ارتباط دادن میان 3 موضوع بی ربط

ارتباط بین ۳ موضوع بی ربط؛ قسمت سوم بدنسازی ذهنی

 

قسمت سوم بدنسازی ذهنی: ارتباط بین ۳ موضوع بی ربط

ارتباط بین ۳ موضوع بی ربط سومین گام از بدنسازی ذهنی است که در این مقاله معرفی کنیم. این تمرین کمک می کند تا مغزمان ورزیده تر شود؛ لذا در هنگامی که به آن نیاز داریم بهتر عمل می کند. در این تمرین قرار است که میان سه موضوع بی ربط، ارتباط برقرار کنیم. 

برای این کار لازم است در ابتدا سه موضوع کاملاً بی ربط را به صورت تصادفی انتخاب کنیم. سپس به مدت ۳ دقیقه درباره آنها صحبت کنیم. در خلال این صحبت بایستی میان این ۳ موضوع بی ربط، ارتباط برقرار کنیم.

در این تمرین نیازی نیست مانند تمرین تندگویی سرعت کلام خود را بالا ببریم؛ کافیست با همان سرعت معمولی صحبت کنیم. همچنین مهم نیست که این صحبت، صحبتی منطقی یا داستانی طنزآلود باشد؛ تنها کافیست میان این موضوعات ارتباط برقرار کنیم.

صرف این که ما تلاش می کنیم تا بین این موضوعات بی ربط ارتباط برقرار کنیم و مغزمان را در یک چالش قرار دهیم، هوش کلامی مان تقویت خواهد شد.

 

اقدامک:

در قالب یک صحبت ۳ دقیقه ای میان سه موضوع کانگورو، قطار و خودکار ارتباط برقرار کنید.

 

یکی از دام هایی که افراد غیر موفق اسیر آن می شوند اینست که نکات کوچک و تمرینات ساده را دست کم می گیرند. شاید در نگاه اول تمرینات هوش کلامی و همچنین بدنسازی ذهنی ساده و پیش پا افتاده باشند اما همین تمرینات ساده باعث تغییر در مسیرهای عصبی ما شده و هوش کلامی ما را ارتقا می دهند. پس لطفاً این تمرینات ساده را جدی بگیرید و به آنها عمل کنید.

ارتباط موضوعات بی ربط

 

برای مطالعه قسمت های قبلی از سری مقاله های «بدنسازی ذهنی» روی لینک های زیر کلیک کنید: 

 

قسمت اول بدنسازی ذهنی: تندگویی

 

قسمت دوم بدنسازی ذهنی: یافتن شباهت میان دو شیء بی ربط

 

بدنسازی ذهنی

قسمت دوم بدنسازی ذهنی: یافتن شباهت میان دو شی بی ربط

 

در مقاله قبلی اولین و مهمترین تمرین برای بدنسازی ذهنی و افزایش هوش کلامی را خدمتتان معرفی کردم (اگر این مقاله را نخوانده اید از اینجا می توانید آن را مطالعه نمایید.)

 

در این مقاله قصد دارم شما را با تمرین دیگری آشنا کنم:   «یافتن شباهت میان دو شی  بی ربط»

 

 

دقیقاً باید چه کار کنیم؟

برای انجام این تمرین به این صورت عمل می کنیم که:

دو شیء کاملاً بی ربط را انتخاب کرده و تلاش می کنیم تعداد زیادی شباهت برای آنها پیدا کنیم: برای مثال ما در اینجا می خواهیم حدود ۳۰ شباهت (!) میان کفش و کولر پیدا کنیم:

 

بدنسازی فکری

 

 

بیایید باهم شباهت های آنها را لیست کنیم:

