افزایش عزت نفس | سوخت موشک برای تقویت عزت نفس

آیا تا به حال احساس ناامنی یا عدم کفایت کردهاید؟ آیا به تواناییهای خود شک دارید؟ عزت نفس پایین میتواند مانع بزرگی در مسیر موفقیت و خوشبختی شما باشد. اما خبر خوب این است که عزت نفس قابل تقویت است. با افزایش عزت نفس و تقویت آن، میتوانید به پتانسیلهای واقعی خود دست یافته و زندگی پربارتر و شادتری را تجربه کنید. در این مقاله، به بررسی راهکارهای پر کردن مخزن عزت نفس مان میپردازیم و به شما کمک میکنیم تا به فردی با عزت نفس بالا تبدیل شوید. پس تا انتهای مقاله افزایش عزت نفس | سوخت موشک برای تقویت عزت نفس با من همراه باشید.
1- آگاهانه زندگی کن
خودآگاهی یعنی من از یک موضوع آگاهی و اطلاع داشته باشم و این آگاهی به یک رفتار یا یک عمل منجر شود. ما به اندازه تمامی دانسته هایی که داریم و به آنها عمل نمی کنیم عزت نفس خود را از دست می دهیم.
پس باید بدانیم که یکی از راههای افزایش عزت نفس، عمل کردن به دانسته ها و آگاهی هایی است که در اختیار داریم. اما چرا گاهی به دانسته های خود عمل نمی کنیم؟
به غیر از تنبلی و اهمال کاری که درصد کمی از این علت را تشکیل می دهند، علت مهم دیگر اینست که منافع مان به خطر می افتند.
برای مثال ممکن است پدر خانواده ای با این که می داند همسر و فرزندانش مدت هاست که به تفریح نرفته اند و نیاز به تفریح دارند اما از این موضوع سر باز می زند و حتی زمانی که اعضای خانواده به او اعتراض می کنند، شروع می کند به توجیه کردن و میگوید: من می دانم شما هم به تفریح نیاز دارید اما … .
یا مدیری را در نظر بگیرید که می داند اکثر کارمندانش از رفتار و عملکرد او ناراضی و ناراحت هستند اما به محض اینکه بحث آن مطرح می شود می گوید: «ببینید بچه ها من می دانم که این مشکلات وجود دارند اما…»
می دانم اما….
به عبارت ساده تر بیان این جمله که «می دانم اما….» یعنی من نمی خواهم به این موضوع فکر کنم یا برای آن کاری انجام دهم چون برایم تبعات دارد.
برای اینکه شاهد افزایش عزت نفس خود باشیم بایستی این جمله را از ذهن و زبان خود پاک کنیم. چرا که دانستن یک موضوع زمانی که منجر به یک رفتار یا عمل نشود، هیچ ارزشی ندارد.
حتی شما دوست عزیزی که همین الان در حال مطالعه این مقاله هستید، اگر دانستن این مطالب منجر به تغییر در رفتار یا عمل شما نشود، هیچ ارزشی ندارد و دانستن آنها نه تنها باعث افزایش عزت نفس شما نمی شود بلکه آن را کاهش هم خواهد داد. پس لطفاً اگر قصد عملی کردن این آموزش ها را ندارید، مطالعه این مقاله را ادامه ندهید. سپاسگزارم.
همه ما در زندگی به دنبال این هستیم که به تکامل برسیم، موفق تر شویم و از زندگی لذت ببریم. اما باید بدانیم که معنی اصلی تکامل در کل دنیا این است که در مسیر تکامل خود، آگاه تر شویم و آگاهانه تر زندگی کنیم.
2- تصمیمگیری و پذیرش تبعات آن
دومین موردی که به افزایش عزت نفس ما کمک می کند، این است که بدانیم فرمان زندگی ما در دستان خود ماست؛ یعنی این من هستم که با انتخاب ها و تصمیم گیری هایم زندگی خود را رقم میزنم نه پدر و مادرم، نه همسرم، نه مدیر شرکتم، نه دوستانم و حتی نه دولت و کشورم.
خیلی از افراد مدام از زمین و زمان در گله و شکایت هستند و به هیچ عنوان نمی خواهند تبعات رفتارها و تصمیمات خود را بپذیرند.
در جلسات مشاوره که با افراد مختلف دارم، مدام با این صحنه مواجه می شوم که افراد به دنبال این هستند که من بجای آنها تصمیم بگیرم و به آنها صریحانه بگویم که چه کاری را انجام دهند و چه کاری را انجام ندهند. فرقی هم ندارد که در چه جایگاهی باشند: خواه دانشجو باشند، خواه کارمندان باشند. جالب این جاست که برخی از مدیران نیز قصد ندارند تبعات تصمیم خود را بپذیرند.
گاهی به بعضی از آنها گوشزد می کنم که هدف شما از مشاوره گرفتن چیست؟ آمده اید تا من راه را از بیراهه به شما نشان دهم و دیدگاه شما را باز کنم؟ یا آمده اید که من برایتان تصمیم بگیرم که اگر بعداً به مشکل برخوردید بدانید که خودتان مقصر نیستید و بدانید به چه کسی باید فحش و ناسزا بگویید؟!
