

 در روابط از این مسائل بسیار مشاهده می‌کنیم؛ اگر ما از کانال‌ ترجیحی خودمان به دیگران اطلاعات دهیم در حالی که کانال‌ ترجیحی آن شخص چیز دیگری است، باعث بوجود آمدن سوء تفاهم می شویم و نمی توانیم منظورمان را منتقل کنیم.

افرادی که هوش کلامی بالایی دارند به خوبی می‌دانند چطور با هر شخص صحبت کنند. بنابراین برای تقویت هوش کلامی و فن بیان بهتر است کانال‌ ترجیحی مخاطب موردنظرمان را بشناسیم و از کانال‌ ترجیحی او صحبت کنیم، به قول معروف :

جایِ گُل، گُل باش و جایِ خار، خار

 

افراد متفاوت - کانال‌‌های ترجیحی متفاوت

 

طرز صحبت کردن دیداری ها

افرادی که کانال‌ ترجیحی آن‌ها دیداری است از کلماتی استفاده می‌کنند که تصویری هستند: چشمگیر، قشنگ، بزرگ، کوچک و… ؛

دوست دارند هر چیزی را ببینند؛

سرعت حرف زدن آن‌ها تند است؛

زیاد از زبان بدن استفاده می‌کنند؛

موقع صحبت کردن حتماً باید نگاهتان به آنها باشد؛

و… .

 

طرز صحبت کردن شنیداری ها‌

افراد با کانال‌ ترجیحی شنیداری از کلماتی مانند شنیدن، گفتن، گوش نواز و … استفاده می کنند؛

سرعت حرف زدن آنها متوسط است؛

حرکات دست هایشان کم است و معمولا دستهایشان را در کنارشان قرار می‌دهند؛

موقع صحبت کردن سرشان را به سمت شما می‌آورند؛

و… .

 

طرز صحبت کردن کنستاتیک ها:

اگر کانال‌ ترجیحی فردی کنستاتیک (حسی) باشد، از کلمات حسی استفاده می‌کنند: احساس می‌کنم، خوشمزه، سنگین، چشیدن و… ؛

سرعت کلامشان پایین است و با طُمأنینه صحبت می‌کنند؛

معمولا مردمک چشمشان به سمت پایین می‌رود؛

هنگام صحبت کردن یا حرکات دست ندارند یا دست ها را روی هم می‌گذارند یا جلو (یا پشت) خود قرار می‌دهند و یا دست به سینه اند؛

و… .

تشخیص کانال‌ ترجیحی افراد  به تمرین و ممارست نیاز دارد، برای آشنایی بیشتر با کانال‌های ترجیحی پیشنهاد می‌کنم کتاب “از هفت تا بی‌نهایت”  را مطالعه کنید در این کتاب به همه جوانب هوش کلامی پرداخته شده است و شما را به طور کامل با این مبحث آشنا می کند.

 

 

اهمیت تشخیص کانال ترجیحی در متقاعدسازی

این جمله را نباید از یاد ببریم:

“آدمها هستند که توت فرنگی دوست دارند؛ ماهی ها کرم دوست دارند نه توت فرنگی!”

در بحث متقاعدسازی موضوعی که مطرح می‌شود این است که قبل از هر اقدامی برای متقاعد کردن، ما باید شناخت درست و کافی از طرف مقابل داشته باشیم و مطابق میل او خواسته خود را بیان کنیم. در غیر این صورت تلاش های ما، مانند تیرهایی است که پرتاب می‌شوند ولی هیچکدام به هدف اصابت نمی‌کنند!

 

کاربرد کانال ترجیحی در متقاعدسازی

 

ابعاد مختلفی برای شناختن شخصیت‌ها و ویژگی‌های انسان‌ها وجود دارد که تشخیص کانال‌ ترجیحی یکی از ساده‌ترین آنهاست. در دوره هوش کلامی اولین مطلبی که در رابطه با متقاعدسازی آموزش می‌دهیم شناسایی کانال ترجیحی افراد است.

برای متقاعد کردن طرف مقابل بهتر است با او همسان سازی کنیم یعنی خود را شبیه او کنیم: زبان بدن، کلمات، لحن، سرعت صحبت کردن و… . تشخیص کانال ترجیحی به ما کمک می‌کند سریعاً متوجه شویم که مخاطب ما جز کدام دسته است و خود را شبیه او کنیم، به این طریق احتمال متقاعدشدن مخاطب بالاتر می‌رود.

 

در سخنرانی چطور کانال‌ ترجیحی خود را با مخاطبان تطبیق بدهیم؟

تصور کنید مهمانی بزرگی ترتیب داده‌ایم و مهمانان سه دسته هستند: دسته اول انگور دوست دارند، دسته دوم شلیل را ترجیح می‌دهند و دسته سوم فقط هلو می‌خورند. برای این مهمانی چه میوه ای باید تهیه کنیم؟

قاعدتاً از هر سه نوع میوه تهیه می‌کنیم. ظرف میوه ای که برای پذیرایی جلوی مهمان تعارف می‌کنیم شامل هر سه نوع میوه است که هر کس از هر کدام دوست داشت بردارد.

در سخنرانی با مخاطبین زیادی مواجه هستیم که هر کدام کانال‌ ترجیحی متفاوتی دارند. ما برای اینکه هر سه دسته را در سخنرانی سهیم کنیم و پیام خود را به همه برسانیم بهتر است صحبت های خود را طوری تنظیم کنیم که شامل همه کانال‌های ترجیحی شود.

اهمیت هوش کلامی دقیقاً در اینجاست که جلوه پیدا می‌کند. دایره لغات ما به اندازه کافی باید گسترده باشد که لغات هر سه دسته را به کار ببریم و بتوانیم منظورمان را به هر سه روش بیان کنیم.

فرض کنید می‌خواهیم بگوییم: غروب به خانه رسیدم؛ شما چطور هر سه کانال‌ ترجیحی را سهیم می‌کنید؟

یک روش می‌تواند اینطور باشد: دیشب وقتی رسیدم خونه که دیگه هوا تاریک شده بود (دیداری) و داشتن اذان می‌گفتن (شنیداری)، خیلی هم گشنم بود (حسی)!

البته لزومی ندارد برای هر جمله همه را ترکیب کنیم، فقط باید حواسمان باشد که همیشه و در هر جمله از کانال‌ ترجیحی مختص به خودمان صحبت نکنیم و با استفاده از هوش کلامی خود در جای جای سخنرانی به هرکدام اشاره ای داشته باشیم.

 

نقش دایره لغات در ارتباط با کانال‌های ترجیحی متفاوت

 

در ادامه سه فهرست آورده‌ام که هر کدام کلمات کلیدی هر کانال‌ ترجیحی را شامل می‌شود. استفاده از این لغات برای شروع مناسب است و کمک می‌کند سخنرانی و صحبت‌های خود را با کانال‌های ترجیحی متفاوت تطبیق دهیم.

 

فهرست کلمات رایج در دیداری‌ها

ظاهراً، دیدگاهِ از بالا به پایین، نگاهی انداختن، روشن، تیره، تیپ زده، روشنگری کردن، وارسی کردن، در معرض دید گذاشتن، تمرکز کردن، نگاه اجمالی انداختن، تصویری، مبهم، نامشخص، غبارآلود، نگاه به عقب، توهّم، توصیف کردن، در پرتو چیزی نگاه کردن، نظر داشتن به چیزی، بررسی کردن، قشقرق به پا کردن، چشمِ دل، توجه کردن، آشکار، نگرش، دیدگاه، منظر، تصویر، عکس، ردیابی کردن، فاش کردن، دیدن، نزدیک‌بین، عینک، مغشوش، تار و… .

 

فهرست کلمات رایج در شنیداری‌ها

شنیدن، ندا، رسا، تصنیف ساختن، بحث کردن، هارمونی، گوش کردن، بلند و آشکار، شیوه صحبت کردن، ذکر کردن، یادداشت برداشتن، گفته، نظر، سکوت، آواز خواندن، صدا کردن، گزارش، زبان بند آمدن، فریاد زدن، زبان بسته، صدا، کلمه به کلمه و… .

 

فهرست کلمات رایج در کنستاتیک‌ها

عاطفی، حمل کردن، خنک، خشک، پرت کردن، سرد و گرم، تشنه و گرسنه، خزیدن، مبنا، توجه کردن، تماس برقرار کردن، تب و تاب، برخورد کردن، آزار دادن، ولرم، سفت و محکم، سبک و سنگین، عمق، تیز و بُرنده، دردناک، استرس، فشار، شوکه کردن، از ذهن پریدن، به هم زدن، قلقلک دادن، چلاندن، مچاله کردن، آزار و اذیت کردن، نگه داشتن، مالیدن، میخ، حرکت، پرشور، هیجانی و… .

 

جمع‌بندی

تشخیص کانال‌ ترجیحی افراد به ما کمک می‌کند روابط مؤثرتر و قوی‌تری برقرار کنیم. در سخنرانی توجه به کانال‌ ترجیحی افراد ضروری است، اینکه بدانیم هر فردی دیداری یا شنیداری و یا کنستاتیک است و در صحبت کردن، کانال‌ ترجیحی خود را با دیگران مطابقت دهیم. 

 

تمرین:

پیشنهاد می‌کنم سخنرانی های مختلفی را ببینید و تحلیل کنید که سخنران از چه کلماتی استفاده می کند و چطور منظور و مثال های خود را بیان می‌کند. این تمرین هم در تشخیص کانال‌ ترجیحی دیگران به شما کمک می‌کند و هم دستتان می‌آید با هر کانال‌ ترجیحی چطور صحبت کنید.

البته کانال‌ ترجیحی فقط قطره‌ای از دریای هوش کلامی است؛ هوش کلامی بخش‌های مختلفی دارد: : متقاعدسازی،  طنزپردازی،  حاضرجوابی،  معرفی و ارائه خود،  داستان گویی،  بداهه‌گویی،  هیپنوتیزم کلامی. هر کدام از این موارد به نوبه‌ی خود در فن بیان الزامی هستند. با شرکت در دوره غیر حضوری هوش کلامی، تمامی این مهارت ها را یاد می‌گیرید و سخنرانی خود را جذاب‌تر ارائه می‌کنید.

 

دوره هوش کلامی

 

دوره فن بیان

رازی که در هیچ دوره فن بیان و سخنرانی به شما نمی‌گویند!

تصویر سازی | رازی که در هیچ دوره فن بیان و سخنرانی به شما نمی‌گویند!

تلویزیون با ۵۵.۷ درصد پرمخاطب‌ترین رسانه میان مردم است در حالی که رادیو فقط ۴.۹ درصد بین مردم سهم دارد. یعنی از هر ۱۰۰ نفر، ۵۶ نفر تلویزیون می‌بینند در حالی که فقط ۵ نفر به رادیو گوش می‌کنند! باید هم اینطور باشد چون مغز ما انسانها تصویر را بیشتر از صدا دوست دارد و ۶۰هزار بار سریع‌تر دریافت می‌کند، یک عکس به اندازه هزاران کلمه حرف می‌زند. این رازی است که هر سخنران ماهر و زیرکی به خوبی از آن آگاه است و در صحبت‌هایش بهره‌مند می‌شود. تصویرسازی در سخن در جعبه ابزار هر سخنران موفقی وجود دارد.

 

منظورمان از تصویر سازی چیست؟

در ادامه یک مثال را به دو روش بیان کرده‌ام:

حالت اول: خیلی خوب است در صحبت‌هایمان از تصویر سازی استفاده کنیم چرا که در فهم راحت و سریع مطلب بسیار موثر است چه بسا صحبتمان را هم جذاب تر می‌کند.

حالت دوم: تصویر سازی مانند دستمالی است که بر شیشه‌ی گردوغبار گرفته‌ی موضوع کشیده می‌شود تا منظره‌ی زیبای پشت آن به وضوح برای مخاطب قابل رویت باشد.

 در کدام حالت توانستید یک تصویر واضح و مشخص در ذهن بسازید؟ قطعا حالت دوم! در این حالت یک دستمالی که شیشه را پاک می‌کند تصور کردید. بخش عمده‌ای از حافظه انسان تصویری است همین تصویر در ذهن شما جا خوش می‌کند و مطلب به این زودی‌ها از خاطر مبارکتان نمی‌رود! از طر‌فی ما انسان‌ها خیال‌پردازانی هستیم که دست و پا درآورده‌ایم (چون علاقه زیادی به خیال پردازی داریم). با تصویر ‌سازیِ صحبت هایمان به این علاقه مخاطب پاسخ می‌دهیم و او هم به ما علاقمند‌تر می‌شود؛ باور کنید راست می‌گویم!

 

 

تصویر سازی؛ قلابی برای جلب توجه مخاطب

اگر حرف من را باور ندارید و به تصویر سازی ایمان نیاورده‌اید می‌توانید از یک پزشک بپرسید (البته گوگل هم آنلاینانه در خدمت شماست!) قطعاً او هم به شما خواهد گفت: مغز انسان به اشارات بینایی ۲۵ برابر اشارات شنوایی توجه می‌کند. یعنی چه؟ با یک مثال شفاف می‌کنم:

در جمله “سرعت و هیجان را خیلی دوست دارم” هیچ تصویری به نمایش در نیامده است. نه از این جمله تصویر سازی خاصی می‌توان انتظار داشت و نه از شنونده آن توجه خاصی! مگر اینکه ۲۵ بار این جمله را بگویم!!!

اما اگر بگویم “من عاشق رانندگی با سرعتِ ماشین فورد RS200 هستم”(یک نوع ماشین با سرعت ۹۶ کیلومتر در ثانیه) این بار حتی اگر هم نخواهید نمی‌توانید تصویر سازی نکنید! همان ۲۵ بار گفتن در این جمله خلاصه شد. برای دیدن این ماشین شیک و پرسرعت می توانید بر این لینک کلیک کنید.

 

 

استفاده از عناصر تصویرساز به سخنِ ما چهره می‌بخشد؛ مانند خمیری که شکل و ظاهری ندارد و با حالت دادن آن جلوه و نمود پیدا می‌کند با اینکار مخاطب ناچار به تصویر سازی می‌شود، به موضوع فکر می‌کند و  با سخنران همراه می‌شود. یک سخنران جز این چه چیز دیگری می‌خواهد؟ هیچ!!!

 

دیل کارنگی در یک بند از کتاب “آیین سخنرانی” با تصویر سازی خلاقانه‌ای توصیه می‌کند:

 تصاویر در همه جا وجود دارند، می‌توانید با استفاده از تصاویر در سخنانتان آنها را همچون مشتی آب بر صورت شنونده‌ها بپاشید و با اینکار توجه‌شان را به صحبت‌های خود جلب کنید.