هر دو با حرف «ک» شروع می شوند؛

هر دو سایز های مختلی دارند؛

رنگ هر دو آبی است؛

هر دو کفی دارند؛

روی هردو می توان مارک چسباند؛

هر دو برای خدمت رسانی بیشتر به انسان ساخته شده اند؛

درون هر دو می توان چیزی قرار داد؛

برای خرید هر دو باید پول بپردازیم؛

توی هر دو می توان آب ریخت؛

حرکت هر دو همراه با صدا است؛

هر دو منفذ هایی برای جریان هوا دارند؛

برای تولید هر دو نیاز به دستگاه های مخصوص می باشد؛

از هر دو می توان در سالن های ورزشی استفاده کرد؛

هر دو در داخل کشور تولید می شوند؛

هر دو انواع با کیفیت و بی کیفیت دارند؛

هر دو جزء اشیاء محسوب می شوند؛

هر دو قابل تعمیر هستند؛

هر دو مستهلک می شوند؛

هر دو قابل دیدن هستند؛

هر دو قابل لمس کردن هستند؛

هر دو را می توان فروخت؛

برای فروش هر دو آنها را در کارتن قرار می دهند؛

در تولید هر دو انسان ها دخیل هستند؛

در فروشگاه ها هر دوی آنها را می چینند و در انظار خریداران قرار می دهند؛

هر دو در قیمت های گران و ارزان عرضه می شوند؛

می توان هر دو را احتکار کرد؛

هر دو در فصل هایی از سال فروش بیشتری دارند؛

هر دو غیر قابل خوردن هستند؛

هر دو حرف آدمیزاد را نمی فهمند؛

هر دو از ضرر رسیدن به انسانها جلوگیری می کنند(کولر از گرمازدگی و کفش از آسیب دیدن پا)؛

 

 

چه زمانی از تمرین های بدنسازی ذهنی بهترین نتیجه را می گیریم؟

افرادی که در رشته بدنسازی فعالیت می کنند خوب می دانند که بدنشان زمانی خوب ساخته می شود که از منطقه امن خود خارج شوند و تمریناتی را انجام دهند که بدنشان را تحت فشار قرار می دهد و گرنه در حالت عادی که فشاری به بدنشان وارد نشود، تغییری هم رخ نخواهد داد.

در هوش کلامی هم موقعیت مشابهی وجود دارد. زمانی که ما در تمرینات تا جایی پیش برویم که به مغزمان فشاری نیاید، تغییری رخ نمی دهد و هوش کلامی مان هم تقویت نمی شود. لذا برای تقویت هوش کلامی نیاز است تمرینات را ادامه دهیم تا ذهنمان خسته شود و علاقه ای به ادامه دادن نداشته باشد. اگر ما برخلاف خواسته مغزمان تمرین را ادامه دهیم، مغز برای پاسخ به درخواست ما جهت تمرین بیشتر، مجبور می شود به تمامی اطلاعات موجود در خود اعم از حافظه موقت، حافظه بلند مدت و … مراجعه نماید. درست در این لحظه است که هوش کلامی ما تقویت خواهد شد.

 

پس یادمان نمی رود که:

هر بار که در حین انجام تمرینات مغزمان خسته شد و قصد داشت تمرین را رها کند، آن را مجبور می کنیم تا کمی بیشتر به روند تمرین ادامه دهد. چرا که تقویت هوش کلامی ما در گرو این موضوع است.

 

 

برای مطالعه قسمت اول از سری مقاله های «بدنسازی ذهنی» روی لینک زیر کلیک کنید: 

 

قسمت اول بدنسازی ذهنی: تندگویی

 

قسمت سوم بدنسازی ذهنی: ارتباط بین ۳ موضوع بی ربط
تندگویی

قسمت اول بدنسازی ذهنی: تندگویی

 

تندگویی ؛ قدرتمندترین تمرین هوش کلامی

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در یک بحث یا گفتگویی که کاملاً حق با شما بوده است، نتوانسته‌اید جواب خوب و قانع‌کننده‌ای به طرف مقابل بدهید اما ساعاتی پس از اتمام بحث به یک‌باره حرف جدیدی یادتان آمده است که می‌توانست نتیجه آن بحث یا مذاکره را عوض کند.