مطالعه بیشتر: چطور تصمیم های بهتری بگیریم؟
3- درک عمیق لحظهها
یکی از مواردی که در مباحث ذهن آگاهی (Mindfullness) روی آن کار می کنند این است که در لحظه زندگی کنیم. یعنی وقتی قرار است کاری انجام دهیم، از نوشیدن یک چای گرفته تا خواندن همین مقاله و هر کار ساده یا پیچیده دیگر، تمام وجودمان در لحظه حضور داشته باشد و با تمام وجود به آن کار بپردازیم و روی آن متمرکز شویم. (یکی از بهترین اقدامات برای بالا بردن تمرکز نیز همین است که ما مدام حواسمان باشد که ذهنمان به گذشته و آینده پر نکشد و آن را بر روی زمان حال نگه داریم.)
زندگی در لحظه باعث افزایش عزت نفس ما می شود.
توصیه من برای شروعِ اینکه بتوانیم عمق لحظه ها را بیشتر کنیم این است که از این لحظه به بعد روی طعم و مزه هر چیزی که نوش جان می کنید بیشتر توجه کنید: برای مثال هنگام خوردن یک سالاد در ذهن خود طعم خیار را از طعم کاهو و گوجه تفکیک کنید. به تُرد بودن یا نرم بودن هر یک، به شور، شیرین و یا تند بودن آنها، به گرم بودن یا سرد بودنشان توجه کنید و لذت خوردن هر یک را با عمق وجود احساس کنید.
یا زمانی که در حال مطالعه کتاب هستید، گوشی خود را سایلنت کرده و در اتاق دیگری قرار دهید. یا زمانی که در جلسه ای حضور پیدا میکنید با صددرصد وجود خود حاضر شوید و فکرتان را به موارد دیگری جز آن جلسه مشغول نکنید.
4- تفکیک این سه مورد از هم: «رویداد، تفسیر، احساس»
هر اتفاقی که رخ می دهد را می توان از سه جنبه مختلف بررسی کرد:
- رویدادی که رخ داده است؛
- تفسیر ما از آن رخداد؛
- احساسی که ما در آن لحظه داریم.
برای افزایش عزت نفس باید به شدت حواسمان را جمع کنیم تا این موارد را با هم اشتباه نگیریم. یعنی اگر ما بر اساس تفسیرمان از آن اتفاق و احساسی که در آن لحظه در ما شعله ور است تصمیم بگیریم، قضاوت کنیم و یا حرفی بزنیم ممکن است خانه ی عزت نفس خود را ویران کنیم چرا که بخاطر ویژگی منفی نگری ذاتی مغز، در اغلب موارد تفسیر درستی از موقعیت نخواهیم کرد.
برای مثال فرض کنید من با یکی از دوستانم راس ساعت 5 عصر قرار دارم و او با نیم ساعت تاخیر می رسد. این اتفاق از سه جنبه مختلف قابل بررسی خواهد بود:
– رویداد: دوست من نیم ساعت دیر سر قرار رسیده است.
– تفسیر: «فکر می کنه خیلی مهم تر از منه. ما رو آدم حساب نمیکنه که زود بیاد.»
– احساس: خشمیگین شده ام و از درون خودخوری میکنم (حتی ممکن است بعد از رسیدنش به او پرخاش کنم.)
اگر بعد از اینکه دوست من از راه رسید و من متوجه شدم که تفسیر من از آن رویداد اشتباه بوده و اصلاً قرارمان ساعت 5:30 بوده است و من اشتباهاً فکر می کردم قرارمان ساعت 5 است، چه بلایی بر سر عزت نفس من می آید؟
کلی حرص خورده ام، خودخوری کرده ام، حال دلم خراب بوده است و او را نیز به شدت متهم کرده ام.
حال اگر از همان ابتدا این سه جزء را از هم تفکیک می کردم و احتمال می دادم که شاید تفسیر من اشتباه است، قطعاً با این کارم افزایش عزت نفس را تجربه می کردم.
تمرین: یک اتفاقی که برای شما پیش آمده است را درنظر بگیرید و سعی کنید رویداد، تفسیر و احساس خود را از هم تفکیک کنید و ببینید چطور می توانستید در آن موقعیت کاری کنید تا افزایش عزت نفس برایتان حاصل شود.
5- خودپذیری و افزایش عزت نفس
اولین و ساده ترین لایه در پذیرش خود این است که ما چقدر برای شخصیت خودمان، موقعیتمان، نظراتمان و … احترام قائل هستیم.
یادمان نرود که در تعریف عزت نفس گفتیم:
من خودم را دوست دارم، توانمندی ها و خواسته هایم را ارزشمند می دانم.
به خودم و دیگران احترام می گذارم و باور دارم همه ما حق داریم
شاد زندگی کنیم و به دنبال رشد و ترقی باشیم.
دقیقاً قسمتی از تعریف عزت نفس به موضوع «پذیرش و احترام به خود» اشاره دارد.پس اگر به دنبال افزایش عزت نفس هستیم بایستی خودمان را همانگونه که هستیم بپذیریم و خودمان را ارزشمند بدانیم.
یادمان باشد که در هر موقعیتی که باشیم (چه در خانواده، چه در مهمانی، چه در محل کار، چه در جمع دوستان و چه در جامعه) انسانها به این موضوع توجه می کنند که شما چقدر برای خودتان ارزش قائل هستید و چقدر خودتان را قبول دارید و بعد از آن تصمیم می گیرند که نحوه برخوردشون با شما چگونه باشد.