­

 

چطوری کلاممان را تصویری کنیم؟

یک تصویر سازی خلاقانه و گوش‌نواز از صورخیال قوی سرچشمه می‌گیرد، صور خیال یعنی آنچه را در خیال داریم به عرصه‌ی تصویر بکشانیم. در ادامه با این مفهوم و راهکارهای تقویت آن آشنا می‌شویم.

 

صُوَرخیال

صور‌خیال” یکی از اصلی‌ترین مفاهیم در کتاب درسی ادبیات دبیرستان است. شاید شما هم مانند من بودید؛ زمانی که دانش‌آموز بودم و به مدرسه می‌رفتم اعتقاد داشتم که جدول برنامه هفتگی باید فقط با دروس ریاضی، فیزیک و شیمی پر شوند!!! دروسی مانند ادبیات را خیلی تحویل نمی‌گرفتم حتی نگاه کردن به صفحات آن را بطالت محض می‌دانستم! اما از وقتی که در زمینه فن بیان و سخنرانی فعالیت می‌کنم فهمیدم چه کوهی بود و من آن را کاه می‌دیدم! صورخیال تماماً تصویر سازی است و هر سخنران ماهری در این زمینه دستی بر آتش دارد حتی اگر خودش هم از آن خبر نداشته باشد!

صورخیال تعاریف تخصصی متعددی دارد که ذکر آن از حوصله‌ی این مقاله خارج است و فقط به قدر نیاز تکه‌ای از مفهومش (که به تصویر سازی در سخنرانی مربوط می‌شود) را به جیب می‌زنیم! به طور کلی صورخیال مربوط می‌شود به مهارت گوینده که چقدر در آفرینش تصاویر خلاقیت دارد. هرچقدر صورخیال گوینده قوی‌تر و بیشتر باشد تصاویری که در کلامش می‌سازد زیباتر و خلاقانه‌تر است.

 

دست از مِس وجود چو مردان رَه بشوی

تـا کیمیــای عشـق بیابـی و زَر شــوی

معنی : وجود مادی خود را (که مثل مس کم ارزش است) رها کن تا به کیمیای عشق برسی و مانند طلا باارزش بشوی.

 

چه صورخیالی پشت صحنه این تصویرسازی است؟

بیت شعری که خواندیم از شاعر بلندآوازه شیرازی، حافظ است. کلماتِ دست، مس، ره، شستن(بشوی)، بیابی و زر، تصویرساز هستند که مجموعاً در کنار هم یک فیلم کوتاهی در ذهن می‌سازند. این شعر زیبایی‌اش را مدیون صورخیال قوی و خلاقانه حافظ است.

بیاید موشکافانه‌تر نگاه کنیم، چه صورخیالی پشت صحنه این تصویر سازی است؟ حافظ جسم را مانند مس می‌بیند که وقتی اکسیر عشق به آن اضافه می‌شود وجود انسان را مثل طلا باارزش می‌کند. این فرآیند شما را یاد چه چیزی می‌اندازد؟ درست است؛ آزمایشگاه شیمی یا واکنش شیمیایی که دو ماده واکنش می‌دهند و فرآورده تولید می‌شود. واقعاً دست‌مریزا‌د به این خیال‌پردازی حافظ! دو مفهوم مقابلِ هم یعنی عشق و احساس را با علم و منطق ترکیب می‌کند.

 

 

لطفاً نترسید و سخت نگیرید!!! همه ما قرار نیست شاعر شویم و مانند حافظ صورخیال خود را به شعر تبدیل کنیم! تنها کافیست برای مفهومی که در ذهن داریم یک فرآیند مشابه در دنیای واقعی پیدا کنیم و تصویرش را بیان کنیم همین!

چرا راه دور می روید؟! من هم شاعر نیستم اما در همین چند سطر بالا چندین تصویر سازی داشتم: جدول برنامه هفتگی، نگاه کردن به صفحات، کوه و کاه، دستی برآتش، تکه‌ای را به جیب زدن، موشکافانه، صورخیال پشت صحنه و … . به عنوان مثال می‌توانیم به جای “موشکافانه” کلمه “دقیق” را بنویسیم اما این کلمه تصویرسازی ندارد در حالیکه مو+شکاف دو تصویر در ذهن می‌سازد. به نظر شما چه تصویر سازی‌های دیگری می توان برای این بخش داشت؟

پیشنهاد:

یک بار دیگر همین بخش و مثال‌های ذکر شده را بررسی نمایید و  هر تصویر سازی را با مفهوم عادی معادلش مقایسه کنید. همه‌ی این موارد را به خاطر شما خواننده عزیز نوشته‌ام!

 

در ادامه دو راهکار تاثیرگذار و عالی آورده‌ام که به تقویت صورخیال و تصویر سازی کمک شایانی می‌کند:

الف) تغییر نگاه

این جمله‌ی زیبای سهراب سپهری در قلب و ذهن همه‌ی ما با طلا نقش بسته است:

 

“چشم‌ها را باید شست جور دیگر باید دید”

 

برای اینکه از این به بعد تصویر سازی بهتری در صحبتمان داشته باشیم، باید به موضوعات پیرامونمان جور دیگر نگاه کنیم! مگر می‌شود یک فرد نابینای مادرزاد که خودش چیزی را ندیده است برای دیگری توصیف کند؟ نه! معلوم است که نه!! تصویر سازی یعنی اول خودمان ببینیم بعد به دیگران نشان دهیم.

از صبح که بیدار می‌شویم تا شب که دوباره می‌خوابیم چشم‌هایمان شاهد تصاویر بیشماری است که در طول ۲۴ ساعت می‌بینیم و از اکثر آن‌‌ها به سادگی می‌گذریم؛ کتاب روی میز، کامپیوتر روبه رویمان، در، دیوار، خیابان، آدم‌ها و هرچیزی که در طبیعت و اطرافمان هست تا چشم کار می‌کند فقط تصویر است. کودک یک ساله با حیرت و شگفتی به این اشیا و اطرافش نگاه می‌کند و یادش می‌ماند که چه دیده است! حافظ هم همین کار را کرد! از تصاویر اطرافش ایده گرفت. در جای جای دیوان حافظ “بادصبا” نقش یک پیک نامه‌بر را به عهده دارد که وظیفه ی او جابجایی پیام میان عاشق و معشوق است:

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار            ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار

 

حافظ خاصیت انتقالی باد را جور دیگر می‌بیند و تصویر یک پیک نامه‌بر را برای آن می‌سازد (تو که داری میری پس سر راهت پیغام من رو هم به یار برسون!).

 

 

بیایید جور دیگر ببینیم! درختی که از کنار آن می‌گذریم، قاشقی که با آن غذا می‌خوریم، شغلی که از آن درآمد داریم، با کسانی که ارتباط داریم حتی خودمان، اعضا و جوارح وجودمان، دست، پا، مژه چشم و … هیچ کدام از اینها بی‌حکمت نیستند. مانند اعضای یک خانواده با یکدیگر در ارتباطند و در آفرینش ز یک گوهرند! این جزییات را ببینیم و هر طور که دلمان می‌خواهد خیال‌پردازی و تصویر سازی کنیم به این طریق صورخیال تقویت می‌شود.

یک نکته مهم:

آیا کسی هست از اینکه زحمتی را از دوشش برداریم و کارش را سبک‌تر کنیم از ما خوشش نیاید؟! هیچ کس! این نکته شامل تصویر سازی در سخنرانی هم می‌شود. تصویر سازی بهتر است طوری باشد که مخاطب خیلی زحمت فکر کردن به خود ندهد (ما مخاطبمان را خیلی دوست داریم) یعنی با جزییات کافی باشد: رنگ، اندازه، جنسیت و … .گفتن کلمه “اسب”  تصویری از یک جانور خاص را برای ما به وجود می‌آورد. ولی وقتی می‌گوییم “اسب سفید” تصویر واضح‌تری به وجود می‌آید و یک “اسب عربی سفید” تصویری باز هم مشخص‌تر ایجاد می‌کند. مطمئن باشید شنونده‌ها تشنه جزییات تصویری هستند! البته اینکه چقدر باید در جزییات عمیق شد به تشخیص خود سخنران بستگی دارد.

 

ب) کمک گرفتن از گذشتگان

  • کبوتر با کبوتر، باز با باز!
  • مرغ از قفس پرید!
  • مرغش یک پا دارد!
  • چاه‌کن ته چاه است!
  • و… .

ضرب‌المثل‌ها، اصطلاحات عامیانه، اشعار گذشتگان و… همه یک ویژگی مشترک دارند: تصویر سازی! و همین ویژگی آنها را قرن ها زنده نگه داشته است. استفاده از این منبع عظیم و رایگان در تصویر سازیِ کلاممان معجزه می‌کند.

اما اینکه از آنها چطور استفاده کنیم مهم‌تر است. در مقاله قبلی، سه راهکار ساخت عبارات جادویی، درباره اینکه چطور از قدرت ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات بهترین استفاده را ببریم مفصلاً صحبت کرده‌ایم. به جرأت می‌توانم بگویم اگر این مقاله را نخوانید ، خواندن مقاله فعلی هم فایده نخواهد داشت! پیشنهاد می‌کنم بعد از خواندن این مقاله لحظه‌ای هم درنگ نکنید و هرچه سریع‌تر روش‌های ساخت عبارات جادویی را مطالعه نمایید.

 

جمع‌بندی

یادتان هست در ابتدای مقاله چه گفتیم؟ مغز انسان به اشارات بینایی ۲۵ برابر اشارات شنوایی توجه می‌کند یعنی ما انسان‌ها ذاتاً دوست داریم هر چیزی را ببینیم به جای اینکه فقط درباره آن بشنویم؛ چرا که با دیدن بهتر درک می‌کنیم به قول معروف شنیدن کی بود مانند دیدن! همین نکته اهمیت تصویر سازی سخن را روشن می‌کند. هر چه سخنی که می‌گوییم دیدنی‌تر باشد بهتر شنیده می‌شود.

 تصویر سازی از صورخیال نشات می‌گیرد، صورخیال یعنی اول در خیال خودم ببینم سپس آن را برای دیگران توصیف کنم. هرچه صورخیال ما قوی‌تر باشد تصویر سازی ما خلاقانه‌تر و دیدنی‌تر می‌شود. چکار کنیم که تصویر سازی ما یا به عبارت دیگر صورخیال ما تقویت شود:

  • تغییر نگاه
  • کمک گرفتن از گذشتگان(ضرب‌المثل‌ها، اصطلاحات و …)

 

 در انتها دوست دارم مجدداً به جمله زیبای دیل کارنگی اشاره ای داشته باشم:

تصاویر در همه جا وجود دارند، می‌توانید با استفاده از تصاویر در سخنانتان آنها را همچون مشتی آب بر صورت شنونده‌ها بپاشید و با اینکار توجه‌شان را به صحبت‌های خود جلب کنید.                                                                     

دیل کارنگی

 

ساخت عبارت های جادویی

۳ راهکار برای ساختن عبارت های جادویی

۳ راهکار برای ساختن عبارت های جادویی

  • جدیدترین و مدل بالاترین ماشین و موبایل هم بعد از یک مدت استفاده دیگر جذابیت و هیجان ندارند.
  • جدیدترین و زیباترین لباس هم بعد از یک مدت پوشیدن دیگر جذابیت و هیجان ندارند.
  • جدیدترین و جالب ترین فیلم و آهنگ هم بعد از یک مدت دیدن و گوش دادن دیگر جذابیت و هیجان ندارند.

هر جدید و تازه ای بعد از چند بار دیگر تازه نیست، جذاب نیست، تاثیرگذار نیست. کهنگی، محصولِ تکرار و گذشت زمان است که حتی دامن گیر جملات هم می‌شود.

 

خودتان فکر کنید…. در طول ۲۴ ساعتی که با زمین یک دور کامل می‌زنیم چقدر جملات تکراری می‌شنویم؟ می خواهم واقعاً فکر کنید! اگر هم وقت فکر کردن ندارید من به جای شما قبلتر فکر کردم.

با مثال میانبری می زنم تا کل مطلب دستتان بیاید. در ادامه چند جمله عادی آورده‌ام که بارها و بارها شنیده‌ایم و حتی گاهاً آن ها را خودمان هم گفته‌ایم:

ساخت عبارت های جادویی

 

این جملات را زیاد گفته‌ایم و شنیده‌ایم طوری که گوشمان دیگر برای آنها تره هم خورد نمی کند. حال این جملات را طور دیگری بیان می‌کنم :

ساخت عبارت های جادویی 2

 

عبارات دسته دوم تقریباً جدید هستن و شاید تازه به گوشمان می خورند، به همین دلیل جالب‌تر به نظر می‌رسند و بهتر در ذهن می‌نشینند. شما با خلاقیت خود می‌توانید جملاتی بهتر از این را بسازید.

 

این همه سختی برای چه؟

الان کسی را سراغ دارید که لباس دوران قاجار بپوشد؟ً! گوشی او هم از این نوکیا قدیمی ها که آنتن کوچکی در بالای خود داشتند، باشد؟! (الان دیگر به آن گوشی ها سلاح سرد می‌گوییم!!) و یا کسی را سراغ دارید که سوار آن دسته از ماشین قدیمی‌ها بشود که چراغش شبیه چشم قورباغه‌ است؟! فکر کردن به آن هم خنده‌دار است در حالی که هر کدام از این اشیاء زمانی آرزوی خیلی ها بودند!

ماشین ۲۰۰ سال پیش، لباس ۱۰۰ سال پیش ،کارتون ها و فیلم های ۲۰ سال پیش، گوشی ۱۰ سال پیش و… دیگر رایج نیستند. آنها را یا در موزه‌ها می‌بینیم یا  هر از گاهی نوستالژی وار از آن‌ها یاد می‌کنیم.

اصلاً می‌دانید چرا؟ بگذارید اینطور بپرسم مگر ما انسان‌ها دل نداریم؟ بله هر کدام یک دل داریم که خیلی هم تنوع طلب است. این روحیه‌ی تنوع طلبی انسان ها، جدید بودن و تازگی و تنوع را در هرچیزی طلب می‌کند حتی عبارات، جملات. همانطوری که لباس نو می‌پوشیم تا شیک‌تر و جذاب‌تر به نظر بیایم، دکوراسیون خانه را تغییر می‌دهیم تا شیک‌تر و جدیدتر شود، حتی عکس پروفایل خود را تغییر می‌دهیم تا بیشتر به چشم بیاییم. همه این کارها را می‌کنیم تا اسیر کهنگی نشویم چرا که کهنگی دیگر جذابیتی ندارد، تاثیر خود را ازدست داده و تاریخ مصرفش تمام شده است!