اگر شما هم مثل من این تجربه تلخ را گذرانده باشید، شاید به دنبال راهی برای حل این مسئله باشید. یک خبر خوب برایتان دارم. می‌خواهم شما را با تمرینی آشنا کنم که معجزه می‌کند: «تمرین تندگویی»

 

 

تمرین تندگویی چیست؟

به‌جرئت می‌توانم بگویم این تمرین مهم‌ترین تمرین در افزایش هوش کلامی است؛ اما قبل از اینکه به توضیح این آن بپردازم، اجازه دهید با یک مثال دلیل اهمیت آن را شرح دهم.

تصور کنید مدیریت یک شرکت را بر عهده دارید. در شرکت شما یک اتاق بایگانی بزرگ وجود دارد که هیچ‌گاه کسی به آن رسیدگی نکرده است و به‌شدت به‌هم‌ریخته، شلوغ و بی‌نظم است. هر بار که شما به پرونده‌ای نیاز دارید، باید وقت زیادی را صرف کنید تا آن پرونده را در اتاق بایگانی پیدا کنید.

این وضعیت شما را خسته و کلافه می‌کند و باعث می‌شود تصمیم بگیرید فردی را جهت سروسامان دادن به اتاق بایگانی استخدام کنید.

در اوایل کار هرگاه شما پرونده‌ای را طلب می‌کنید، مسئول بایگانی باید مدت‌ها بگردد و پرونده را پیدا کند؛ اما وقتی این کار را طی روزهای متمادی بارها و بارها انجام دهد، به اوضاع مسلط می‌شود؛ هر پرونده را نام‌گذاری می‌کند؛ دسته‌بندی می‌کند؛ داخل قفسه‌های مجزا قرار می‌دهد؛ برای هر دسته رنگ خاصی در نظر می‌گیرد و … .

درنتیجه بعد از مدت کوتاهی به‌محض اینکه شما از او پرونده‌ای را طلب می‌کنید، بدون هیچ‌گونه اتلاف وقت و با نهایت سرعت پرونده را به دست شما می‌رساند.

 

تقویت تندگویی

 

 

اما مغز ما…

مثال بالا شباهت زیادی به نحوه عملکرد مغز ما دارد. ما طی سالیان طولانی که از عمرمان می‌گذرد کلمات، لغات، اصطلاحات، اطلاعات، عبارات و نکات زیادی را وارد مغزمان می‌کنیم.

تحقیقات نشان می‌دهد هر انسان بالغ که در اجتماع زندگی می‌کند، بین ۱۸ هزار تا ۲۵ هزار لغت در ذهن خود دارد اما در ایده‌آل‌ترین حالت تنها ۴۵۰ تا از آن‌ها را استفاده می‌کند.

«تمرین تندگویی» اطلاعات مغز ما را همانند آن اتاق بایگانی منظم و مرتب می‌کند. به‌عبارت‌دیگر به کمک این تمرین لغات، عبارات، اصطلاحات و اطلاعات موجود در مغز ما را همانند آن اتاق بایگانی دسته‌بندی کرده و آماده قرار می‌دهد تا هر زمانی که به آن‌ها نیاز داریم، دسترسی آسان‌تر و سریع‌تری داشته باشم.

 

 

خوب برای تندگویی دقیقاً باید چه کار کنیم؟!

در این تمرین لازم است به‌صورت تصادفی و در لحظه یک کلمه را انتخاب کرده و با سرعت بالا و بدون مکث ۳ دقیقه درباره آن کلمه و مسائل مربوط به آن حرف بزنیم.

اصلاً مهم نیست که جملات ما معنا و مفهوم خاصی داشته باشند یا نه. مهم نیست جمله‌بندی ما ادبی باشد یا نه. تنها لازم است این لغت در صحبت‌هایمان مدام تکرار شود.

در روزهای ابتدایی که این تمرین را شروع می‌کنیم، ممکن است نتوانیم ۳ دقیقه درباره یک موضوع با سرعت بالا و بدون مکث حرف بزنیم. این موضوع کاملاً طبیعی است و جای هیچ نگرانی نیست. اگر حرف‌هایمان تمام شد و هیچ‌چیز جدیدی برای بیان کردن به ذهنمان خطور نمی‌کند، می‌توانیم همان حرف‌ها را مجدد از ابتدا تکرار کنیم.