هیچ کس نمیتواند در شما احساس حقارت بوجود آورد
مگر اینکه شما از قبل حقیر بودن خود را پذیرفته باشید.
لایه دوم خودپذیری
پذیرش ویژگی های خود گام بعدی در زمینه خودپذیری است.
در یکی از مشاوره هایم فردی که مراجعه کرده بود به شدت از کوتاهی قد خود ابراز نارضایتی می کرد. این فکر که قد او کوتاه است باعث شده بود اعتماد بنفس خود را از دست بدهد و به سمتی برود که حتی عزت نفس خود را خدشه دار کرده بود.
قد خیلی کوتاه یا قد خیلی بلند، لاغری یا چاقی زیاد، کم بودن موهای سر، داشتن چهره معمولی و … خیلی از افراد دنیا را درگیر خود کرده است. در این بین افرادی که این ویژگی خود را پذیرفته اند، باعث افزایش عزت نفس در خود شده اند و آنهایی که آن را نپذیرفته اند به غیر از عزت نفس، اعتماد بنفس خود را نیز از دست می دهند.
یادمان باشد که:
اگر چشمانمان را بر روی واقعیت ها ببندیم، واقعیت ها عوض نمی شوند.
لایه سوم خودپذیری
لایه بعدی در مبحث خودپذیری، پذیرش ویژگی های منفی خودمان است. هیچ فردی نمی تواند ادعا کند که در همه زمینه ها فرد کاملی است. همه ما در لایه های پنهان و نیمه های تاریکی در وجود خود داریم که باید آنها را بپذیریم.
چرا این پذیرش مهم است؟ چون پذیرش مشکلات و ایرادات شخصیتی، باوری و رفتاری ما اولین گام برای از بین بردن و یا کم رنگ کردن آنهاست که در نهایت منجر به اصلاح رفتار ما می شود.
گاهی بیان و اقرار به ویژگی های منفی خودمان می تواند در پذیرش آن به ما کمک کند و همچنین از کاهش عزت نفس مان جلوگیری نماید.
برای مثال وقتی ما به کسی حسادت می کنیم، اقرار به این موضوع که این رفتار یا این کلام من از سر حسادت بوده است، به ما یادآوری می کند که مراقب باشیم تا نکند این روند برای ما عادی شود و کم کم به عادت ما تبدیل گردد که در آن صورت چیزی از عزت نفس مان باقی نخواهد ماند.
اگر با خودمان دوست باشیم، همه چیز را راحت تر می پذیریم. انسان هایی که با خود دوست نیستند (بنابر تعریف عزت نفس، عزت نفس پایینی دارند) نمی توانند با خودشان خلوت کنند و از تنهایی بیزارند. این افراد مدام به دنبال این هستند که در داخل جمع ها باشند و زمانشان را با دیگران بگذرانند.
تمرین: پنج تا از بدترین صفاتی که دیگران با شنیدن نام شما به ذهنشان خطور می کند، چیست؟
(سعی کنید این صفات منفی را بپذیرید و برای افزایش عزت نفس خودتان هم که شده شروع کنید به اصلاح آنها)
6- مسئولیت پذیری و افزایش عزت نفس
هرکدام از ما در شرایط مختلف بایستی مسئولیت وضعیت موجود خودمان را بپذیریم. در ادامه به بررسی چند نمونه از این شرایط می پردازیم:
الف) پذیرفتن مسئولیت رسیدن به خواسته ها و رؤیاها
برخی ها رؤیا و خواسته را یکسان می پندارند در حالی که این دو با هم متفاوتند:
خواسته چیزی است که میدانی که می توانی به آن برسی. اما
رؤیا چیزی است که هر طور حساب می کنی نمی توانی به آن برسی.
اولین چیزی که باید یاد بگیریم اینست که تنها مسئول رسیدن به خواسته ها و رؤیاهایمان خودمان هستیم. حق نداریم نرسیدن به خواسته ها و رؤیاهایمان را به گردن دیگران بیندازیم و مدام غر بزنیم که من می خواستم به فلان جا برسم اما توی این مملکت با این شرایطی که درست شده که نمی شود؛ من می خواستم فلان کاره شود اما خانواده ام از همان بچگی مانع من بودند و بهانه هایی از این دست… .
هر بار که یک رؤیا را بیان می کنیم و می گوییم که به دنبال آن هستم (و خودمان خوب می دانیم که به آن نمی رسیم) و یا از نرسیدن به به یک رؤیا شکایت می کنیم، عزت نفس خود را کاهش داده ایم.
برای افزایش عزت نفس باید بدانیم که اگر به خواسته هایمان نمی رسیم شاید به این معنا باشد که آن خواسته به درستی انتخاب نشده است. گاهی بد نیست خواسته هایمان را مورد ارزیابی قرار دهیم و اگر نیاز به تغییر یا جابجایی داشتند این خدمت را به خودمان بکنیم؛ چرا که به هیچ عنوان حق نداریم برای یک عمر از زمین و زمان طلبکار باشیم که چرا به خواسته هایمان نمی رسیم.
شاید اصلاً بهتر باشد از اول همه چیز را دقیق تر بررسی کنیم که آیا من با این امکانات، با این شرایط، با این توانایی ها و با این محدودیت هایی که دارم آن چیزی را که طلب می کنم خواسته است یا رؤیا. اگر یک رؤیای دست نیافتنی باشد بهتر است که از لیست ما کنار گذاشته شود تا یک عمر برای نرسیدن به آن ناله و شکایت نکنیم.