 

عبارت های جادویی مثل ماشین جدید

 

اگر می‌خواهیم حرف ما خریدار بیشتری داشته باشد، اگر می‌خواهیم شنیده شویم، اگر می‌خواهیم کلاممان بیشتر در صندوقچه‌ی یادها بماند، باید پاسخگویِ این تنوع طلبی هم باشیم و با عبارت های جدید و تازه، گوش و جان مخاطب را سیر کنیم.

 حال برای اینکه بیشتر از این گشنه و تشنه نمانیم برویم طرز تهیه عبارات جدید را یادبگیریم که گوش مخاطب بدهکار سخنانمان شود!

 

پیش به سوی ساخت عبارت های جادویی

با توجه به تجربه و مطالعه‌ای که داشتم ۳ روش عالی و تاثیرگذار یافته‌ام که در ادامه با شما عزیزان به اشتراک می‌گذارم:

 

۱- مفاهیم در لباسی جدید

چون به قدرت مثال ایمان دارم ابتدا یک مثال می زنم که کاملاً متوجه منظورم بشوید:

مفهومی مثل “تمام شدن” را در نظر بگیرید. به چند طریق می توانیم این مفهوم را بیان کنیم برای مثال بگوییم: پرونده اش بسته شد، پلمپ شد، فاتحه اش خوانده شد، خاکش هم کردیم، فسیل هم شد، جعبه اش را هم انداختیم رفت، دوختیم و پوشیدیم، آن که الان ختمش است، پروژه اش را تحویل هم دادیم و … می‌خواهید باز هم مثال بزنم؟ بله یا خیر؟!

نوبتی هم که باشد دیگر نوبت شماست قبل از اینکه به پاراگراف بعد برویم پیشنهاد می‌کنم یک مثال بزنید که مسیر عصبی این مهارت را سریع‌تر بسازید. 

هر مفهومی در هر جایی از این کره خاکی برای هر موجودی و هر شی‌ای جریان دارد. فقط لغت و فعل گفتاری آن متفاوت است. همانطوری که ما انسان‌ها در مراسم ها و مکان‌های مختلف لباس متفاوت می پوشیم (در مهمانی ها و یا محل کار با کراوات و در خانه با پیژامه) مفاهیم هم با توجه به کاربردی که دارند نحوه ی بیانشان متفاوت می‌شود. در مثال بالا تمام شدن یک پرونده مصادف با بسته شدن آن، تمام شدن یک خیاطی مصادف با دوخته شدن و پوشیدن پارچه است. حال ما با توجه به موضوع خود می‌توانیم این موارد را به جای یکدیگر استفاده کنیم و لباس جدیدی به مفهوم موردنظرمان بپوشانیم (سرکار با پیژامه و در خانه با کراوات)

 

 

پیشنهاد من:  

در حیطه فنی خودتان از اصطلاحات و لغات تخصصی استفاده کنید یعنی در مکالمات روزمره خود با همکارانتان که موضوع صحبتتان غیر کاری است اصطلاحات و لغات شغلی و تخصصی خود را به کار ببرید. شاید الان بپرسید که «با کسایی که تو حیطه تخصصیم نیستن چی؟ با اوناهم همینطوری حرف بزنم؟ خُب شاید متوجه منظورم نشن”.  نگران نباشید به همین علت راهکار بعدی را برایتان آورده ام.

 

۲- ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه

هرکدام از ما تا همین الان که از خدا عمر گرفته‌ایم ضرب المثل‌ها و اصطلاحات زیادی به گوشمان خورده است ولی متاسفانه به صورت دست نخورده در مغزمان جا خوش کرده اند و به ندرت از آن‌ها استفاده می‌کنیم . این ضرب المثل ها و اصطلاحات در گوشه گوشه‌ی حافظه‌ی ما خاک می‌خورند و منتظر هستند که به زبان بیاوریم تا کلاممان را زیباتر و اثرگذارتر کنند؛ این موضوع مانند این است که در خانه گوشت داریم اما فقط نان و پنیر می خوریم اگر هم سراغ گوشت برویم، زحمت پخت آن را به خود نمیدهیم و خام خام مشغول خوردن می شویم.

چند وقت پیش یک اپلیکیشن را نصب کردم که پیام خروج از آن خیلی خیلی برایم جالب بود. از آنجایی که دوصد نوشته، نیم عکس هم نشود عکس آن را در ادامه برایتان آورده‌ام:

 

وام گرفتن از اصطلاحات و ضرب المثل ها

در این عکس همینطور که می‌بینید به جای دو گزینه ی خشک و خالی بله/خیر از عبارات جالب‌تری استفاده شده است: نه فعلاً هستم/بله روحم شاد شد. شما در چنین موقعیتی چه پیشنهادی دارید تا حس بهتری را به مخاطب منتقل کنید. مشتاق خواندن نظرات شما در بخش نظرات این مقاله هستم.

هر اصطلاح را می‌توانیم در موقعیت‌های متفاوت به کار ببریم. حتی اگر اغراق نباشد می توانم بگویم یک اصطلاح را می‌شود همه جا استفاده کرد. کافیست با خلاقیت خود یک مقدار تغییرش بدهیم. مثلاً همان اصطلاحی که بالاتر گفتیم: “بله روحم شاد شد”. در این اصطلاح که خیلی هم متعارف نیست، با زبان محاوره، توجه مخاطب را درگیر خودش می کند و حس خوشایندی را منتقل می نماید.

اصطلاحات ابتدای مقاله را یادتان هست؟ تارعنکبوت؛ چغندر؛ قهرمان؛ آغوش؛ حضرت فیل و… . همه ی این موارد در موقعیت‌های جدیدی به کار رفته‌اند به همین دلیل عبارات جالبی خلق شدند و بهتر در یاد می‌مانند. این حکایت ها برای ضرب المثل هم برقرار است. در همین بخش من ضرب المثل “دوصد گفته چو نیم کردار هم نشود” را به جمله ی “دوصد نوشته، نیم عکس هم نشود” تغییر دادم. شما چه ضرب المثل مناسب دیگری برای این بخش می‌توانید بیاورید؟ بخش نظرات در خدمت جواب های شماست.

 

باز هم پیشنهاد من :

لطفاً هر اصطلاح و ضرب المثلی که می‌شنوید را یادداشت کنید و سعی کنید در طول روز آن اصطلاح را در حرف‌هایتان بیاورید و تغییرش دهید. هر چه این اصظلاحات را در موقعیت‌های مختلفِ بیشتری استفاده کنید مسلط تر می‌شوید. کمترین پاداشی که این کار دارد این است که حاضرجوابی را شدیداً تقویت می‌کند در حدی که نگویم برایتان! معجزه این امر را بعد از دو هفته خودتان متوجه خواهید شد.

برای یادداشت کردن هم جای نگرانی وجود ندارد چون اپلیکیشن واندرلیست یا اپلیکیشن To Do  اینکار را می‌کند. برای آشنایی بیشتر و دانلود این اپلیکیشن ها روی اسم هر کدام در خط بالا کلیک کنید.

 

۳- خودمان باشیم

اگه این حرفو بزنم شاید مسخرم کنن!

اگه اینو بگم بقیه چی میگن؟!

بقیه بهتر از من حرف میزنن!

خجالت می کشم اون چیزی که تو ذهنم هست رو بیان کنم!

و… .

 

این افکار یک معنی می‌دهند. اینکه: “خجالت می کشم از اینکه خودم باشم!“. آنها مانند یک سد جلو زبان ما را می‌گیرند و  نمی‌توانیم حرفمان را بزنیم. در صورتی که همین”خودم” تنها ثروت و سرمایه‌ی ما برای رشد است که باید پرورشش داد.

هرکدام از ما مانند اثرانگشتمان منحصر به فرد هستیم, خاص هستیم.  به دنیا آمده‌ایم تا کارهایی را انجام دهیم که فقط خودمان می توانیم. حرفی که می‌زنیم اگر با ساختار و لحن و منظور قلبی خودمان همراه باشد، می‌شود یک حرف خاص و جدید که از گوش مخاطب به قلبش نفوذ می‌کند چراکه: 

هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

 

دیل کارنگی در کتاب آیین سخنرانی می گوید:

سعی کنید نه تنها دقیق، بلکه بکر و تازه باشید، شهامت داشته باشید تا همانطور که هر چیز را می بینید توضیح دهید.

 

در ادامه ی همین نوشته، دیل کارنگی چند مثال جالب می‌زند: سرد مثل خیار؛ سرد مثل قبر؛ سرد مثل قورباغه و… . من هم یکی به آنها اضافه می کنم: سرد مثل بستنی.

این تشبیهات همان مفهوم “سرد مثل یخ” را دارند اما تشبیه “سرد مثل یخ” خیلی رایج و تکراری شده است جدید نیست و جلب توجه نمی‌کند. در حالی که عبارات جدید‌ی که مثال زدیم به ذهن مخاطب قلاب می‌شود و کمک می‌کند تا او هم چیزی را ببیند که ما می‌بینیم و منظورمان را بهتر متوجه شود. شاید شما سرد بودن را در آهن یا یخچال یا هر چیز دیگری ببینید و این اختیار را دارید هر طور که می‌خواهید و صلاح است افکار خودتان را بیان کنید. یک نفر در یک روزگاری گفته است “یخ” حالا ما مجبور نیستیم همان را  بگوییم و می‌توانیم تصویر و درک خودمان را بیان کنیم.

بیاید از این به بعد خودمان باشیم و عبارات جدید خودمان را بسازیم تا اثر خودمان را بگذاریم . امیدوارم با خواندن این بخش دیگر ترس و تردیدی برای استفاده از دو روش قبلی نداشته باشید.

 

جمع بندی

کل حرف من در این مقاله این است:

هر چیز تکراری از هیجان و جذابیت می افتد مثل فیلم و آهنگ و لباس تکراری. برای ما آدم ها هر چیزی جدیدش، جالب‌تر است البته به شرطی که از قبلش بهتر باشد. عبارات و جملات هم از این پدیده مستثنی نیستند. عبارت‌های کهنه را که بارها شنیده ایم خیلی اثربخش نیستند. برای این جملات یک گوش در و گوش دیگر دروازه است. اگر می‌خواهیم کلاممان بیشتر به گوش بیاید و به ذهن و قلب مخاطب بنشیند باید با خلاقیت خودمان عبارت جدید بسازیم.

۳ روش برای ساخت عبارت های جادویی که در این مقاله پیش کش شما شد عبارتند از:

  • مفاهیم در لباسی دیگر
  • ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه
  • ساخت اصطلاحات دست ساز خودمان

خلاصه بگویم: ضرب المثل ها، اصطلاحات عامیانه، لغات و اصطلاحات تخصصی یک منبع عظیم هستند که به رایگان در اختیار هر کسی حتی بچه ۱۰ ساله هم قرار دارد. با استفاده از آن هرچقدر که بخواهیم می‌توانیم عبارات جدید بسازیم و شاید روزی ضرب المثل ها و اصطلاحات شخصی خودمان هم در این دنیا ثبت شود به عنوان یادگاری برای آیندگان به یادگار بماند.

 

تمرین

اپلیکیشن واندرلیست یا To Do را جزو لاینفک زندگی خود قرار دهید! مطمئنم در روز حداقل یک اصطلاح را می شنویم! آن را به این لیست اضافه کنیم و در طول روز همان یک اصطلاح را به صحبت هایمان سنجاق کنیم. زمان زیادی از ما نخواهد گرفت.

 

کتاب هوش کلامی ایرج شرفی

وقتی کتابِت توسط مدرسان دیگه، منبع تدریس میشه

اینکه چرا در این لحظه آمدم و این ماجرا را برایتان نوشتم را جلوتر خواهم گفت اما اجازه دهید کمی عقب تر بروم و بگویم از کجا شروع شد:

اون روزی که کتاب دومم با نام «از هفت تا بی نهایت» را نوشتم قطعاً به محتوای آن ایمان زیادی داشتم. تک تک تمرین ها و مطالبش را خودم یکی یکی تجربه کرده بودم. تمام تلاشم را کردم که به بهترین شیوه به نگارش دربیاد. خدا رو شکر در پاییز ۹۷ چاپ شد.

اوایلش که دیگران بعد از خواندن آن تشکر می کردند، هیجان زده می شدم و کلی قند توی دلم آب می شد. اما کم کم انقدر حجم این پیام ها زیاد شد که نسبت بهشون سِر (بی احساس) شدم. 

 

این روند ادامه پیدا کرد و روزی در لابلای تبلیغات یکی از اساتید خوبمان دیدم که کتاب من را در لابلای مقالات سایتش معرفی کرده است. ذوقی که آهسته آهسته داشت به سوی خاموشی می رفت دوباره شعله ور شد. (صادقانه بگویم نه به اندازه ای که آن اوایل داشتم. ولی خوب بهتر از خاموشی و سردی بود.) 

 

 

کمی بعد مدرسان خوبی که کتاب را مطالعه کرده بودند، از من خواستند تا برای مخاطبانی که در دوره های آموزشی آنها شرکت کرده اند، به صورت لایو نکاتی را آموزش دهم تا علاوه بر آموزه های خوب خودشان در زمینه فن بیان، آنها را در زمینه هوش کلامی هم تقویت کنند. آن روزها هم در ابتدای راه واقعاً لذت بخش بود. دعوت شدن توسط یک مدرس دیگر یعنی پذیرش تو. یعنی دمت گرم که انقدر خوب کار کردی که دیگران تو، اطلاعات، شخصیت و شیوه ی تو را قبول دارند. 

اما چیزی که باعث شد امشب ذوق زده بیایم و این دلنوشته را برای شما بنویسم این بود که یکی از اساتید حوزه فن بیان و سخنرانی دراینستاگرام پیام زیر را برایم ارسا کرد:

 

 

در کلاسم تدریس میکنم!!!!!!!!

نمی دانم می توانید احساس مرا درک کنید یا نه. لذتی که در این پیام بود سطح ذوق و شوقی که چشیدم، چندین مرتبه بالاتر از روزهای ابتدایی و آن تشکرهایی بود که بابت مطالعه کتاب می کردند.

خلاصه این که دوست داشتم این احساس ناب را با شما به اشتراک بگذارم.

امیدوارم سراسر زندگیتون پر باشه از این احساسات ناب.

راستی اگر دوست دارید نسخه الکترونیکی این کتاب را داشته باشید، می توانید از این لینک کمک بگیرید.