نکته مهم در انجام این تمرین این است که بدون مکث ۳دقیقه با سرعت بالا صحبت کنیم. پس هر طور شده در این ۳ دقیقه نباید سکوت کرد.

 

برای اینکه تمرین تندگویی را بهتر درک کنید، در غالب یک فایل صوتی یک‌بار این تمرین را انجام داده‌ام که می‌توانید با مراجعه به لینک زیر آن را دریافت نمایید:

 

دانلود

 

اقدامک:

تمرین تندگویی را به همان شیوه‌ای که بیان شد به مدت ۲۱ روز انجام دهید.

برای نتیجه‌گیری بهتر، این تمرین را یک‌بار صبح و یک‌بار عصر انجام دهید.

 

 

 

قسمت دوم بدنسازی ذهنی: یافتن شباهت میان دو شیء بی ربط

 

قسمت سوم بدنسازی ذهنی: ارتباط بین ۳ موضوع بی ربط

 

 


اگر تمایل دارید کلام خود را به یک عصای جادویی تبدیل کنید، پیشنهاد می کنم حتماً حتماً در دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی شرکت کنید.

از طریق لینک زیر می نمانید با سرفصل ها و موضوعات این دوره بیشتر آشنا شوید:

 

توضیحات دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی

هوش کلامی

 

بد نیست به ویدئو زیر هم نگاهی بیندازید:

معجزه دلیل

معجزه دلیل

یکی از مواردی که می‌توانیم در هنگام درخواست از دیگران از آن بهره بگیریم تا احتمال پذیرفته شدن خواسته‌مان بالا برود، دلیل آوردن است که با عبارت‌هایی همچون: «چون‌که»، «زیرا»، «برای اینکه»، «به دلیل اینکه»، «به خاطر اینکه» و … همراه است. حتی زمانی که از ما درخواستی می‌شود و نمی‌خواهیم آن را اجابت کنید، بهتر است دلیلی را برای آن بیان کنیم تا در دید فرد مقابل جواب رد ما موجه‌تر جلوه کند.

تحقیقات نشان داده است که وقتی ما در ادامه جملاتمان دلیلی را بیان می‌کنیم، ضمیر ناخودآگاه انسان‌ها این‌گونه برداشت می‌کند که کار فکر شده‌ای پشت این دلیل وجود دارد و آن را راحت‌تر می‌پذیرند؛ حتی اگر آن دلیل، دلیل محکم و قابل استنادی نباشد، حتی اگر دلیل پیش‌پاافتاده و ساده‌ای باشد.

 

 

نتایج جالب تحقیق در دانشگاه استنفورد

در دانشگاه استنفورد تحقیق جالبی برگزار شد. گروهی از محققین مأمور شدند به یکی از نقاط شلوغ شهر بروند. جایی که یک دستگاه کپی وجود داشت و متقاضیان زیادی برای کپی گرفتن در صف ایستاده بودند. مأموریت محققان این بود که در فاصله زمان‌های مشخص به ابتدای این صف طولانی مراجعه کنند و از فردی که متصدی دستگاه کپی بود یا از نفر اول صف درخواست کنند که اجازه دهد تا بدون نوبت کپی بگیرند.

 

قدرت دلیل در متقاعد سازی

 

به دسته اول از محققان گفته شد برای این درخواست از جملاتی این‌گونه استفاده کنید: «میشه اجازه بدهید من بدون نوبت کپی بگیرم؟»، «میتونم ازتون بخواهم اجازه دهید من جلوتر از شما کپی بگیرم؟»، «امکانش هست برای من بدون نوبت کپی بگیرید؟» و جملاتی از این قبیل.

میزان موفقیت آن‌ها ۱۶ درصد بود. یعنی ۱۶ درصد از افراد به درخواست آن‌ها پاسخ مثبت دادند و محققان توانستند بدون نوبت کپی بگیرند.