همچنین مطالعه کنید: اولین راز موفقیت چیست؟
یک تجربه داغ
دیشب در خلال یکی از جلسات مشاوره ای که داشتم، فردی که مراجعه کرده بود به شدت رؤیای مهاجرت از ایران را داشت؛ آنقدر که عدم تحقق آن را کابوسی وحشتناک می دانست. شرایط رفتن نداشت ولی بر این رؤیا پافشاری می کرد. حتی حاضر شده بود برای رسیدن به آن دست به کارهای نامعقول بزند و در این راستا به شدت عزت نفس خود را ازدست داده بود.
موضوع مسئولت پذیری انقدر مهم است که ویلیام گلسر که یکی از بزرگترین روانشناسان عصر معاصر و بنیانگذار روانشناسی درون نگر می باشد معتقد است «افسردگی هم یک انتخاب است».
او بیان می گوید فردی که افسرده است، افسردگی را پذیرفته است؛ چون در لایه های زیرین ضمیرناخودآگاه (و یا حتی در سطح خودآگاه) با خود حساب کرده که سود این افسردگی بیشتر از ضرر آن است.
او تلاش کرد تا همه مردم بفهماند که هیچگاه نمی توانیم مسئولیت رفتارها، عملکرد و انتخاب هایمان را بر گردن دیگران بیندازیم و برای افزایش عزت نفس می بایستی مسئولیت پذیر باشیم.
ب) پذیرفتن مسئولیت اولویت های زمانی خودم
نمی توانم از کسی بپذیرم که می گوید وقت ندارم.چون:
«بحث بر سر وقت نداشتن نیست، موضوع اصلی اولویت های ماست»
اگر کسی می گوید من دوستت دارم اما باور کن سرم شلوغ است و وقت نمی کنم حالی از تو بپرسم، به این معناست که من اولویت های بالاتری دارم که باید به آنها بپردازم و در حال حاضر، تو در اولویت بالاتر من نیستی.
تمامی انسانهای این دنیا در طول یک روز 24 ساعت وقت دارند: رهبران دنیا، دانشمندان، کارآفرینان، مخترعین، صنعتگران و البته خود شما.
پس چطور است که آنها وقت کم نمی آورند اما شما همیشه با کمبود زمان مواجه هستید؟!
برای افزایش عزت نفس خودمان هم که شده یکبار برای همیشه بپذیریم که ما در برنامه ریزی و اولویت بندی مشکل داریم و برویم سراغ حل کردن آن. اینکه هربار بگوییم وقت کم می آورم یا همیشه دیر به قرارهایم می رسم یعنی من مهارت مدیریت زمان ندارم و انقدر هم مهم نیستم که این نقص درونی ام را برطرف کنم. اینجاست که عزت نفس خود را کاهش داده ایم.
ج) پذیرش مسئولیت در تعامل با دیگران
همیشه معتقد بودم در هر بحث و دعوایی هر دو طرف مقصر هستند، یکی کمتر و یکی بیشتر. شاید بگویید نه اینطور نیست و این نوع نگاه کمی ناعادلانه است.
اما چرا من اینگونه فکر می کنم؟ چون اعتقاد دارم در صورتی که یک نفر 100 درصد هم مقصر باشد، طرف دیگر می تواند با رفتار صحیح تا حدی از شدت تنش و دعوا کم کند.
حتی زمانی که ظلمی بر کسی می شود، هر دو مقصر هستند؛ هم فردی که ظالم است و هم مظلوم. چرا که تا مظلوم آن ظلم را نپذیرد ظالم در کار خود موفق نخواهد بود.
پس یکی از موارد دیگری که باعث افزایش عزت نفس ما می شود این است که در هر اتفاقی ما به دنبال سهم خود باشیم و آن را بپذیریم.
7- ابراز صحیح خواسته ها و تقویت عزت نفس
رفتار و عکس العمل ما در قبال رفتارهای دیگران به سه دسته تقسیم می شود:
- رفتار منفعلانه
- رفتار تهاجمی
- رفتار قاطعانه
اجازه بدهید در خلال یک داستان این سه رفتار را با هم مقایسه کنیم:
فرض کنید شما با دو نفر دیگر هم خانه می شوید و قرار می گذارید تا هر شب یک نفر ظرف های غذا را بشویید. هر بار که نوبت نفر سوم می شود، یا دیر می آید، یا مریض می شود، یا امتحان دارد، یا به هر بهانه دیگری از زیر شستن ظرف ها شانه خالی می کند.
شما در قبال این نوع رفتار دوستتان می توانید سه رفتار متفاوت داشته باشید:
1- رفتار منفعل:
زیر لب غُر می زنید و می گویید: “این آدم شعور نداره دیگه. چیکارش میشه کرد. ایراد نداره. شستن 4تا دونه ظرف که چیزی از ما کم نمی کنه”
در حقیقت در رفتار منفعل ما کوتاه می آییم و فرد مقابل به خواسته خود می رسد.
2- رفتار تهاجمی:
در این نوع رفتار، اقداماتی خصمانه و پرخاشگرانه از خود بروز می دهیم. برای مثال وقتی او خواب است آب روی سرش می ریزیم، برایش جشن پتو می گیریم و … . در این نوع رفتار بر این اصل پافشاری می کنیم که “یا میمیری یا ظرف ها را می شویی.”