 

معرفی خود

چطور خود را حرفه ای معرفی کنیم؟

اصلاً چرا معرفی مهمه ؟

اولین گام در برقراری هر ارتباطی این است که طرفین رابطه همدیگر را بشناسند و بدانند که قرار است با چه کسی ارتباط داشته باشند. بنابراین ما هم اولین مهارتی که در هوش کلامی به آن اشاره می‌کنیم نحوه معرفی خودمان است.

ضمیر ناخودآگاه ما انسان‌ها در اولین لحظه ملاقات با هر فردی، در زمان بسیار کوتاهی (بین ۷ تا ۳۰ ثانیه) شروع به قضاوت فرد مقابل می‌کند. نوع پوشش، نحوه عملکرد، شیوه رفتار، نوع صحبت و موارد زیاد دیگری را بررسی کرده و تصمیم می‌گیرد که با این فرد چگونه رفتار کند: آیا فرد مقابل انسان ارزشمندی است یا خیر، آیا جایگاه خاصی برای او قائل شوم یا خیر، آیا ارزش دارد زمانم را به او اختصاص دهم یا خیر و سؤالات زیاد دیگری که در زمان بسیار کوتاه با تحلیل فرد مقابل به آنها پاسخ می دهد.

 

با توجه به نکته بالا، ما با معرفی حرفه‌ای خودمان می‌توانیم اعتبار سازی کنیم و قبل از آنکه ضمیر ناخودآگاه فرد مقابل شروع به قضاوت کند، ما جایگاه ویژه‌ای برای خودمان در ذهن او بسازیم.

 

 

مرحله صفرم در یک معرفی خوب

قبل از اینکه خودمان را معرفی کنیم باید بدانیم مخاطبان ما چه کسانی هستند، از ما چه انتظاری دارند، دوست داریم با چه دیدگاهی به ما نگاه کنند یا به چه اطلاعاتی از ما نیاز دارند. برای مثال شیوه معرفی ما در یک کنفرانس علمی با معرفی در جلسه اولیاء و مربیان مدرسه فرزندمان باهم متفاوت است. اطلاعاتی که در این دو موقعیت بیان می‌کنیم، به‌احتمال‌زیاد یکسان نیستند.

گاهی ممکن است در موقعیتهای جدیدی قرار بگیریم که ندانیم از کدام مدل پیروی کنیم؛ در این حالت بهترین راه‌کار این است که به این فکر کنید که مخاطبان به چه اطلاعاتی از ما نیاز دارند.

نکته دومی که باید آن را در نظر بگیریم این است که چقدر از زمان خود را صرف معرفی می‌نماییم. مثلاً آیا در موقعیتی که کلاً ۳ دقیقه فرصت برای سخنرانی داریم، اختصاص ۲ دقیقه آن برای معرفی کار درستی است؟!؟ باید زمان‌سنجی کنیم و در نظر داشته باشیم که چقدر از زمانمان را می‌خواهیم صرف این کار نماییم.

در گام بعدی هدف از این معرفی را برای خودمان مشخص می‌کنیم؛ یعنی با خود می اندیشیم که مخاطب چه اطلاعاتی از من بداند تا هم کافی باشد و جایگاه خوبی در ذهن او بسازم و هم زیاد از حد و نامربوط نباشد و جایگاهم را تضعیف نکند. با این کار مسیرِمعرفی برای ما روشن‌تر و معرفی‌مان متناسب با هر موقعیت، متفاوت می‌شود.

در انتها نیز باید مراقب اثر جمع باشیم. یعنی مراقب باشیم از الگویی که عموم افراد از آن برای معرفی خودشان استفاده می‌کنند، پیروی نکنیم؛ این بدین معنا نیست که سعی کنیم خاص و متفاوت باشیم بلکه منظور این است که قبل از شروع کمی فکر کنیم و با توجه به موقعیت موجود و شرایط خودمان، معرفی مناسب را ارائه دهیم.

 

 

یک نمونه ویدئویی

در ویدئو زیر که قسمتی از برنامه صبح خلاق تهران است، نمونه ای از یک معرفی مناسب را برایتان آورده ام.در این معرفی کمترین کلمات، بهترین ارائه و مطابق با نیازی که این جمع از آشنایی با این فرد دارند، رقم می خورد: 

 

 

 

چطور یک معرفی قدرتمند داشته باشیم؟

روش‌ها و متد مختلفی برای معرفی وجود دارد که در اینجا یکی از قدرتمندترین و البته ساده‌ترین روش‌ها را برای شما توضیح می دهم. برای ساختن یک معرفی اثرگذار تنها کافی است قدم‌های زیر را گام‌به‌گام برداریم و به سؤالات پاسخ دهیم. درنهایت جواب‌ها را در کنار هم قرار می‌دهیم و الگوی معرفی خود را می‌سازیم. بیایید شروع کنیم:

 

 

 

گام اول: بیان نام

اولین قدم بیان ناممان است. بسته به اینکه رابطه ما با مخاطب چقدر رسمی یا دوستانه است، نام یا نام خانوادگی یا هردو آن‌ها را بیان می‌کنیم.

برای مثال من در جمع‌های دوستانه خودم را «ایرج»، در کارگاه‌ها و دوره‌های عمومی «ایرج شرفی» و در سخنرانی‌های رسمی‌تر برای ارگان‌ها و سازمان‌ها «شرفی» معرفی می‌کنم.

 

این شیوه ساده همچنین به ما کمک می‌کند تا حدومرزهایمان را در هر ارتباطی مشخص کنیم. زمانی که شما خودتان را با نام کوچک معرفی می‌کنید، نشان‌دهنده این است که تمایل دارید تا روابط دوستانه و صمیمی باشد. زمانی که صرفاً نام خانوادگی خودتان را بیان می‌کنید، نشان می‌دهید انتظارتان از این رابطه رسمی بودن است. اگر هم نام و هم نام خانوادگی‌تان را بیان کنید، توقع دارید در این رابطه همچنان که احترامات پابرجاست، کمی شوخی و صمیمیت چاشنی آن باشد.

 

 

گام دوم: چه‌کاره هستیم؟

در این گام به نقش حال حاضر خود در ارتباط با مخاطب اشاره می‌کنیم.

برای مثال من مربی و مدرس هوش کلامی و بهبود مهارت‌های ارتباطی هستم و در شروع کلاس‌ها و دوره‌هایم خودم را با این عنوان معرفی می‌کنم.

حال فرض کنید قرار است برای پیگیری وضعیت تحصیلی فرزندم به مدرسه او بروم. 

آیا در این لحظه من برای معرفی خودم به مدیر مدرسه باید به شغلم اشاره کنم؟ آیا باید از دستاوردها و کتاب‌هایم در معرفی خودم استفاده کنم؟ مطمئناً هیچ فردی چنین کار اشتباهی را انجام نمی‌دهد. در این موقعیت ما به نقش خودمان در این رابطه اشاره می‌کنیم. به این موضوع می‌اندیشیم که فرد مقابل (که در این مثال مدیر مدرسه است) به چه اطلاعاتی از ما نیاز دارد تا رابطه بهتری با او شکل دهیم.

پس اگر قرار باشد من به مدرسه فرزندم مراجعه کنم بهتر است خودم را این‌گونه معرفی کنم: «من شرفی هستم، پدر صدرا». این تنها اطلاعاتی است که برای برقراری ارتباط بهتر با مدیر مدرسه نیاز دارم. همین‌که مدیر بداند من چه کسی هستم کافی است. زیرا بعدازآنکه دانست من پدر چه کسی هستم جایگاه من در ذهن او شکل می‌گیرد و می‌توانیم به ادامه صحبت بپردازیم.

در معرفی خود، تنها به مواردی اشاره می‌کنیم که به شناخت مخاطب از ما کمک می‌کند.

 

آیا تحصیلات و رشته دانشگاهی را هم در معرفی خود بگوییم؟

این سوال خیلی خوب است و جواب آن را خودتان بهتر از من یا هر فرد دیگری می‌دانید. با توجه به شرایطی که هستید می‌توانید تشخیص دهید که لزومی دارد دیگران درباره تحصیلات شما چیزی بدانند؟ کمکی به خودتان و آن‌ها می‌کند؟به عنوان مثال در یک جلسه مهم رسمی و اداری، اتفاقاً بهترین فرصت است که در معرفیِ خود به تحصیلات خود اشاره کنید و اعتبار خودتان را افزایش دهید. این امر باعث می‌شود افراد مانند خود را پیدا کنید و همکاری خوبی با یکدیگر داشته باشید.

 

 

بذار لب کوزه!

شاید با خودتان بگویید «ای بابا…. الان مدرک تحصیلی به درد این میخوره بذاری لب کوزه و آبش را بخوری… دیگه هیچکی تره خورد نمیکنه برای این حرفا و… ».

فقط یک فردی که عزت نفس پایین دارد این حرف را می‌زند! حتی اگر مدرک تحصیلی ما در شغل ما به کار نیاید اما هر چه باشد ما برای آن زحمت کشیده‌ایم و تجارب زیادی بابت آن کسب کرده‌ایم که ما را به آنچه امروز هستیم تبدیل کرده است. هر فرد حرفه‌ای و بااعتماد به نفس، قدر دستاوردها و تلاش‌های خودش را می‌داند.

افراد زیادی هستند که در کارشان موفق هستند اما رشته تحصیلی آن‌ها چیز دیگری بوده… مثلاً علی دایی، فوتبالیست معروف کشورمان، از اینکه بگوید مهندسی شیمی دانشگاه شریف خوانده، باید خجالت بکشد؟ یا افتخار؟

جایی که می‌دانید دانستن رشته و دانشگاه تحصیلی شما باعث می‌شود مخاطب به شما اعتماد کند و با شما دوست شود حتماً در معرفی خود با قدرت و دوستانه آن را بگویید و فرصت‌های بیشتری برای خود ایجاد نمایید.

 

نحوه معرفی خود

 

 

گام سوم: چند سال سابقه داریم؟

گاهی در معرفی‌هایی که در فضاها و موقعیت‌های کاری داریم، می‌توانیم به میزان سابقه خود اشاره‌ای کنیم. این اشاره تنها زمانی باید اتفاق بیفتد که به بالا رفتن اعتبار ما کمک می‌کند. پس به‌طورمعمول اگر سابقه فعالیتمان زیر ۳ سال است در معرفی خود به آن اشاره‌ای نمی‌کنیم.

البته استثنایی هم در این بین وجود دارد و آن‌هم متعلق به زمانی است که حوزه کاری ما بسیار بِکر و جدید است. وقتی حوزه کاری ما حوزه‌ای خاص و جدید است و رقیب جدی در آن وجود ندارد، می‌توانیم به فعالیت کوتاه مدت خودمان هم اشاره‌کنیم.

 

 

گام چهارم: چه کمکی می‌کنیم؟

در گام چهارم به این موضوع می‌پردازیم که شغل یا فعالیت ما چه کمکی به دیگران می‌کند.

این قسمت از معرفی، تأثیرگذار و مهم است. پس بایستی برای آن زمان صرف کنیم تا عباراتی اثرگذار و کلماتی زیبا برای آن انتخاب کنیم. لطفاً دقیقاً از عبارت «به افراد (یا شرکت‌ها) کمک می‌کنم که…» استفاده کنید. چراکه بار معنایی آن به اعتبار و جایگاه سازی شما کمک می‌کند.

مجدد خودم را مثال می‌زنم. من در این قسمت از معرفی می‌گویم: «به افراد کمک می‌کنم تا بتوانند، کلام قدرتمندتری داشته و اثرگذارتر باشند.»

 

 

گام پنجم: مخاطبان ما چه کسانی هستند؟

در قسمت پایانی معرفی خود، شاید بد نباشد که به برخی از افراد یا سازمان‌هایی که ما با آن‌ها همکاری داشته‌ایم اشاره‌کنیم. این کار علاوه بر بالا بردن اعتبارمان، به مخاطب گوشزد می‌کند که اقشاری که ما با آن‌ها فعالیت می‌کنیم و مخاطب ما هستند، شامل چه افراد یا گروه‌هایی می‌باشند و اگر شما هم جزئی از این دسته هستید، من فرد مناسبی برای برقراری ارتباط با شما هستم.

 

 

جمع بندی

اگر بخواهم یک جمع بندی از مطالبی که گفتیم داشته باشیم، فقط کافیه یک بار دیگر به نقشه ذهنی که اول بحث مطرح کردیم، نگاهی بیندازیم: 

 

 

 

یادمان نمی‌رود که…

در این بین باید به چند نکته توجه داشت:

اول اینکه در معرفی خود غلو و بزرگنمایی نکنیم. شاید فکر کنید بد نباشد که در معرفی اولیه خود کمی بزرگنمایی کنید تا جایگاه بهتری در ذهن مخاطب برای خود بسازید؛ اما اگر کمی تفکر سیستمی داشته باشید و آینده نگری کنید هرگز چنین کاری نخواهید کرد. چراکه می‌توان حدس زد اگر مخاطب شما کمی بعد مغایرتی بین گفته‌های شما و واقعیت ببیند، دیگر هیچ جایگاهی در ذهن او نخواهید داشت.

نکته بعدی اینکه از ارائه اطلاعات بیش‌ازاندازه خودداری کنیم. مخاطب را با اطلاعات بیهوده بمباران نکنیم. اصل را بر حذف اطلاعات بگذاریم تا اضافه کردن آن. بعد از آماده کردن معرفی، از خودمان بپرسیم آیا اگر این جمله را حذف کنم به اصل معرفی آسیبی وارد می‌شود؟ اگر جواب منفی بود، با شجاعت آن را حذف کنیم.

 

برای اینکه با معرفی در موقعیت های مختلف بیشتر آشنا شوید، در ادامه به نمونه‌هایی از معرفی خودم در شرایط متفاوت اشاره می کنم:

 

۱- «من ایرج شرفی هستم. مربی و مدرس بهبود مهارت‌های ارتباطی و به افراد کمک می‌کنم تا بتوانند، روابط بهتری با اطرافیانشان بسازند و اثرگذارتر باشند. مخاطب من تمام افرادی هستند که دوست دارند در ارتباطات بدرخشند و مؤثرتر باشند.» (در شروع کارگاه‌ها و کلاس‌های عمومی)

 

۲- «من شرفی هستم. نویسنده کتاب «از هفت تا بی نهایت» و کارم تحقیق و پژوهش در حوزه مهارت‌های ارتباطی است.» (در شروع سخنرانی در جمع اساتید دانشگاه و فرهنگیان)

 

۳- «من شرفی هستم. پدر صدرا. شاگرد کلاس الف» (در مدرسه فرزندم)

 

۴- «من شرفی هستم. همسایه طبقه بالایی» (در ارتباط با یکی از همسایگان)

 

۵- «من ایرج هستم. نوه فلانی» (در ارتباط با اقوام دور در یک عروسی)

 

 

تمرین:

حالا نوبت شماست. حداقل ۳ معرفی از خودتان بنویسید که در موقعیت‌های مختلف به آن نیاز دارید. (حتماً یکی از آن‌ها باید در رابطه با محیط کارتان باشد).