دسته دوم از محققان مأمور شدند همانند دسته اول عمل کنند با این تفاوت که ‌بایستی در ادامه جملاتشان یک دلیل می‌آوردند. پس جملاتشان را این‌گونه تغییر دادند: «میشه اجازه بدید من بدون نوبت کپی بگیرم چون ماشینم را بد جایی پارک کرده‌ام»، «میتونم ازتون بخواهم اجازه دهید من جلوتر از شما کپی بگیرم به دلیل اینکه عجله دارم»، «امکانش هست برای من بدون نوبت کپی بگیرید برای اینکه تنها پنج برگ کپی می‌خواهم»

در کمال تعجب میزان موفقیت این دسته به ۸۴ درصد رسید. تنها به این خاطر که در ادامه جملاتشان دلیل آورده بودند.

 

با کمک کلماتی همچون:

«چون‌که»، «زیرا»، «برای اینکه»، «به دلیل اینکه»، «به خاطر اینکه» و…

می توانیم بر روی ضمیرناخودآگاه افراد تأثیر بگذاریم تا کلاممان برای آنها پذیرفته تر شود.

 

 

دلیل قدرتمندی دلیل چیست؟

ناخودآگاه ما به دلیل‌ها عادت کرده است. وقتی دلیلی می‌آوریم سریع می‌پذیرد زیرا احساس می‌کند که پشت آن فکر و برنامه‌ای نهفته است. ازآنجایی‌که فکر کردن از ما انرژی زیادی می‌گیرد، همیشه از آن فراری هستیم. همین امر باعث می‌شود به دلایل صحبت‌های دیگران کمتر فکر کنیم و غالباً دلایل آن‌ها را هرچند اگر غیرمنطقی هم باشد، می‌پذیریم و خواسته آن‌ها را اجابت می‌کنیم. (البته هرچه خواسته آن‌ها برای ما هزینه بیشتری داشته باشد، احتمال پذیرفتن آن کاهش می‌یابد.)

 

پس اگر می خواهیم کلاممان توسط مخاطب راحت تر پذیرفته شود، جملاتمان را با دلیل همراه کنیم.

 

اگر به موضوع متقاعدسازی کلامی علاقه مند هستید می توانید به کتاب «از هفت تا بی نهایت» مراجعه کنید. یکی از فصل های این کتاب بطور مفصل به موضوع متقاعدسازی کلامی پرداخته شده و تکنیک های دیگری در این زمینه معرفی شده است.

 

قوی ترین تکنیک بداهه گویی

قوی ترین قالب بداهه گویی

 

بداهه گویی چی بود؟

در قسمت اول از این مقاله گفتیم که :

بداهه گویی یعنی چطور صحبت کنیم تا حرف کم نیاوریم و آنجایی که لازم است سریع حرفمان را بزنیم.

شاید برای شما هم پیش آمده باشد در موقعیتی قرار گرفته باشید که نتوانسته‌اید آن‌گونه که شایسته است، صحبت کنید؛ کلمات را فراموش کرده‌اید؛ با سؤالی مواجه شده‌اید و نمی‌دانید چه جوابی بدهید، از شما خواسته‌اند در حیطه کاری خود چنددقیقه‌ای صحبت کنید اما آمادگی نداشته‌اید؛ نظرتان را پرسیده‌اند اما نمی‌دانید بهتر است چگونه جواب بدهید؛ در مذاکرات به شما حمله شده است اما جوابی به ذهنتان نمی‌رسد و موارد بی‌شمار دیگری که قطعاً برای هرکدام از ما رخ داده‌اند.

سخنرانی بداهه به ما یک قدرت عجیب‌وغریب می‌دهد. آن قدرت هم این است که وقتی همه سکوت می‌کنند، ما می‌درخشیم.

 

 

قدرتمندترین قالب بداهه گویی

یکی از قدرتمندترین قالب‌های گفتگوی بداهه، مدلی است به نام PREP (پریپ).   