3- رفتار قاطعانه:
رفتار قاطعانه رفتاری است میان منفعل بودن و پرخاشگری. در حقیقت با این نوع رفتار خواسته هایمان را به صورت معقول ابراز می کنیم.
برای مثال فردا شب که برای شستن ظرف ها نوبت ماست و نفر سوم هم بدون هیچ بهانه ای حضور دارد، به او می گوییم امشب که حضور داری و حالت هم خوب است، باید ظرف ها را بشویی. یا راهکار دیگر اینست که ظرف خودمان را بشوییم و ظرف های او باقی بماند.
اگر به دنبال تقویت عزت نفس خود هستیم، بایستی رفتارقاطعانه را در خود پرورش دهیم و اجازه ندهیم که سوء استفاده دیگران از ما یا رفتارهای پرخاشگرانه، عزت نفس ما را کاهش دهد.
گاهی تشخیص اینکه در حال کوتاه آمدن از موضع خود هستیم یا واقعاً از ته دل این کار را با رضایت انجام می دهیم سخت است. برای مثال ممکن است چند ماه باشد که شما ظرف ها را می شویید. آیا این کار را از سر اکراه انجام می دهید یا از ته دل راضی هستید؟ تفکیک این دو موضوع از هم یعنی شناخت مسیر تقویت عزت نفس یا تضعیف آن.
8- زندگی هدفگرا و تقویت عزت نفس
یکی از عوامل تقویت عزت نفس هدف داشتن در زندگی است. اکثر ما هدفگذاری شغلی را می فهمیم و گاهاً برای خود هدفهایی هم داریم و آنها را پیگیری می کنیم اما در زندگی عادی خود هدفگذاری نمی کنیم.
برای مثال دقیق نمی دانیم هدفمان از ازدواج چیست. فقط می گوییم می خواهم ازدواج کنم تا به آرامش برسم. در حالی که به آرامش رسیدن یک ارزش است نه یک هدف.
تشخیص تفاوت هدف و ارزش
از کجا می شود تشخیص داد که یک خواسته هدف است یا ارزش؟ از آنجایی که وقتی بیان می شود ما دقیقاً می دانیم باید چکار کنیم یا نه. بعبارت دیگر ارزش ها کلی هستند اما هدف ها ما را به اقدام وادار می کنند.
برای اینکه هدفهایی ملموس داشته باشیم باید استفاده از کلمات و جملات مبهم را کنار بگذاریم. همچنین متر و معیاری برای اندازه گیری سنجش میزان رسیدن به آن را داشته باشیم.
برای مثال اگر در زندگی به دنبال آرامش هستیم دقیق مشخص کنیم منظورمان از آرامش چیست؟ آیا ازدواج می کنید که با همسرتان به یک شهر خلوت و به دور از هیاهو بروید و آرامش را تجربه کنید؟ آیا زندگی با یک همسر مقتدر و تکیه به او آرامش شما را تأمین می کند؟ آیا زندگی با یک همسر مطیع و فرمانبردار که مدام گوش به فرمان شما باشد، آرامش را برایتان رقم می زند؟ آیا به دنبال ازدواج با یک فرد ثروتمند هستید که بتواند با ثروتش خواسته هایتان را مهیا کند تا شما به آرامش برسید؟ آیا صِرف اینکه با یک نفر زیر یک سقف باشید به آرامش می رسید، حتی اگر معتاد باشد؟
توجه کردید که «ازدواج کردن برای رسیدن به آرامش» یک هدف نیست و ما فقط خودمان را سردرگم تر می کنیم؟
افرادی که در هر قسمت از زندگی و برای رسیدن به هر خواسته ای یک هدف انتخاب می کنند و متر و معیاری برای سنجش میزان دستیابی به آن دارند، قطعاً عزت نفس بالاتری را تجربه می کنند و حالشان بهتر است.
اگر معیاری برای رسیدن به اهدافمان نداشته باشیم، به هرجایی هم که برسیم بازهم ناخوشنود و ناراضی هستیم چراکه نمی دانیم اینجایی که هستیم دقیقاً همانجایی است که می خواستیم باشیم یا نه.
ترس از هدفگذاری
بسیاری از افراد از هدفگذاری گریزان هستند و می گویند: «هدفگذاری سقف آرزوهای من را کوچکتر می کند.»
در جواب به این عزیزان باید بگویم اشتباهتان دقیقاً در همینجاست. هدفگذاری به این معنا نیست که ما نمی خواهیم از این مقدار گذر کنیم و به بالاتر از آن نرسیم. بلکه حداقل انتظار مورد انتظار ما را مشخص می کند.
(هدفگذاری ابعاد مختلفی دارد که خارج از موضوع این مقاله است. اگر تمایل دارید در رابطه با هدفگذاری مفصل و کامل بدانید پیشنهاد می کنم به فصل آخر از کتاب «موفقیت در خون توست» مراجعه کنید.)
9- اگر قضاوتمان کردند چه کنیم؟
چه بخواهیم و چه نخواهیم مدام توسط دیگران در حال قضاوت شدن هستیم. این قضاوت ها گاهی می توانند عزت نفس ما را کاهش دهند و گاهی خنثی باشند که کاملاً وابسته به نوع واکنش ما نسبت به آنهاست.