 

نمونه متن معرفی خود در موقعیت‌های مختلف

فرمولی که برای معرفی خود خواندید، در موقعیت‌های مختلف کاربردهای مختلفی دارد. بعضی جاها لازم نیست همه موارد را ذکر کنیم اما بعضی جاها لازم است. در ادامه برای چند موقعیت متفاوت، چند مثال می‌آورم.

 

معرفی حرفه‌ای خود در جلسات اداری:

سلام من مریم ربیعی هستم، کارشناسی ارشد آی تی، سه سال سابقه کار در فلان شرکت رو به عنوان مدیر تیم برنامه نویسی دارم و در حال حاضر هم اونجا هستم. هدفم اینه که با کمترین هزینه و زمان، بهترین خروجی رو داشته باشیم.

به عنوان تمرین، تمام گام‌های ذکر شده را در این معرفی پیدا کنید.

 

 

معرفی خود به دوستان

جمع دوستان کاری: سلام من مریم ربیعی هستم، آی تی خوندم و الان تو یه شرکت قسمت فنی رو مدیریت میکنم.

جمع دوستان نزدیک محل زندگی: سلام من مریم هستم، تو همین ساختمون ارکیده مجتمع سوم زندگی می‌کنم.

در حضور دوستان دانشگاهی: سلام، مریم ربیعی هستم. ارشد آی تی می‌خونم و ترم آخرمه.

 

 

معرفی خود در جمع فامیل:

سلام من مریم هستم، دختر آقا عبدالله.

 

 

معرفی خود در مدرسه:

مریم ربیعی هستم، کلاس دهم انسانی.

 

 

دقت کنید که در هر موقعیتی چه گام‌هایی ضروری است و باید ذکر شود و چه گام‌هایی مهم نیستند که چه بسا نگفتن آن‌ها بهتر از گفتنشان است. مثلاً در جمع فامیل لزومی ندارد که مثل جلسات اداری، رزومه تحصیلی و کاری خود را به قطار بکشیم و بگوییم.

 

 

نمونه متن معرفی خود به دیگران

 

معرفی حرفه ای تر: معرفی به کمک پیام مخفی

برای معرفی خودمان یک سبک بسیار حرفه ای تر هم  وجود دارد که به آن معرفی به کمک پیام مخفی می گوییم. از آنجایی که این سبک از معرفی را در مقاله اعتبارسازی حرفه ای به صورت کامل توضیح داده ام، در این مقاله دیگر به آن نمی پردازم. اما مؤکداً توصیه می کنم این مقاله را هم مطالعه کنید. 

 

 

بهترین روش معرفی خود

هر چه که در این مقاله خوانده‌اید را به کرسی عمل بنشانید تا کاربرد هر تکنیک دستتان بیاد.

تمرین کنید تا هوش کلامی شما تقویت شود. هر چه هوش کلامی شما بیشتر شود، می‌توانید در هر موقعیتی سنجیده، هوشمندانه و جذاب صحبت کنید و تأثیرگذاری کلام خود را افزایش دهید.

مجموعه ایرج شرفی با بیش از ۵ سال تجربه تخصصی در زمینه هوش کلامی و فن بیان، دوره بی‌نظیر هوش کلامی را آماده کرده است و که در آن با به روز‌ترین و مؤثرترین تکنیک‌های هوش کلامی، آشنا می‌شوید. برای کسب اطلاعات بیشتر روی دوره هوش کلامی کلیک کنید.

 

بنر هوش کلامی

بنر هوش کلامی

طنز پردازی

چگونه شوخ طبع باشیم؟

شاید برایتان سؤال شده باشد که چطور یک غذا می تواند بی نهایت خوشمزه و لذت بخش باشد و یک غذای دیگر غیر قابل‌ تحمل؟ اگر بخواهیم به غیراز مواد اولیه مرغوب و مهارتی که آشپز دارد عامل دیگری را در لذیذ بودن یک غذا نام ببریم، قطعاً آن عامل، چاشنی ها هستند. چاشنی ها افزودنی های اضافه‌ای مثل سس، آب‌لیمو، فلفل، پودر سیر، آویشن، زیره، دارچین و… هستند که به غذای اصلی اضافه می شوند و آن را خوش رنگ تر، خوش طعم تر و خوشبوتر می کنند. اگر از چاشنی ها به اندازه مناسب استفاده کنیم غذای ما لذیذتر خواهد شد.

اگر می خواهیم صحبت هایمان هم مانند غذاهایمان دل چسب باشند، باید از چاشنی های کلامی استفاده کنیم. شوخ طبعی یکی از چاشنی های کلامی است. یکی از بهترین و اثرگذارترین آن‌ها. دلیل این اثرگذاری چیست؟ دلیل آن این است که بر روی نیم کره راست مغز تأثیر می گذارد و احساسات ما هم توسط همین نیمکره کنترل می شوند. نیمکره راست همچون فیلی قدرتمند است که هرگاه با فیل سوار (نیمکره چپ) درگیر شوند، فیل است که پیروز این میدان می‌شود.

 

معنی شوخ طبعی چیست؟

طبق معمول فیلسوف‌های گرامی درباره شوخ طبعی اظهار نظر کرده‌اند و خوب است نظریه آن‌ها را هم بدانیم (اول یک نفس عمیق بکشید):

در تعریف خنده گفته‌اند: «خنده پدیده‌ای عضلانی است، شامل انقباض و انبساط متناوب عضلات صورت، به همراه حرکات متقابل دیافراگم، انقباضات مرتبط حنجره و دریچه‌های نای، الگوی منظم تنفس را به هم می‌ریزند و صدا تولید می‌شود.»

مفهومش سخت بود؟ فیلسوف‌اند دیگر! اما لطف کرده‌اند و یک تعریف دیگر هم از شوخ طبعی ارائه داده‌اند:

«خنده عبارت از به جوش آمدن خون است، بر اثر اینکه انسان چیزی را می‌بیند یا می‌شنود که او را سرگرم ساخته از جا می‌پراند و یا حرکت می‌دهد. و اگر او بی‌درنگ نتواند توانایی خود را جهت ارتباط آن وضع با اندیشه‌های خود به کار اندازد، خنده بر وی غالب می‌شود.»

جای تشکر دارد که تعریف ساده‌تری به ما دادند وگرنه از این به بعد چطور باید می‌خندیدیم؟!

در کل شوخ طبعی زمانی اتفاق می‌افتد که ما یک کاری انجام دهیم یا چیزی بگوییم که باعث خنده دیگران شود. البته نه هر کاری، کاری که باعث شگفتی بشود!

 

شوخ طبعی چیست

 

 

با شوخ طبعی چی بدست می آوریم؟

اگر بخواهیم در هنگام صحبت کردن یک سر و گردن بالاتر از اطرافیان باشیم، باید بتوانیم در کلاممان از شوخ طبعی استفاده کنیم. اگر به اطرافیانتان توجه کنید، افرادی که می توانند از شوخ طبعی استفاده کنند، هم دایره ارتباطات وسیع تری دارند، هم می توانند افراد بیشتری را به خود جذب کنند و هم در گفت وگوها راحت تر می توانند به هدفشان برسند. مهارت شوخ طبعی اگر با مهارت داستان گویی جذاب همراه شود می تواند برای ما کاریزما کلامی بسازد و کلام ما را جذاب تر و دلنشین تر کنند؛ لذا دیگران از هم کلامی با ما بیشتر لذت می برند و ما محبوب تر خواهیم شد.

طناز بودن مزایای دیگری هم دارد از جمله:

  • نشان می دهند که گوینده هوش کلامی بالایی دارد.
  • اعتمادبه‌نفس فرد را در هنگام صحبت بالا می‌برد.
  • از خسته شدن مخاطب در هنگامی که شما صحبت می کنید، جلوگیری می‌کند.
  • باعث می شود گوینده سریعاً با مخاطب ارتباط حسی برقرار کند.
  • باعث می‌شود مخاطب گوینده را بیشتر بپذیرد و به او اعتماد کند.
  • حرفه‌ای بودن گوینده را نشان می‌دهد و مخاطب را علاقه‌مندتر می‌کند.
  • و … .

 

چه چیز باعث می‌شود که ما بخندیم؟

جواب این سؤال ساده نیست و برای هر فردی متفاوت است. قبل از هر چیزی ما باید مخاطب را بشناسیم سپس متناسب با شخصیت او، طنز و لطیفه بگوییم. چون گاهی اوقات ممکن است باعث ایجاد سوء تفاهم شود. کمدین‌ها با تمرین و شکست‌های بسیاری توانسته‌اند به مهارتی در طنزپردازی برسند، که هر لحظه جواب «چه چیز باعث خنده ما می‌شود؟» را درک کنند. شوخ طبعی مهارت فوق العاده‌ای است که اگر کسی آن را داشته باشد، خیلی سریع و راحت به دیگران نفوذ می‌کند.

 

شوخ طبعی در روانشناسی

شوخ طبعی در روانشناسی تعریف‌های مختلفی دارد، در اینجا سه نظریه مهم را برایتان آورده‌ایم که اگر آن‌ها را به خوبی استفاده کنید، راحت‌تر می‌توانید شوخ طبع باشید:

 

 

نظریه برتری

طبق این نظریه که جناب آقایان ارسطو، افلاطون، توماس هابس و هنری برگسون مطرح کرده‌اند:

«ما به دیگران می‌خندیم چون احساس می‌کنیم بر آن‌ها برتری داریم، ما به عیب‌ها و نقص‌های دیگران می‌خندیم».

به عنوان مثال چرا باید به یک کودک که تمام سر و صورت خود را در ماست و ماکارانی آغشته کرده، بخندیم؟ یا چرا باید به یک سیاستمدار که حین سخنرانی، دندان‌های مصنوعی‌ او از دهانش به بیرون می‌افتد، بخندیم؟

دیدن عیب‌ها و نقوص دیگران باعث خنده ما می‌شوند و از همین نکته می‌توانیم برای شوخ طبعی در کلام خود استفاده کنیم. مثلاً اشاره به نقطه ضعف‌های دختران و پسران و تفاوت‌های آن‌ها یکی از رایج‌ترین موضوعات شوخ طبعی است.

مرد باید خشن باشه: محکم دستشو رو میز بکوبه و با فریاد بگه: امشب ظرفارو من میشورم! نقطه ضعف مردی که از همسر خود میترسد.

 

نظریه برتری، شوخ طبعی در روانشناسی

 

نظریه ناسازگاری

طبق این نظریه، تناقض و تضاد باعث خنده می‌شود. تصور کنید پدرتان با همان سیبل، روسری و چادر بپوشد و بگوید «پسرم تو منو دق دادی… پس کی میخوای بزرگ بشی و اتاقتو خودت مرتب کنی…». دیدن چهره پدر با این منظره، واقعاً خنده دار است. چرا؟ چون بین تصور ما از مردانگی پدر و سیبل‌هایش با لباس و ظرافت صحبت کردنِ زنانه، تضاد و ناسازگاری وجود دارد.

همین ناسازگاری و تناقض باعث تعجب و شگفتی ما می‌شود و چون دلیل منطقی برای آن نمی‌یابیم خنده‌مان می‌گیرد. از این نکته برای شوخ طبعی استفاده کنید.

 

نظریه ناسازگاری در شوخ طبعی

 

 

نظریه رهایی و تسکین

آقای فروید برای نظریه رهایی و تسکین خیلی زحمت کشیدند. ایشان در کتاب لطیفه‌ها و رابطه آن با خودآگاه شرح داد که انرژی آزاد یا تخلیه شده در خنده به این دلیل لذت‌بخش است که از میزان انرژی‌ای که در مواقع معمول برای مهار یا سرکوب فعالیت روانی به کار می‌رود، می‌کاهد.

یعنی ما گاهی اوقات برای اینکه از درد و رنج‌های خود رها شویم، آن را به حالت شوخی و بازی فرض می‌کنیم که رنج خودمان کاهش پیدا کند.

احتمالاً این لطیفه را شنیده باشید:

پدر و مادرها زمانی که ما اشتباه می‌کنیم می‌گویند «با این سنت که بزرگ شدی هنوز عقل نگرفتی» اما زمانی که خودشان اشتباه می‌کنند می‌گویند «تو هنوز بچه‌ای و این چیزها را نمی‌دانی». بالاخره تکلیف ما را مشخص کنند که بچه هستیم یا نه؟

این لطیفه می‌تواند از زبان یک نوجوان باشد که ناراحت است و به حالت شوخ طبعی آن را بیان می‌کند.

 

نظیه رهایی و تسکین در شوخ طبعی

 

شوخ طبعی در همه‌جا

شاید معتقد باشید شوخ طبعی تنها در ارتباطات دوستانه و غیررسمی کاربرد دارد و در صحبت جدی نمی توان از آن استفاده کرد. برای اینکه متوجه این باور اشتباه بشویم، یک ویدئو کوتاه از صحبت های آقای لاریجانی (رئیس مجلس در یک مراسم رسمی برایتان آماده کرده ام تا ببینید که در هر موقعیت و در هر شرایطی می توان از شوخ طبعی استفاده کرد.

 

 

شوخ طبعی در اسلام

پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند:

«منافق، اخموی عصبانی است اما مؤمن اهل صمیمیت و شوخ طبعی است».

در اسلام به خوش رو و شاد بودن تأکیده شده است اما به همان اندازه به رعایت حد و مرز شوخی کردن، تأکیده فراوان دارد. یعنی مراقب باشیم که با شوخ طبعی باعث رنجش و ناراحتی کسی نشویم، به کسی توهین نکنیم، باعث تحقیر کسی نشویم، فردی را زیر سؤال نبریم. شوخ طبعی محترمانه این است که همه با هم بخندیم نه اینکه به هم بخندیم.

 

شوخ‌ طبعی آسانسوری

در کتاب «روانشناسی خنده» نوشته آقای راد مارتین این‌گونه بیان شده است که هر تغییر ناگهانی که ما انتظارش را نداریم و غافلگیرمان می کند، می تواند باعث خندیدن ما بشود.