PREP تشکیل شده است از حروف ابتدایی کلمات:

 

 

بهترین قالب بداهه گویی

 

طبق این قالب وقتی می‌خواهیم صحبتی را ارائه کنیم، در ابتدا نکته، نظر یا حرف اصلی‌مان را بیان می‌کنیم. در گام دوم برای حرفی که زده‌ایم دلیلی ارائه می‌دهیم و اشاره می‌کنیم که چرا چنین نظری داریم، یا چرا چنین حرفی را بیان کرده‌ایم. در مرحله بعد برای شفافیت بیشتر یک مثال می‌آوریم و در انتها همان نکته، نظر یا حرفمان را دوباره تکرار می‌کنیم. (گاهی می‌توان جای دلیل و مثال را تعویض کرد. اما مدلی که ارائه شد ایده آل‌ترین حالت موجود است.)

برای مثال در یک جلسه از شما می‌خواهند نظر خود را درباره عملکرد یکی از کارکنان بیان کنید. برای اینکه کلام شما اثرگذاری بیشتری داشته باشد از قالب PREP استفاده می‌کنیم و این‌گونه جواب می‌دهیم:

به نظر من بهتر است این فرد را در مدیریت واحد فروش به‌کارگیری کنیم (P اول)؛ زیرا توانایی بالایی در برقراری ارتباط با دیگران دارد و همچنین می‌تواند با ایده‌های خلاقانه‌اش میزان فروش را بالا ببرد. (دلیل) برای نمونه ایده خلاقانه او درباره ساک‌های دستی که سال گذشته اجرا کردیم باعث شد فروشمان ۳۵ درصد رشد کند. (مثال) پس پیشنهاد من این است که این فرد را در مدیریت واحد فروش به‌کارگیری کنیم (P دوم).

 

اقدامک:

نظر خودتان را درباره یکی از معلم‌های دوران مدرسه یا یکی از همکارانتان با الگوی PREP بیان کنید.

 

چرا این قالب قدرتمند است؟

دلیل قدرتمند بودن این قالب این است که شما در صحبت‌هایتان از دلیل استفاده می‌کنید و پذیرش هر صحبتی که با دلیل همراه شود، برای ضمیر ناخودآگاه ما آسان‌تر می‌شود. دلیل دیگری که می‌توان برای قدرتمند بودن آن ذکر کرد این است که مثال زده می‌شود. مثال علاوه بر اینکه به ذهن جهت‌دهی می‌کند، نیمکره سمت راست مخاطب را فعال می‌کند و احساسات را در تصمیم‌گیری او دخالت می‌دهد.

 

کجا کاربرد داره؟ کجا نداره؟

شاید در برخی از درخواست‌ها بتوان از PREP بهره برد اما این قالب، قالب مناسب و حرفه‌ای برای بیان درخواست نیست و عمدتاً زمانی که از آن برای درخواست استفاده می‌کنیم، جواب نمی‌گیریم. (برای درخواست کردن بهتر است از تکنیک‌های متقاعدسازی استفاده کنیم.)

بیشترین قدرت PREP را در بداهه گویی شاهد هستیم. به‌طوری‌که می‌توان گفت هیچ تکنیک دیگری قدرت رقابت با آن را در بداهه گویی ندارد.

از PREP همچنین می‌توان برای بیان نظر، سخنرانی در جمع یا صحبت با اشخاص، گفتگوی تلفنی، مصاحبه با خبرنگاران، نگارش مقاله، نگارش نامه و … استفاده کرد.

PREP در سخنرانی‌های کوتاه (از یک تا ۱۵ دقیقه) کارایی بالایی دارد. اما اگر قصد داریم برای سخنرانی‌های طولانی‌تر از آن استفاده کنیم، بهتر است که از چند PREP استفاده کنیم.

 

برای مطالعه قسمت های دیگر از سری مقاله های «بداهه گویی» روی لینک های زیر کلیک کنید:

قسمت اول این مقاله: بداهه گویی چیست؟

قسمت دوم: قوانین سخنرانی بداهه

 

 

اگر تمایل دارید مهارت بداهه گویی را به صورت حرفه ای آموزش ببینید، پیشنهاد می کنم حتماً حتماً در دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی شرکت کنید.