ما نسبت به هر قضاوتی که از طرف دیگران می شویم دو نوع واکنش می توانیم داشته باشیم:
1- دفاع
2- پذیرش
اگر موضوعی که در رابطه با آن مورد قضاوت قرار گرفته ایم برایمان مهم نیستند، باید از خودمان دفاع کنیم.
و اگر موضوعی که در رابطه با آن مورد قضاوت قرار گرفته ایم برایمان مهم است، اصلاً وارد بحث نمی شویم و آن را می پذیریم.
برای مثال فرض کنید شما بخاطر تعریفی که از مدیرتان کرده اید مورد اتهام دیگر همکاران قرار می گیرید که: «این چابلوسی ها از تو دیگه بعیده»
اگر برایتان مهم است که برچسب چابلوس بودن روی شما نچسبد و به شدت از آن گریزان هستید باید آن را بپذیرید و با دیگران بحثی در این زمینه نکنید و حتی به شوخی و خنده بگویید: «ای بابا خیلی حواسم رو جمع کرده بودم شما این صحنه را نبینید. ایرادی نداره حواسم باشه سری بعدی وقتی شما هستید تعریف نکنم ازش…»
اما اگر برایتان اصلاً اهمیتی ندارد که این برچسب رویتان باشد یا نه می توانید با آنها بحث کنید و مثلاً از خود دفاع کنید که: «نه بابا! من کجا چابلوسم؟! من که اصلاً ازش تعریف نکردم، خواستم بهش تیکه بندازم. چابلوس شمایید که همش داخل اتاقش هستد و براش سوغاتی میارید و …»
شاید این استراتژی برایتان کمی عجیب باشد و یا حتی فکر کنید عبارت های بالا را جابجا نوشته ام اما نه کاملاً درست هستند؛ چرا که:
پذیرش یک اتهام نسبت به دفاع و مستهلک شدن ذهن و حال ما هزینه خیلی کمتری دارد.
با هر کلمه ای که در تلاشیم تا دیگران را قانع کنیم در حقیقت در حال کشیدن سوهان بر روح و روان خود هستیم؛ بعبارت دیگر زخم ها می خوریم تا حرف خود را ثابت کنیم. ضمن اینکه چون برایمان مهم هست هرطور که شده حرفمان را ثابت کنیم، گاهاً حرف هایی می زنیم که در شأن ما نیستند.
پس یادمان باشد اگر قصد تقویت عزت نفس خود را داریم بایستی بجا و درست «پذیرش» و یا «دفاع» کنیم.
10- رهایی از الگوهای تکرار شونده
به داستان زیر که یکی از مراجعه کنندگان در جلسات مشاوره برایم تعریف کرد توجه کنید:
«در دوران مدرسه همیشه هر وقت خوراکی با خودم به مدرسه می بردم همه می ریختند سرم و به زور هم که شده بود آن را ازم می گرفتند. در دوران دانشگاه با هر کسی که در یک تیم قرار بود کار گروهی انجام دهیم، کارهای سخت و اذیت کننده را گردن من می انداختند. الان هم در یک شرکت مشغول به کار هستم، مدیرم چند روز در هفته من رو تا دیروقت سرکار نگه می داره بدون اینکه حقوق یا مزایای بیشتری رو برام درنظر بگیره.»
نظر شما در رابطه با این داستان چیست؟
اگر نظر من را بخواهید مقصر خود این فرد است. چرا که اعتقاد دارم اگر یک الگو در زندگی ما مدام در حال تکرار است، نشان دهنده یک ذهنیت اشتباه در درون خود ماست که آنها را رقم می زند. در داستان بالا ذهنیت «توسری خور بودن و مظلوم بودن» موجب می شد این اتفاقات برای او رقم بخورد.
اگر در زندگی شما هم نمایشنامه هایی شکل می گیرد که شما بازیگر ثابت آن هستید و بارها و بارها آن نقش را بازی می کنید و فقط دکور و دیگر بازیگران در آن عوض می شوند، مراقب باشید چرا که در اسیر «الگوهای تکرار شونده» شده اید.
چرا این موضوع عزت نفس ما را کاهش می دهد؟ چون بعد از چند بار رخ دادن، به خود می گوییم: «حتماً تقدیر من این است که این بلاها به سرم بیاید؛ دنیا یک توسری خور می خواهد که آن هم من هستم.» و این دقیقاً یعنی فروپاشی نظام عزت مندی ما.
برای رهایی از این الگوی تکرار شونده باید پیش فردی برویم که خودش مشکلی مشابه مشکل من را ندارد (برای مثال یک مشاور) و داستان زندگی خود را برایش شرح دهیم تا بتواند الگوی تکرارشونده و اشتباه زندگی ما را پیدا کند.
(تذکر: اگر داستانمان را برای افرادی که خودشان مشکلاتی مشابه مشکل ما دارند، تعریف کنیم و از آنها راهنمایی بخواهیم، نه تنها مشکلمان حل نمی شود، بلکه به آه و ناله بیشتر نیز منجر خواهد شد.)
11- تحلیل سود و زیان و تقویت عزت نفس
یکی از مواردی که به ما در تقویت عزت نفس و همچنین مدیریت عملکرد و رفتارمان کمک می کند، تحلیل میزان سود و زیان یک رفتار است.