برای اینکه این تغییر ناگهانی منجر به طنز و خندیدن ما شود بایستی اجزای چهارگانه طنز به‌صورت هماهنگ و متناسب کنار هم قرار گیرند. این اجزاء به ترتیب اولویت عبارتند از:

 

  • گوینده: فردی است که می خواهد طنز را بیان کند.
  • جو فعلی: فضایی که ما در آن قرار گرفته ایم و قصد داریم طنز را بیان کنیم.
  • خود طنز: آن موضوعی که می خواهیم از آن برای خنداندن دیگران استفاده کنیم.
  • شنونده یا مخاطب: افرادی که طنز را می شنوند یا می بینند.

 

اگر این اجزا از تناسب خوبی برخوردار باشند، شوخ طبعی ما موجب خنده می شود؛ اما اگر هر کدام از آن‌ها ناهماهنگ و نامتناسب باشند، علاوه بر اینکه مخاطب را نمی خنداند، باعث می شود ذهن او یک امتیاز منفی به نام ما ثبت کند.

به حض اینکه هر ۴ جزء به‌صورت هماهنگ و متناسب باهم مهیا شدند، می توانیم شوخ طبعی خود را ارائه کنیم (شوخی کنیم). شوخ طبعی هم مانند حاضرجوابی آسانسوری است؛ به این معنا که لحظه‌ای است و باید در همان لحظه بیان شود چراکه زمان زیادی در اختیار نداریم و اگر آن را به زمان دیگری موکول کنیم، مزه و دلچسبی اولیه را ندارد.

به همین دلیل است وقتی می خواهیم اتفاقی که به خاطر آن بسیار خندیده ایم را برای فرد دیگری تعریف کنیم، متوجه می شویم که این موضوع برای او اصلاً هم خنده‌دار نیست. او نمی خندد نه به این خاطر که موضوع ما خنده‌دار نبوده است؛ صرفاً به این دلیل که از زمان آن گذشته است و جزء دوم شوخ طبعی یعنی «جو» برای تعریف ما از آن داستان، مهیا و متناسب نبوده است.

 

شوخ طبع‌ها چه ویژگی‌هایی دارند؟

مهم‌ترین ویژگی افراد شوخ طبع این است که مسائل را زیاد بزرگ و جدی نمی‌گیرند در واقع زیاد به خود سخت نمی‌گیرد. خیلی راحت می‌توانند از درون خود بیرون بیایند به دنیای اطراف خود بی‌طرفانه نگاه کنند.

افراد شوخ طبع معمولاً در ارتباط با دیگران دل نازک نیستند مثلاً اگر فردی به آن‌ها توهین کند زود ناراحت نمی‌شوند اما زود فراموش می‌کنند.

شوخ طبع‌ها نیمه پر لیوان را می‌بینند و زیاد روی نقاط منفی تمرکز نمی‌کنند.

شوخ طبعی فقط از وجود یک فرد شوخ طبع جاری است و اگر می‌خواهیم شوخ طبعی خود را تقویت کنیم، باید به دنیا نگرش بازی و طنز داشته باشیم. 

 

ویژگی های افراد شوخ طبع

 

آماده‌سازی برای شروع

درباره جو و محیط شوخ طبعی که جزء دوم آن به حساب می آید بیان کردیم که اگر می خواهیم طنز ما باعث خندیدن مخاطب شود، باید جو حاکم، شوخی ما را بپذیرد. گاهی با شوخی هایی روبرو شده ام که فرد به جَو آن لحظه توجه نکرده و طنز یا شوخی خود را بیان نموده است؛ اما این کار او نه تنها باعث نشده است که اطرافیان بخندند، بلکه به عنوان فرد پرحرفی شناخته شده است که نمی داند در چه زمانی گفتن چه چیزی صحیح است.

در لحظه ای که می خواهیم شوخی کنیم، یا در صحبت هایمان شوخ طبعی بکار ببریم باید به میزان جدی بودن یا دوستانه بودن فضا، غم‌آلود بودن یا شاد بودن فضا، متناسب بودن یا نبودن با فرهنگ جمع، مربوط بودن یا نبودن به این لحظه، جنبه دار بودن یا نبودن جمع و موارد دیگر توجه کرد.

گاهی برای آماده سازی جو، قبل از آنکه بخواهیم از طنز استفاده کنیم شاید بد نباشد بگوییم: «اجازه بده یک مورد خنده دار برایت تعریف کنم». با این کار تا حدی برای افراد آمادگی ذهنی به وجود می آید و جو آماده می‌شود.

همچنین در مواردی که امکانش هست زبان بدن را همراه طنزمان کنیم، چراکه اثرگذاری بیشتری خواهد داشت.

 

خودزنی

در کلاس های فن بیان  و  هوش کلامی همیشه به شرکت کنندگان اصرار دارم که در صحبت هایشان اصلاً خودزنی نکنند. خودزنی به این معنا که ایراد یا عیب خود را فاش کنیم یا تواضع بی‌جا به خرج دهیم. برای مثال وقتی از آنها می خواهم در جمع صحبت کنند، در ابتدای صحبت خود می گویند: «البته من کوچکتر از آن هستم که بخواهم در مقابل شما بزرگواران چیزی بگویم یا حرفی داشته باشم…» یا در میان صحبت هایشان می گویند: «خوب من اعتمادبه‌نفس اینکه بتوانم نه بگویم را ندارم» و موارد مشابه دیگر. این‌ها همگی نمونه هایی از خودزنی به حساب می‌آیند.

 اما وقتی به جلسه ای می رسیم که می خواهم طنزپردازی را آموزش دهم، از آنها می خواهم که خودزنی کنند. وقتی به این تضاد برخورد می کنند علت آن را جویا می شوند و من توضیح می دهم شوخ طبعی تنها جایی است که ما اجازه داریم خودزنی کنیم، از خرابکاری هایمان یاد کنیم و به نقص ها و ایراداتمان دامن بزنیم. مخاطب از اینکه بداند ما هم مثل او انسان هستیم نه یک فرشته بی نقص احساس آرامش می‌ کند و خود را به ما نزدیک‌تر می بیند، با اشتیاق به ما گوش می دهد و شاید چون خود او هم این خرابکاری را مرتکب شده است با ما همزادپنداری کند.

وقتی خودمان در شوخ طبعی به خرابکاری هایمان دامن می زنیم مخاطب دیگر به خود اجازه نمی‌دهد آن را دستمایه خنده و تمسخر ما قرار دهد چرا که خودمان به آن خندیده ایم و تعریف دوباره او از خرابکاری ما خنده آور نخواهد بود.

در اپلیکیشن Wunderlist لیستی را به خرابکاری های خودم اختصاص داده ام و آنها را یادداشت می کنم تا در زمان مناسب از آنها در طنزپردازی استفاده کنم. شاید بد نباشد شما هم این کار را انجام دهید.

 

 

چطور شوخی کنیم؟

تکنیک‌های زیر کمک می‌کند که حس طنز و شوخی را در خود تقویت کنیم:

  • با افراد شوخ طبع دائم در ارتباط باشید
  • با کلمات و جملاتی که دو برداشت مختلف دارند، بازی کنید.
  • داستان‌های خنده دار و شخصی خود را تعریف کنید.
  • زبان بدن مناسب داشته باشید.
  • لحن دیالوگ‌ها و شخصیت‌های داستان‌ را دقیقاً مانند خودشان بیان کنید.
  • ادب را رعایت کنید که از آن طرف بوم نیفتید.

 

شوخ طبعی یک عمل آسانسوری است. یعنی در لحظه باید تشخیص دهیم که الان چه چیز باعث خنده مخاطب می‌شود. کسب چنین مهارتی راحت نیست اما ارزشش را دارد چون باعث می‌شود جذاب‌تر و کاریزماتیک‌تر باشیم، از طرفی به راحتی نظر مثبت دیگران را جلب کنیم.

 

 

شوخ طبعی در محیط کار

حبس شدن پشت یک میز که باید دائم به یک کامپیوتر خیره شوید و با کسی هم صحبت و صمیمیت نداشته باشید، عذاب آور و غیرقابل تحمل است. حاضر هستید در چنین محیط کاری، کار کنید؟

معمولاً ما دوست داریم در یک محیط کار شاد و مفرح فعالیت کنیم. حتی مدیران هم با این امر موافق هستند، باور ندارید؟ نظرسنجی انجام شده است که در آن ۹۱ درصد مدیران، شوخ طبعی را برای پیشرفت شغلی ضروری می‌بینند. همچنین ۸۴ درصد از آن‌ها باور دارند که انسان‌های شوخ طبع بهتر کار می‌کنند.

شوخ طبعی در محیط کار، کمک می‌کند شاداب‌تر و خلاق‌تر باشیم و نتیجه بهتری از کارها بگیریم. از طرفی روابط ما را با مدیر و همکاران نزدیک‌تر و قوی‌تر می‌کند. حتماً در محیط کار شوخ طبعی کنید (البته به جا و به موقع) و خودتان به تدریج شاهد روابط عالی با دیگر همکاران خواهید شد.

 

الگوهای طنز پردازی

هر فردی به شیوه خاص خودش می تواند از شوخ طبعی استفاده کند. شاید من از شیوه و روشی که شما برای طنز استفاده می کنید، نتوانم دیگران را بخندانم؛ همچنین ممکن است فرد دیگری در زمان هایی که من می توانم دیگران را بخندانم، نتواند طناز باشد. پس در ابتدا پیشنهاد می کنم الگوی شخصی خودتان را پیداکرده و از آن استفاده کنید.

اما اگر به هر دلیلی نمی دانید چه زمان هایی و چطور می توانید طناز باشید، الگوهایی وجود دارد که می‌توانند به ذهن شما کمک کند تا برای شوخ طبعی بهتر عمل کند. من در دوره هوش کلامی به طور مفصل و همراه با نمونه های ویدئویی،  ۵ الگوی قدرتمند را معرفی کرده ام. در این مقاله یکی از آنها را برایتان آموزش می دهم.

 

 

الگوی نفی حالت مطلوب

برای استفاده از این الگو حالت مطلوب مخاطب که انتظار دارد آن را ببیند یا بشنود را پیدا کرده و با هوشمندی آن را زیر سؤال می‌بریم یا تغییرش می‌دهیم. به‌بیان‌دیگر زمانی که مخاطب انتظار دارد اتفاق مشخصی بیفتد (حرف مشخصی بزنیم یا کار مشخصی انجام دهیم)، اتفاق دیگری رخ می‌دهد.

برای درک بهتر این الگو در ادامه دو مثال ویدئویی برایتان آماده کرده ام که می توانید در زیر مشاهده کنید:

 

 

 

ویدئوی اول:

 

 

 

 

ویدئوی دوم:

 

کتاب شوخ طبعی

در ادامه ۵ کتاب به شما معرفی می‌کنیم که راهنمای عالی برای تقویت شوخ طبعی است و برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید آن‌ها را از سایت فیدیبو بررسی و تهیه نمایید:

 

کتاب هنر شوخ طبعی

نویسنده: پاتریک کینگ

این کتاب برای کسانی است که می‌خواهند در شوخ طبعی واقعاً هنرمند و متخصص شوند. آقای پاتریک در ۱۸ فصل به طور مفصل به مهارت‌ها و تکنیک‌های شوخ طبعی می‌پردازد

 

کتاب هنر شوخ طبعی

 

کتاب شوخ طبعی در روانشناسی

نویسنده: راهله سیاه کمری

در این کتاب یک نقل قول از مارک تواین آمده است:

«زندگی مهم‌تر از آن است که جدی‌اش بگیریم»!

این کتاب از دیدگاه روانشناسی، شوخ طبعی را بررسی می‌کند و اطلاعات مفیدی در اختیارتان قرار می‌دهد.

 

کتاب شوخ طبعی در روانشناسی

 

کتاب درآمدی به طنزپژوهی

نویسندگان: راد مارتین، جان موریل، آرتور برگر، الیوت ارینگ، ویلیباد روخ

این کتاب توسط یک گروه از نویسندگان نوشته شده است و گردهم آمدند تا یک کتاب تخصصی در زمینه طنزپژوهی ارائه دهند. کتاب درآمدی بر طنزپژوهی، از دیدگاه‌های مختلف روان‌شناسی، مطالعات فرهنگی، انسان‌شناسی، نشانه‌شناسی و کاربردهای آن، نوشته شده است.

 

کتاب درامدی بر طنزپژوهی

 

کتاب از هفت تا بی‌نهایت

نویسنده: ایرج شرفی

در این کتاب علاوه بر طنزپردازی، با تکنیک‌های تمام ابعاد هوش کلامی اعم از حاضرجوابی، متقاعدسازی آشنا می‌شوید و با استفاده از الگوهای که معرفی کرده، می‌توانید کلامی جذاب و اثرگذار داشته باشید. این کتاب به ما کمک می کند تا:

  • چطور به بهترین شکل ممکن خودمان را معرفی کنیم تا دیگران به توانایی‌ها و مهارت‌هایی که داریم پی ببرند.
  • اصول روایت گری را یاد بگیریم و داستان‌هایی جذاب و گیرا تعریف کنیم و مخاطب را جذب نماییم.
  • بخش کلامی متقاعدسازی را فرا بگیریم و راحت تر بتوانیم دیگران را متقاعد کنیم.
  • بتوانیم بداهه صحبت کنیم و با این کار بدرخشیم و نقطه تمایزی میان خود و افراد دیگر ایجاد کنیم.
  • حاضر جواب باشیم و سپری در برابر حمله دیگران بسازیم.
  • در کلاممان به زیبایی از طنز استفاده کنیم و بر جذابیت کلام خود بیفزاییم.
  • با هیپنوتیزم کلامی آشنا شویم و به کمک آن اثرگذاری خود را بالاتر ببریم.
  • صدای خود را تقویت کنیم و در هنگام صحبت، صدایی مقتدرانه داشته باشیم.

 

کتاب حاضر جوابی از هفت تا بی نهایت

 

اگر نخندند حسابی تحقیر می‌شوم

بیل کازبی، کمدین مشهور آمریکایی، یک حرف بسیار زیبا و طلایی گفته است:

من رمز پیروزی را نمیدانم! اما رمز شکست این است که همه را راضی نگه داری!

گاهی اوقات پیش آمده، حرفی گفته‌ایم که از نظر خودمان خنده‌دار بوده است اما دیگران نخندیدند! در این شرایط معمولاً احساس می‌کنیم تو ذوقمان خورده و حسابی سرخورده می‌شویم. اما بدانیم که همه مثل ما فکر نمی‌کنند و قرار هم نیست همه را راضی نگه داریم! طبق همان جمله بیل کاذبی!