از طریق لینک زیر می نمانید با سرفصل ها و موضوعات این دوره بیشتر آشنا شوید:

 

توضیحات دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی

هوش کلامی

 

بد نیست به ویدئو زیر هم نگاهی بیندازید:

 

مسیر عصبی چیست؟

مسیر عصبی ؛ دریچه ای به سوی توانمندی

 

مسیر عصبی ؛ دریچه ای به سوی توانمندی

تابه‌حال فکر کرده‌اید که چطور می‌توانیم یک رفتار از خود بروز بدهیم یا یک کار خاصی را انجام دهیم؟ منظورم این است که در مغز ما چه اتفاقی رخ می‌دهد تا یک کار مثل نوشتن یا رانندگی کردن را هرلحظه که اراده کنیم سریعاً می‌توانیم انجامش دهیم؟ این در حالی است که وقتی به دنیا آمدیم این مهارت‌ها را نداشتیم. راز این اتفاق‌ها پشت کلمه‌ای پنهان‌شده است به نام: « مسیر عصبی »

 

قبل از اینکه به توضیح مفهوم مسیر عصبی بپردازم، اجازه دهید مختصری در رابطه با نحوه عملکرد مغز توضیح دهم تا درک بهتری از این مفهوم داشته باشیم:

 

نحوه عملکرد مغز

طبق آخرین اطلاعات رشته علوم اعصاب، مغز ما ۱۰۰ میلیارد سلول مغزی یا همان «نورون» دارد.

(جالب است بدانید اگر بخواهیم از عدد یک تا ۱۰۰ میلیارد بشماریم و شمارش هر عدد تنها یک ثانیه از ما زمان بگیرد، ۳۱۰۰ سال طول می‌کشد تا شمارش پایان یابد!!!)

هرکدام از این سلول‌های مغزی یک ارسال‌کننده و یک دریافت‌کننده دارند که همانند شاخک‌هایی در اطراف بدنه این سلول قرار گرفته‌اند.

این سلول‌ها از طریق پالس الکتریکی (همان جرقه خودمان!) و یا مواد شیمیایی باهم در ارتباط هستند.

اگر یک سلول بخواهد با یک سلول دیگر در ارتباط باشد، باید شاخک ارسال‌کننده خود را به شاخک دریافت‌کننده سلول دیگر وصل کند تا پالس الکتریکی یا مواد شیمیایی از آن‌ها عبور کند. در اثر این عبور است که یک پیغام منتقل می‌شود یا یک رفتار شکل می‌گیرد یا یک احساس به وجود می‌آید، یا یک هورمون ترشح می‌شود یا هر اتفاق دیگری که در بدن ما ممکن است رخ دهد.

مسیر عصبی

 

جالب اینجاست که…

جالب اینجاست که هر سلول مغزی هزار تا ۱۰ هزار شاخک برای برقراری ارتباط با سلول‌های دیگر دارد. یعنی هم‌زمان می‌تواند با هزار تا ۱۰ هزار سلول دیگر در ارتباط باشد و هرکدام از این ارتباط‌ها به معنای یک فکر، یک رفتار یا یک فعالیت فیزیکی خاص است.

همین حالا که شما در حال مطالعه این مقاله هستید، یک سری از سلول‌های مغزی‌تان شاخک‌هایشان را به هم نزدیک کرده‌اند (به‌اصطلاح وصل کرده‌اند). وقتی چشم شما این کلمات را می‌بیند، آن را به پالس الکتریکی تبدیل می‌کند و از طریق سلول‌های مغزی که شاخک‌هایشان را به هم نزدیک کرده‌اند، به مغز ارسال می‌کند. مغز هم بعد از تحلیل و تفسیر این پالس‌ها دستور می‌دهد که چه کاری صورت پذیرد. برای مثال ممکن است دستور دهد در حافظه ذخیره گردد یا هورمون خاصی ترشح شود. این دستورات نیز، به‌وسیله ارسال پالس از مغز به قسمت‌های مربوطه، منتقل می‌شوند.