تحلیل سود و زیان یعنی ما قبل از انجام هر کاری سریع در ذهنمان (گاهی حتی نیاز است به روی کاغذ بیاوریم) مشخص کنیم که این رفتار یا این عملکرد چه ضررها و چه دستاوردهایی برایمان دارد.
این کار به شدت به ما کمک می کند تا انرژی و تمرکز خود را بیهوده بر روی کارهای اشتباه صرف نکنیم؛ چرا که ممکن است با بالا رفتن تعداد این اشتباهات کم کم عزت نفس خود را خدشه دار کنیم.
برای مثال فرض کنید خانه شما یک پارکینگ دارد و یک نفر اتومبیل خود را جلوی درب پارکینگ شما پارک می کند. شما عصبانی می شوید. در این لحظه از خود می پرسید که آیا این عصبانی شدن سود بهمراه خود دارد یا زیان؟ (البته عصبانی شدن همیشه هم بد نیست و گاهی می توانم برای ما سود داشته باشد.)
اگر صاحب اتومبیل از اهالی محله شماست و ماشینش را جلوی پارکینگ شما پارک کرده است، شاید بد نباشد عصبانی شوید؛ چرا که او حساب کار دستش می آید و دیگر این کار را تکرار نمی کند(سود آن بیشتر از ضررش است)
اما اگر صاحب اتومبیل یک غریبه باشد که در محله شما کاری داشته است و برای لحظاتی بصورت موقت اتومبیلش را آنجا پارک کرده است چطور؟ آیا باز هم ارزشش را دارد که شما برای یک رهگذر که دیگر هم قرار نیست او را ببینید، اعصاب خود را مستهلک کنید؟
تحلیل سود و زیان به ما کمک می کند تا چشم بسته در رابطه با هیچ موضوعی، تصمیم نگیریم؛ حتی عصبانیت که در نگاه اول بد به نظر می رسد.
12- مدل ذهنی وکیل یا منتقد
آدمها در مواجه با شکست های خود دو نوع رفتار متفاوت از خود بروز می دهند که یکی باعث تقویت عزت نفس و دیگری سبب کاهش آن می شود:
1- مدل ذهنی منتقد
2- مدل ذهنی وکیل
وکلا در بدترین شرایط هم به دنبال این هستند که نکات روشنی پیدا کنند و موکل خود را تبرئه کنند. اما منتقدها همیشه بدنبال ایرادات و نقاط ضعف هستند.
مدل ذهنی وکیل مدام به نکات مثبت توجه می کند اما مدل ذهنی منتقد مدام به دنبال ایراد گرفتن و سرزنش خود و دیگران است.
حال سوال من از شما این است که ذهن شما در هنگام مواجهه با شکست ها نقش یک وکیل را بازی می کند یا نقش یک منتقد را بر عهده می گیرد؟
کسی که مدل ذهن منتقد داره می گویند:
- آخه چرا این حماقتی رو کردی؟
- من که استعدادم خیلی بیشتر بود چرا نتیجه این شد؟
- أه! ای کاش زودتر این کار را کرده بودم!
- من یه مشکلی دارم اما نمی فهمم دقیقاً چیه!
- آآآه! توی این کار هم شکست خوردیم. اولین شکستمون نیست. آخرین هم نخواهد بود!
- دوساعت حرف زدم، یک جمله درست و حسابی نتونستم بگم! انگار تو جلسه به زبونم قفل می زنند!
- مطمئنم همکار داغون تر از این توی دنیا نیست که گیر ما بیفته!
کسی که مدل ذهنی وکیل داره میگه:
- بالاخره یه جاهایی رو هم درست محاسبه کرده بودم دیگه. همین هم غنیمته.
- آره درسته اشتباهاتی هم داشتم ولی خدا رو شکر تکرار اشتباهات قبلی نبود. این ها رو هم سری بعدی اصلاحش می کنم.
- درسته توی جلسه امروز در مجموع خیلی خوب حرف نزدم اما ده دقیقه اول رو طوفانی شروع کردم. سری بعدی یادم باشه بقیه صحبت هام رو هم اینطوری ادام بدم.
- کجای کارم اشتباه بود که این قرارداد به سرانجام نرسید؟ دفعه بعد حتماً باید حواسم باشه این سوتی ها رو ندم.
- نقاط ضعفم کجاست؟ چی رو باید بهتر یاد بگیرم که به موفقیت نزدیکتر بشم؟
- از بین رفتارهایی که کردم کدومشون اشتباه بود؟
به طور خلاصه مدل ذهنی منتقد راه حلی برای شما ندارد و هیچ راهی برای رشد به روی شما باز نمی کند اما مدل ذهنی منتقد سعی دارد شما را به نتیجه دلخواهتان نزدیکتر کند. پس اگر به دنبال تقویت عزت نفس هستیم بایستی مدل ذهنی وکیل را در خود پرورش دهیم.
تمرین: یکی از تلخ ترین شکست هایی که در زندگی برایتان رخ داده است را در نظر بگیرید. چند سوالی را که در رابطه با آن از خودتان پرسیده اید را هم یادداشت کنید. سپس در کنار هر سوال بنویسید که این سوال حاصل کدامیک از مدل های ذهنی بوده است؛ وکیل یا منتقد.
13- تا می توانی مهارت آموزی کن
شاید برایتان جالب(یا حتی مسخره) باشد که بدانید اگر دو مذاکره کننده در شرایط کاملاً برابر مذاکره کنند، فردی برنده است که آشپزی هم بلد است.
بله این کاملاً حقیقت دارد و دلیل آن هم این است که وقتی این دو فرد بر سر میز مذاکره می نشینند فردی که به آشپزی (یا هر مهارت دیگری اضافه تر از مذاکره کردن) مجهز است، از درون یک خودباوری اضافه ای دارد که به تقویت عزت نفس او کمک زیادی می کند.
در حقیقت این دو فرد کاملاً برابر نیستند و برنده کسی است که عزت نفس بالاتری دارد.
جالب اینجاست که اصلاً مهم نیست چه مهارت های اضافه تری دارید و چقدر بهم نامربوط هستند؛ خواه آشپزی باشد، خواه آواز خواندن باشد، خواه متقاعدسازی یا حاضرجوابی باشد.
شاید برایتان خنده دار باشد که بدانید دانشگاه هاروارد در مقطعی از زمان برای دانشجویانش در دوره مهارت های فردی، دوره «درست کردن و تزئینات تیرامیسو» گذاشته است!!!!
یعنی کلی از علمی ترین افراد دنیا در یکی از بهترین دانشگاه های دنیا می روند سر کلاس و تزئینات تیرامیسو انجام می دهند!!!!!
خوب به نظر شما این کار چه مزیتی می تواند داشته باشد؟
بله دقیقاً باعث تقویت عزت نفس آنها می شود. وقتی یک وکیل که از هاروارد فارغ التحصیل شده(و چند تا مهارت بیشتر یاد گرفته است) در یک پرونده در مقابل یک وکیل دیگر قرار می گیرد، از درون حس بهتری نسبت به خود دارد و خود را مقتدرتر می بیند چون عزت نفس بالاتری را در خود می بیند.
14- تحلیل آینده به کمک سه سناریو
با رؤیاپردازی مخالف نیستم با این مخالم که گاهی رؤیاپردازها فکر می کنند در دنیای تک پارامتری زندگی می کنند و بدون اینکه هیچ مانعی را برای رسیدن به خواسته های خود درنظر بگیرند شروع می کنند به برنامه ریزی. آن ها نمی دانند (یا شاید هم نمی خواهند قبول کنند) که ما وقتی برای رسیدن به یک هدف برنامه ریزی می کنیم، پارامترها و متغییر های زیادی می توانند بر رسیدن یا نرسیدن ما به آن هدف اثرگذار باشند.
شاید بپرسید: “خوب ایراد برنامه ریزی بر اساس رؤیاپردازی در چیست؟ “
در نگاه اول ممکن است با خود بگوییم: ” تهش اینه که بهش نمی رسم دیگه…” اما واقعاً ته ماجرا این نیست. با این کار شما عزت نفس خود را کاهش داده اید و این یعنی از دست دادن سرمایه وجودی تان.
برای مثال فرض کنید من میخواهم یک مغازه فروش فست فود در یکی از خیابان های اصلی شهر باز کنم. با خود اینطور تحلیل و برنامه ریزی کرده ام که با توجه به موقعیت خوب مغازه و اینکه نوع کسب و کار من طوری است که مردم به آن تمایل زیادی دارند در یک سال اول 200 میلیون تومان سود خالص خواهم داشت.
بعد از گذشت یکسال وقتی که محاسبه می کنم می بینم سود من در این یکسال فقط و فقط 50 میلیون تومان بوده است. در این لحظه اصلاً اهمیت ندارد که من سود کمتری بدست آورده ام؛ چرا که من عزت نفس خود را (که اهمیت خیلی بیشتری دارد) از دست داده ام.
چه کنیم که اینطور نشود؟
برای تقویت عزت نفس خود، هرگاه قصد برنامه ریزی برای آینده را داشتید بایستی 3 سناریو را در نظر بگیرید:
1- بهترین اتفاقی که می تواند بیفتد چه خواهد بود؟
2- بدترین اتفاقی که می تواند بیفتد چه خواهد بود؟
3- واقع گرایانه ترین اتفاق چه خواهد بود؟
اگر این سه موقعیت را درنظر بگیریم آنگاه هر اتفاقی که رخ دهد نه تنها عزت نفس ما را کاهش نمی دهد بلکه موجب تقویت عزت نفس ما می شود چون ما برای هر شرایطی آمادگی داریم.
ناخداها یک جمله بسیار زیبا دارند که می گویند:
“ما امیدمون اینه که بهترین اتفاق بیفته
ولی جوری آماده ایم که ممکنه بدترین اتفاق ها بیفته”
امیدوارم با عمل به نکاتی که در این سری از مقالات برایتان نوشته ام بتوانید عزت نفس خود را ارتقاء دهید تا به آرامش بیشتری برسید.
اگر تمایل دارید خودتان رو مورد بررسی قرار دهید چک لیست زیر را دانلود کنید و هر روز به بررسی رفتارهای خود بپردازید.
دانلود چک لیست عزت نفس
مطالعه قسمت اول از سری مقالات عزت نفس: «عزت نفس چیست؟»
مطالعه قسمت دوم از سری مقالات عزت نفس: «نشانههای یک فرد با عزت نفس پایین»
مطالعه قسمت سوم از سری مقالات عزت نفس: «عوامل کاهش عزت نفس»
مطالعه قسمت پنجم از سری مقالات عزت نفس: «تقویت عزت نفس | پر کردن مخزن عزت نفس مان»
دیدگاهتان را بنویسید