 

تقویت شوخ طبعی

 

بهترین روش تقویت شوخ طبعی

هر چه که در این مقاله خوانده‌اید را به کرسی عمل بنشانید تا کاربرد هر تکنیک دستتان بیاد.

تمرین کنید تا هوش کلامی شما تقویت شود. هر چه هوش کلامی شما بیشتر شود، می‌توانید در هر موقعیتی سنجیده، هوشمندانه و جذاب صحبت کنید و تأثیرگذاری کلام خود را افزایش دهید.

مجموعه ایرج شرفی با بیش از ۵ سال تجربه تخصصی در زمینه هوش کلامی و فن بیان، دوره بی‌نظیر هوش کلامی را آماده کرده است و که در آن با به روز‌ترین و مؤثرترین تکنیک‌های هوش کلامی، آشنا می‌شوید. برای کسب اطلاعات بیشتر روی دوره هوش کلامی کلیک کنید.

هیپنوتیزم کلامی

هیپنوتیزم کلامی | چطور کلام نافذ واثرگذار داشته باشیم؟

هیپنوتیزم چیست؟

خیلی از افراد زمانی که با کلمه «هیپنوتیزم» مواجه می‌شوند یاد ساعت جیبی گردی می‌افتند که از یک زنجیر بیست سانتی‌متری آویزان است و جلوی چشم یک نفر آن‌قدر به چپ و راست می‌رود تا فرد را وارد یک خلسه کند. بی‌شک این تصویر به این دلیل در ذهن ما جای گرفته است که بارها و بارها آن را در کارتون‌های دوران کودکی دیده‌ایم. 

در این مقاله قرار نیست ما چنین کاری انجام دهیم. به‌ دروغ بودن یا حقیقی بودن این نوع از هیپنوتیزم هم کاری نداریم چراکه به موضوع این مقاله ارتباطی ندارد. (برخی اعتقاد دارند چنین روشی واقعاً وجود دارد و برخی معتقدند دروغی بیش نیست). تنها چیزی که ما در این فصل از آن کمک می‌گیریم مفهوم و معنای هیپنوتیزم است.

 

کودک اتم به دست

در اولین کتابم که با نام «موفقیت در خون توست» به چاپ رسید، اصطلاحی را خلق کردم به نام «کودک اتم به دست». در یکی از فصول این کتاب به‌طور کامل به شرح این اصطلاح پرداختم و بیان کردم که کودک اتم به دست همان ضمیر ناخودآگاه ماست؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه ما بسیار قدرتمند اما بشدت ساده‌لوح است و همانند کودکی می‌ماند که قدرت اتم به دست دارد اما گاهی ساده‌لوحی او شرایط بدی را رقم می‌زند. در همان‌جا نیز راه‌کارهایی را ارائه کردم تا بتوانیم از این قدرت، نهایت استفاده را ببریم.
(برای تهیه نسخه الکترونیکی این کتاب می‌توانید به  این صفحه مراجعه نمایید.)

 


ضمیر ناخودآگاه در حالت عادی در دسترس نیست و به‌راحتی نمی‌توانیم بر روی آن اثرگذار باشیم. هیپنوتیزم یکی از روش‌هایی است که می‌توانیم به کمک آن با ضمیر ناخودآگاه ارتباط برقرار کنیم؛ یعنی ضمیر خودآگاه را کنار می‌زنیم و مستقیماً با ضمیر ناخودآگاه ارتباط برقرار می‌کنیم.

 

شاید برایتان سؤال پیش بیاید که اصلاً چرا باید با ناخودآگاه ارتباط برقرار کنیم؟ در کتاب موفقیت در خون توست به‌صورت کامل شرح داده شد اما اگر بخواهم جواب مختصری به این سؤال بدهم باید بگویم که غالب تصمیم‌های ما توسط ضمیر ناخودآگاه گرفته می‌شود. اگر بخواهیم فرد مقابلمان تصمیم دلخواه ما را بگیرد یا رفتار دلخواه ما را انجام دهد ابتدا باید بتوانیم تأییدیه ضمیر ناخودآگاه او را بگیریم.

درحقیقت هیپنوتیزم کلامی مجموعه ای از مهارت ها و تکنیک هاست که با بکار بردن آن‌ها در کلاممان بتوانیم سریعاً با ضمیر ناخودآگاه مخاطب ارتباط برقرار کنیم و اثرگذارتر باشیم.

 

 

آیا استفاده از هیپنوتیزم کلامی کاری اخلاقی است؟

برخی از افراد زمانی که در دوره‌های آموزشی هوش کلامی با مفهوم هیپنوتیزم کلامی آشنا می‌شوند از من می‌پرسند: «آیا واقعاً این کار اخلاقیه؟» در جوابشان می‌گویم: «قرار نیست ما افراد را به یک خلسه ببریم و از آن‌ها اخاذی کنیم. هیچ فردی اگر قصد انجام کاری یا گفتن حرفی را نداشته باشد، ما نمی‌توانیم او را مجبور کنیم تا به خواسته ما تن دهد.

محال است افراد نخواهند از چارچوب‌های فکری، اعتقادی و ارزشی خود خارج شوند و کسی بتواند آن‌ها را مجبور به خارج شدن کند؛ نه‌تنها در حالت عادی، حتی در هیپنوتیزم هم امکان چنین چیزی وجود نخواهد داشت.»

مجدد می‌پرسند: «اگر این‌طور است که با مایل نبودن فرد ما نمی‌توانیم تأثیرگذار باشیم پس چرا باید از هیپنوتیزم استفاده کنیم؟»

در جواب میگویم: «بله درست است که اگر تمایلی نداشته باشد نمی‌توانیم او را مجبور کنیم؛ اما اگر خواسته یا صحبت ما در غالب چارچوب‌های فکری، اعتقادی و ارزشی او باشد، با استفاده از هیپنوتیزم کلامی شانس پذیرش صحبت خود را بالاتر برده‌ایم. همچنین خیلی از مواقع افراد بین چند گزینه مردد هستند و نمی‌توانند گزینه صحیح را انتخاب کنند. ما با هیپنوتیزم کلامی گزینه بهتر را به آن‌ها معرفی می‌کنیم تا میزان پذیرش آن گزینه بالاتر رود.

به‌عبارت‌دیگر با کمک هیپنوتیزم کلامی «سطح پیشنهاد پذیری» افراد را بالاتر می‌بریم. شاید در حالت عادی تمایل زیادی به پیشنهادهای ما نشان ندهند اما زمانی که از تکنیک‌های هیپنوتیزم کلامی استفاده می‌کنیم، میزان پذیرش خود را بالاتر برده‌ایم.»

 

اجزای هیپنوتیزم کلامی

هیپنوتیزم کلامی از دو بخش تشکیل شده است:

 

 

ا- مهارت های فن بیان و صداسازی

مهارتهای فن بیان شامل موارد بسیاری همچون: داشتن صدایی رسا و قدرتمند، افزایش برد و حجم صدا، تغییر لحن، آهنگین بودن کلام، تغییر سرعت کلام و … می شود. از آنجایی که در این مقاله مجالی برای آموزش این موارد نیست، از آنها گذر می کنیم. (اگر تمایل دارید این مهارت ها را در خود تقویت کنید و با تمرین های هر کدام آشنا شوید، پیشنهاد می کنم به فصل آخر کتاب «از هفت تا بی نهایت» مراجعه نمایید.

 

 

۲- تکنیک های هیپنوتیزم کلامی

تکنیک‌های زیادی در زمینه هیپنوتیزم کلامی وجود دارد که در دوره های هوش کلامی هفت تکنیک را آموزش می دهیم ؛ اما در این مقاله به دو تا از این تکنیک ها می‌پردازیم:

 

تکنیک اول: تکنیک تیم سازی

به دو عبارت زیر توجه کنید:

الف) لطفاً تمرینات این کتاب را جدی بگیرید. آن‌قدر تمرین کنید تا به تسلط برسید.

ب) ما باید آن‌قدر این تمرین‌ها را جدی بگیریم تا به تسلط برسیم.

 

کدام‌یک از جملات بالا برای شما دل‌نشین‌تر است؟

مطمئناً جمله دوم به دلیل اینکه قالب دستوری ندارد، دل‌نشین‌تر است. در عبارت دوم من هم جزئی از شما هستم و ما باهم در یک تیم قرار داریم. پس پذیرش شما از کلام من در حالت دوم بیشتر است.

در هر صنف و هر حیطه‌ای که مشغول هستیم، بایستی با مخاطبان خود در یک تیم باشیم. مخاطب باید احساس کند که ما مدافع حقوق او هستیم و قصدمان خدمت به او است.

تصور کنید ارتباطات ما چقدر می‌تواند لذت‌بخش‌تر باشد اگر اساتید دانشگاه و معلمان مدارس، خود را با دانشجویان و دانش آموزان در یک تیم ببینند، فروشنده‌ها خود را با مشتریان در یک تیم ببینند، پدر و مادرها خود را با فرزندانشان در یک تیم ببینند و هرکدام از آن‌ها این موضوع را که ما باهم در یک تیم هستیم بیان کنند و در عمل هم نشان دهند. بدون هیچ تردیدی در این حالت ارتباطات ما دچار تحول بزرگی خواهد شد.

 

 

تکنیک دوم: تکنیک سه تایی طلایی

در تکنیک سه‌تایی طلایی ما جمله‌ای را که می‌خواهیم اثرگذار شود و در ضمیر ناخودآگاه مخاطب بنشیند، در سه جمله پی‌درپی تکرار می‌کنیم. این تکرار می‌تواند در ابتدای جملات سه‌گانه باشد یا در انتهای آن‌ها.

 برای مثال اگر بخواهیم افراد را ترغیب کنیم تا هوش کلامی خود را ارتقا دهند می‌توانیم از تکنیک سه‌گام این‌گونه استفاده کنیم:

اگر می‌خواهیم حاضرجواب باشیم، باید هوش کلامی خود را تقویت کنیم.

اگر می‌خواهیم در صحبت کردن‌هایمان حرف کم نیاوریم، باید هوش کلامی خود را تقویت کنیم.

اگر می‌خواهیم زمانی که همه خاموش‌اند ما با بداهه گویی بدرخشیم، باید هوش کلامی خود را تقویت کنیم.

 

همچنین می‌توانیم عبارت تکرارشونده را در ابتدای جملات نیز بیاوریم:

هوش کلامی خود را تقویت کنیم تا بتوانیم داستان‌هایی جذاب‌تر تعریف کنیم.

هوش کلامی خود را تقویت کنیم تا با طنزپردازی، افراد بیشتری را به خود جذب نماییم.

هوش کلامی خود را تقویت کنیم تا راحت‌تر بتوانیم دیگران را متقاعد کنیم.

 

جمع بندی

این تکنیک ها همگی قسمتی از سرفصل های دوره آموزشی هوش کلامی هستند. در دوره های هوش کلامی هفت مهارت را یاد می گیریم تا کلامی قدرتمندتر داشته باشیم ودر هر جمعی بدرخشیم.این مهارت ها عبارتند از: حاضر جوابی؛ بداهه گویی، هیپنوتیزم کلامی، متقاعدسازی کلامی، معرفی و ارائه خودمان، طنزپردازی، داستان گویی جذاب.

اگرتمایل دارید در رابطه با این دوره اطلاعات بیشتری داشته باشید می توانید به این صفحه مراجه کنید.

 

 

تحلیل هیپنوتیزم کلامی در کلام آقای ظریف

در نهایت برای اینکه شما را با قدرت هیپنوتیزم کلامی آشنا کنم  در یک فایل صوتی به تحلیل و بررسی یکی از صحبت‌های جناب آقای ظریف (وزیر امور خارجه کشورمان) پرداخته‌ام و به تکنیک‌های هیپنوتیزم کلامی که ایشان از آن‌ها استفاده می‌کنند، اشاره می‌کنم. توصیه می‌کنم حتماً حتماً این تحلیل را  گوش دهید. برای این کار کافیست روی لینک زیر کلیک کنید:

 

 

 

تحلیل سخنرانی دکتر ظریف از دیدگاه هیپنوتیزم کلامی

هوش کلامی چیست؟

هوش کلامی چیست؟ چطور آن را تقویت کنیم؟

هوش کلامی

مطمئناً همه ما در طول زندگی خود افرادی را دیده ایم که وقتی لب به سخن باز می کنند گویا عصای جادویی به دست گرفته اند؛ با هر کسی به راحتی ارتباط می گیرند، همه را می خندانند، جمع را دست می گیرند، به راحتی دیگران را متقاعد می کنند، در مذاکرات همیشه پیروز میدان هستند، خود را به راحتی در دل همه جا می کنند، حرفشان خریدار دارد، معتبر هستند و دیگران روی آنها حساب ویژه ای باز می کنند، همیشه جواب قاطعانه ای در آستین خود دارند، هنگامی که صحبت می کنند همه میخکوبشان هستند، هیچگاه حرف کم نمی آورند و در یک جمله کلام آنها عصای معجزه گر آنهاست.

این افراد از یک سیاره دیگر نیامده اند، بلکه انسانی هستند همانند ما با این تفاوت که هوش کلامی تقویت شده ای دارند. این افراد قبل از اینکه فن بیان خوبی داشته باشند، هوش کلامی قوی دارند. اجازه دهید که راحت به شما بگویم، هیچ آموزشی در زمینه فن بیان و سخنرانی به شما کمک نمی‌کند مگر آنکه هوش کلامی خود را تقویت کرده باشید.

 

آیا هوش کلامی همان فن بیان است؟

خیلی از افراد حتی مدرسانی که در این حوزه فعالیت می کنند، به اشتباه هوش کلامی را همان فن بیان قلمداد می کنند درحالیکه اینطور نیست. هرچند این دو مبحث به شدت بهم نزدیک هستند اما ذاتاً باهم متفاوتند. در ویدئوی زیر به صورت کامل تفاوت این دو مبحث را با هم توضیح داده ام: 

 

هوش کلامی چیست؟

اگر بخواهیم از تعریف های آکادمیک و خشک کمی فاصله بگیریم و هوش کلامی (Verbal/Linguistic Intelligence) را با زبان ساده تعریف کنیم، می توانیم بگوییم:

 

هوش کلامی یعنی:

چطور از کلام خود استفاده کنیم تا در هر شرایطی کلاممان اثرگذار و نافذ باشد؛ خواه در صحبت کردن با دیگران باشیم، خواه در نوشتن

 

کلمات، واژه ها و عبارت ها آجرهایی هستند که عمارت هوش کلامی را می سازند. ما برای اینکه هوش کلامی خوبی داشته باشیم، ناگزیر هستیم تا از واژه ها و عبارات استفاده کنیم.

اما یک سوال: گفتیم که اصل و اساس هوش کلامی را کلمات و عبارات تشکیل می دهند و این کلمات و عبارات هم در دسترس همگان قرار دارند؛ اما چرا همه افراد از هوش کلامی خوبی برخوردار نیستند؟

برای جواب به این سوال اجازه بدهید برگردیم به همان مثال آجر و عمارت. مصالح در خدمت همه معماران قرار دارند اما همه ساختمان هایی که ساخته می شوند از یک کیفیت و زیبایی برخوردار نیستند. این هنر معمار و طراح است که زیبایی یک خانه را رقم می زند.

در هوش کلامی نیز این چنین است. همه افراد به یک میزان هنر بکارگیری از کلمات را ندارند. کلمات در اختیار همگان است اما این هنر ماست که آنها را چطور بکار ببندیم تا اثرگذارتر باشند.

 

من در کارگاه ها و دوره هایم، هوش کلامی را اینطور که در ویدئوی زیر آمده است تعریف میکنم:

 

 

هوش کلامی زبانی طبق تعریف گاردنر

برخی از منابع آکادمیک مانند آقای هوارد گاردنر (اولین فردی که هوش کلامی زبانی را معرفی می کند) مولفه های هوش کلامی را منحصر به چهار مؤلفه زیر می دانند:

۱- معنا شناسی واژگان: اینکه هر کلمه در موقعیت های مختلف چه معنایی می دهد. در معناشناسی باید کلمه را از متن و فضای آن جدا کنیم و آنچه از آن باقی می‌ماند، معنای خالص و ثابت آن کلمه است. مثلاً کلمه شب را در نظر بگیرید که می‌تواند نماد ظلمت و ناامیدی باشد اما همه می‌دانیم که منظور از شب، همان آسمان تاریک و ستاره‌دار است!

۲- آوا شناسی: اینکه در هنگام صحبت کردن یا نوشتن، به موزون بودن کلمات، آهنگی که کنار هم می سازند و… توجه شود. به طور خلاصه اینکه لحن بخش مهمی از هوش کلامی است. چون یک جمله در موقعیت‌های مختلف، برداشت‌های مختلفی دارد بنابراین اگر ما لحن درستی نداشته باشیم ممکن است سوء تفاهم ایجاد شود. لحن رنگ و بوی کلمات است.

۳- قواعد و دستور زبان: اینکه کلمات چگونه در کنار هم قرار بگیرند و یا به عبارت ساده تر مهارت جمله سازی. هر زبانی قواعد خودش را دارد، مثلا اینکه فعل کجا باشد و فاعل کجا و… . افرادی که روان و سلیس صحبت می‌کنند، هر کلمه در جایگاه دستوری درست خودش به کار می‌برند. مغز ما به زبان مادری عادت کرده است و در صورتی یک جمله را راحت متوجه می‌شود که کلمات آن به ترتیب درست و در جای درست قرار گرفته باشند.

۴- کاربرد واژه ها: توجه به اینکه هر کلمه در حوزه های مختلف می تواند معانی متفاوتی از خود نشان دهد. می‌دانیم یک کلمه در موقعیت‌های مختلف ممکن است معنای متفاوتی هم داشته باشد. مثلاً کلمه شیر هم معنای شیر خوردنی دارد و هم حیوان درنده. برای تقویت هوش کلامی زبانی خود باید کاربرد هر کلمه را بشناسیم و بدانیم در موقعیت مورد نظر چه تصوری در ذهن مخاطب می‌سازد.

 

هوش کلامی شامل چه موضوعاتی می‌شود؟

اما هدف ما از هوش کلامی به هیچ عنوان پرداختن به موضوعات خشک و غیر کاربردی بالا نیست و آنها را صرفاً به این دلیل آورده ام که بدانید هوش کلامی دنیای بزرگ و گسترده ای دارد و ما تنها قرار است به مواردی اشاره کنیم که بوسیله آن می توانیم زندگی خود را رشد دهیم. مواردی همچون سرفصل های آورده شده در تصویر زیر: 

 

هوش کلامی

تقویت هوش کلامی چه مزایایی برایمان دارد؟

اگر هوش کلامی مان را تقویت کنیم:

  • جرأت صحبت کردن در جمع را پیدا می کنیم؛
  • هنگام صحبت کردن حرف کم نمی آوریم؛
  • دیگران از هم کلامی و هم صحبتی با ما لذت می برند؛
  • کلام نافذ و اثرگذاری خواهیم داشت؛
  • جمع های دوستانه و خانوادگی را دست می گیریم و حرفی برای گفتن داریم؛
  • دایره واژگانمان را گسترده تر می کنیم و بجای جملات تکراری و خسته کننده، زیباتر و شیرین تر صحبت می کنیم؛
  • اگر از کسی درخواستی داریم و یا پیشنهادی به کسی می دهیم، راحتتر می توانیم او را متقاعد کنیم؛
  • دیگران حرف هایمان را راحت تر می پذیرند؛
  • با کلاممان می توانیم به دیگران انگیزه و امید و آرامش بدهیم و نظر آنها را به سمت خود جلب کنیم؛
  • پرقدرت تر و مقتدرانه تر صحبت کنیم تا در دیگران نفوذ کند؛
  • در ارتباط برقرار کردن خیلی حرفه ای تر می شویم و ارتباطات خوبی با دیگران می سازیم.
  • روان تر صحبت می کنیم.
  • نوشتن برایمان راحت تر می شود.
  • داستان های و طنزهای جذاب تری تعریف می کنیم.
  • اگر کسی با کلامش به ما حمله کرد می توانیم محترمانه حاضرجوابی کنیم.
  • می توانیم به صورت بداهه درباره یک موضوع صحبت کنیم.
  • توانایی ها و مهارت هایمان را بهتر ارائه و معرفی می کنیم.
  • در زمینه هایی مثل فروش، مذاکره و … از بقیه افراد یک سر و گردن بالاتر می رویم.

 

نیاز به هوش کلامی

اصلاً تقویت هوش کلامی امکان دارد؟

برخی ها سوال می پرسند که: «آخه مگه میشه این مهارت ها رو یاد گرفت؟ مگه میشه هوش کلامی رو تقویت کرد؟  این مهارت ها ذاتیه!»

در جواب این دوستان به جمله ای از دکتر مایکل مرزنیچ که یکی از پیشگامان انعطاف پذیری عصبی هستند ارجاع می دهم که گفته اند: 

 

” مغز شما همواره در حال رشد هست و انعطاف پذیر، از روزی که به دنیا می‌آیید تا روزی که می‌میرید. مغز به طور پیوسته تغییر شکل می‌دهد، یا رشد می‌کند یا ضعیف می‌شود، بسته به این که چطور از آن استفاده می‌کنید…”

 

با توجه به این جمله از دکتر مایکل مرزنیچ دیگر هیچ بهانه ای برای دوستانی که می گویند: «دیگه از ما گذشته» یا «این مهارت ها ذاتیه» باقی نمی ماند. چرا یاد گرفتیم مغز ما همیشه در حال تغییر است و تنها کافیست  آموزش ببینیم و این آموزش ها را در زندگی خود عملی کنیم.

در رابطه با انعطاف پذیری عصبی و یا مسیرهای عصبی خواندن مقاله زیر خالی از لطف نیست و به ما دید خوبی می دهد: 

مسیر عصبی چیست و چطور در یادگیری به ما کمک می کند؟

 

چطور هوش کلامی خود را تقویت کنیم؟

برای تقویت هوش کلامی خود نیاز داریم تا دو دسته تمرین انجام دهید:

الف) تمرینات عمومی  ب) تمرینات اختصاصی هر برای مهارت

ابتدا به معرفی برخی از تمرینات عمومی برای تقویت هوش کلامی می پردازیم: 

 

الف) تمرینات عمومی

 

۱- تندگویی: قوی ترین تمرین برای تقویت هوش کلامی

تحقیقات نشان می‌دهد هر انسان بالغ که در اجتماع زندگی می‌کند، بین ۱۸ هزار تا ۲۵ هزار لغت در ذهن خود دارد اما در ایده‌آل‌ترین حالت تنها ۴۵۰ تا از آن‌ها را استفاده می‌کند.

«تمرین تندگویی» اطلاعات مغز ما را منظم و مرتب می‌کند. به‌عبارت‌دیگر به کمک این تمرین لغات، عبارات، اصطلاحات و اطلاعات موجود در مغز ما را دسته‌بندی کرده و آماده قرار می‌دهد تا هر زمانی که به آن‌ها نیاز داریم، دسترسی آسان‌تر و سریع‌تری داشته باشم.

برای آنکه با نحوه انجام این تمرین به صورت کامل تر و حرفه ای تر آشنا شوید پیشنهاد می کنم به لینک زیر مراجعه کنید تا هم با نحوه انجام این تمرین آشنا شوید و هم در غالب یک فایل صوتی نمونه ای از نحوه صحیح انجام آن را بشنوید:

مطالعه مقاله تندگویی و گوش دادن به  فایل صوتی آن

 

۲- جمع آوری بهترین ها

یکی از راه های بسیار مؤثر در تقویت هوش کلامی، جمع آوری بهترین هاست که نیاز دارد کمی تیز حس باشیم. اما قرار است چه چیزهایی را جمع آوری کنیم؟ 

 اصطلاحات جدید، طنزها و لطیفه ها، حاضرجوابی ها، داستان ها، شعر ها و ضرب المثل هایی که در کلام دیگران می شنویم یا می خوانیم را یادداشت می کنیم تا به مرور زمان ما هم از آنها در لابلای صحبت هایمان استفاده کنیم.

این موارد را می توانیم با کمی تیزحسی در کلام دیگران، فیلم ها، کتاب ها و به طور کلی هرجایی که کلمات و عبارات وجود دارند، بیابیم.

microsoftToDo

برای آنکه راحت تر و سریعتر به این لیست خود دسترسی داشته باشیم و بتوانیم به راحتی مواردی را به آن اضافه کنیم یا از موارد یادداشت شده استفاده نماییم، توصیه می کنم از اپلیکشین های مخصوصی که برای این کار وجود دارند استفاده نمایید. یکی از بهترین اپلیکیشن های موجود در این حوزه، اپلیکیشن Microsoft To Do است که می توانید برای آشنایی بیشتر با نحوه کار کردن آن، در گوگل جستجو کنید.

 

۳- افزایش دایره واژگان

یکی از اثرگذارترین تمرینات برای تقویت هوش کلامی، افزایش دایره واژگان ماست؛ بعبارت دیگر اگر ما کلمات بیشتری در ذهن داشته باشیم همانند اسلحه ای عمل خواهیم کرد که فشنگ بیشتری در اختیار دارد. پس تا می توانیم باید تعداد کلماتی که در صحبت هایمان بکار می بریم را افزایش دهیم.

واژگانی که ما با آنها سروکار داریم به سه دسته تقسیم می شوند:

۱- واژگانی که معنای آنها را نمی دانیم (بی نهایت کلمه در دنیا وجود دارد که معانی آنها را نمی دانیم. مثل کلمات چینی، فرانسوی، ایتالیایی و …) .

۲- واژگانی که معنای آنها را می دانیم اما در صحبت هایمان از آنها استفاده نمی کنیم یا کلمات منفعل ما (یک فردی که دیپلم می گیرد حدود ۲۰ هزار کلمه در مغز خود دارد اما نهایتاً از ۳۰۰ تا ۴۵۰ تا از آنها در لابلای صحبت یا نوشتار خود استفاده می کند.)

۳- واژگانی که معنای آنها را می دانیم و از آنها در صحبت هایمان استفاده می کنیم یا به عبارت دیگر کلمات فعال ما (در بهترین حالت حدود ۳۰۰ تا ۴۵۰ کلمه)

ایده آل ترین حالت برای تقویت هوش کلامی دسته دوم از تقسیم بندی بالا است. پس بایستی تمام تلاش خود را بکارگیریم تا دایره واژگان خود را از دسته دوم به به دسته سوم ارتقا دهیم.

در ادامه قسمتی از ویدئوی دوره هوش کلامی را برایتان آورده ام که در آن ۸ تمرین و تکنیک بی نظیر در رابطه با افزایش دایره واژگان را به شما آموزش می دهد.

 

 

۴- ناشتا بنویس

چهارمین تمرین برای تقویت هوش کلامی «نوشتن صبحگاهی» است (البته برای برخی ها که ظهر از خواب برمی خیزند، «نوشتن ظهرگاهی» درست تر است!) 

این تمرین به اینگونه است که بایستی بلافاصله بعد از بیدار شدن (قبل از اینکه ذهن کاملاً هشیار شود)، یک موضوع ساده انتخاب کنید و در حد یک برگه A4 کامل درباره آن بنویسید. این تمرین همانند تمرین تندگویی به کمک می کند تا مغزمان اطلاعات را بهتر و بیشتر دسته بندی کنند و در زمانی که به آنها نیاز داریم سریعتر بر سر زبانمان جاری شوند.

رابطه نوشتن و هوش کلامی

 

ب) تمرینات اختصاصی: 

در بخش قبل به تمرین های عمومی برای تقویت هوش کلامی پرداختیم. اما اگر بخواهیم در مهارت های هفت گانه ای که در اواسط این مقاله به آنها اشاره کردیم (یعنی مهارت های هیپنوتیزم کلامی ، حاضر جوابی ، بداهه گویی ، متقاعدسازی کلامی ، داستان گویی جذاب ، طنزپردازی ، ارائه مهارتها و توانایی هایمان) را تقویت کنیم، نیاز است تا با هرکدام از آنها خیلی مفصل تر آشنا شویم؛ چرا که هر کدام از آنها ما را با گوشه ای از دنیای هوش کلامی آشنا می کنند و بسیار مفصل تر از آن هستند که بتوان آنها را در قالب یک مقاله آورد.

لذا در ادامه یک ویدئو برایتان آورده ام (که یک از لایوهای پیج اینستاگرام ما بوده است) و در آن ۱۳ تکنیک فوق العاده کاربردی را توضیح داده ام تا بتوانید به کمک آن اثرگذاری کلامتان را بیشتر کنید و در قلب و دل و مغز دیگران نفوذ کنید: (به هیچ عنوان این ویدئو را از دست ندهید)

 

 

 

اگر تمایل دارید این مهارت ها را به صورت حرفه ای آموزش ببینید، پیشنهاد می کنم حتماً حتماً در دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی شرکت کنید.

از طریق لینک زیر می نمانید با سرفصل ها و موضوعات این دوره بیشتر آشنا شوید:

 

توضیحات دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی

هوش کلامی