هر عمل و اتفاقی برای اینکه برای مغز قابل‌فهم گردد، باید به پالس الکتریکی تبدیل شود؛ چراکه مغز جز پالس چیز دیگری نمی‌شناسد.

حالا که کمی با نحوه عملکرد مغز آشنا شدید، می‌توانیم برویم سراغ «مسیر عصبی»

 

 

مسیر عصبی

تا اینجا گفتیم که سلول‌های عصبی به‌وسیله شاخک‌هایشان باهم ارتباط برقرار می‌کنند و در این ارتباط سیگنال‌های الکتریکی یا مواد شیمیایی را از خود عبور می‌دهند. در اثر این عبور است که پیامی از مغز به قسمت‌های مختلف منتقل‌شده و یک رفتار یا عمل رخ می‌دهد.

هرچه ارتباط بین شاخک‌های این دو سلول عصبی قوی‌تر باشد – یعنی تعداد دفعات بیشتری باهم ارتباط گرفته باشند – مهارت ما در آن زمینه بهتر و قوی‌تر خواهد بود. در این حالت به‌اصطلاح گفته می‌شود مسیر عصبی ما در فلان موضوع قوی‌تر شده است و آن کار را بهتر انجام می‌دهیم.

برای مثال مسیر عصبی نوشتن برای دانش‌آموزی که در سال اول دبستان است، خیلی ضعیف است و شاید اصلاً وجود نداشته باشد. اما همین‌که شروع به نوشتن می‌کند، اولین سلول‌های مغزی شاخک‌هایشان را به هم نزدیک می‌کنند تا سیگنال مخصوص نوشتن از مغز به دست او منتقل شود. هر بار که او نوشتن را بیشتر تمرین می‌کند، مسیر عصبی که این سلول‌ها باهم ساخته‌اند قوی‌تر و بزرگ‌تر می‌شود تا جایی که نوشتن برای کودک به امری بدیهی و مهارتی درونی تبدیل می‌شود.

 

ویدئو زیر کمک می کند تا درک بهتری از موضوع مسیر عصبی بدست آورید:

 

 

دیگر نمی توانید بهانه ای بیاورید

با دانستن مفهوم انعطاف‌پذیری عصبی، دیگر هیچ جایی برای بهانه وجود نخواهد داشت که بگوییم «نمی‌توانم»، «نمی‌شود»، «استعدادش را ندارم»، «این‌کاره نیستم». تنها جمله‌ای که مجاز به استفاده از آن هستیم این است که: «هنوز مسیر عصبی‌اش شکل نگرفته. با تمرین و تکرار مسیر عصبی‌اش را می‌سازم.»

 

 

هر چیزی رو با تمرین میشه بهش رسید؛ فقط هنوز مسیر عصبی‌اش شکل نگرفته.

پس تا ساخته‌شدن این مسیر به تمرین کردن ادامه می‌دهم.

 

جالب اینجاست که ما در هر سطحی قرار داشته باشیم، باز هم می‌توانیم مهارت‌هایمان را ارتقاء دهیم. پس تنها کافیست برای مهارت یافتن در هر زمینه ای، آن را به‌طورجدی و مستمر ادامه دهیم و تا شکل گرفتن مسیر عصبی قوی برای آن، خسته نشویم.

شاید اوایل کار نتایج خوبی به دست نیاوریم. بااین‌حال ناامید نمی شویم؛ چراکه با هر بار تلاش (حتی اگر به نتیجه نرسد) مسیر عصبی خود را یک پله رشد داده‌ایم.

 

اگر تمایل دارید کلام خود را به یک عصای جادویی تبدیل کنید، پیشنهاد می کنم حتماً حتماً در دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی شرکت کنید.

از طریق لینک زیر می نمانید با سرفصل ها و موضوعات این دوره بیشتر آشنا شوید:

 

توضیحات دوره حرفه ای و جامع هوش کلامی

هوش کلامی

 

بد نیست به ویدئو زیر هم نگاهی بیندازید: